چرا هنرمندان موسیقی پاپ تلاش میکنند پرفورمنس اجرا کنند؟
من هم مثل همه اولین بار اصطلاح «هنر اجرا» (performance art) را اوایل دانشگاه شنیدم اما چیزی دربارهاش نمیدانستم. حالا میدانم که هنر اجرا مربوط به جنبش آوانگارد اروپایی اوایل قرن بیستم است که در آن هنرمند نمایشهای زندهای را خارج از بستر و قواعد تئاتر اجرا میکند. در دهههای اخیر این هنر وضع بغرنجی پیدا کرده. از یک سو بهعنوان چیزی در راستای هنر عالی روشنفکرانه دیده میشود و از سوی دیگر راهی شده برای توضیح چیزهایی که هیچ توضیحی ندارند. ظاهراً هدف اصلی برانگیختن و آشناییزدایی است.
هنرمند اجرایی برجسته مارینا آبراموویچ (میتوانید مستندی را با عنوان «The Artist Is Present» دربارهاش ببینید) میگوید: «این تئاتر نیست. اجرا واقعی است. در تئاتر میتوانید چاقوزدن بهکسی را بازی کنید. نه چاقو واقعی است و نه خون. در اجرا چاقو و خون و بدن واقعی است.»
در دهههای اخیر هنر اجرا –یا دست کم روحیهی حاکم بر آن- راه خود را در موسیقی مردمپسند باز کرده است. ظاهراً این ماجرا در دههی ۶۰ و ۷۰ از اعتراضات جان لنون و یوکو انو به جنگ ویتنام شروع شد. (مستند Bed Peace را دراین مورد ببینید) و با اجرای لیدی گاگا در مراسم گرمی ۲۰۱۱ با عنوان «درون تخممرغ گنده» به اوج رسید.
اخیراً اصطلاح هنر اجرا درمیان خوانندگان رپ هم رایج شده. جیزی در ۲۰۱۳ آهنگش را با اشارههایی به نمایشگاههای آرتبازل، ژان میشل باسکت و با حضور آبراموویچ در موزهی هنرهای مدرن اجرا کرد.
میتوانم درک کنم که چطور سنت هنر اجرا که در بیدوامی و تغییرات شدید ریشه دارد میتواند به سادگی و با موفقیت توسط هنرمندان پاپ مورد استفاده قرار گیرد. اما موسیقیدانهای فوقالعاده موفقی مثل کانیه وست و لیدی گاگا و جیزی نمیتوانند آن شوک فرهنگی را ایجاد کنند چون خودشان فرهنگ هستند. برای ستارههای پاپ، سرگرم هنر اجرا شدن بیش از آنکه بهمعنی تلاش برای انتقال چیزی با معنا به مخاطبان باشد، نشانهی تلاش برای رسیدن به نوعی جدیبودن و جدی گرفتهشدن است.
مرزهای روشنفکرانه و متوسط و سطح پایین هیچوقت بهاندازهی امروز درهم نبوده است. کندریک لامار رپر جایزهی پولیتزر موسیقی ۲۰۱۸ را برده. مراکز قدرت فرهنگی به چالش کشیده شدهاند و هنر اجرا –مثل هر هنر دیگر- باید بر اساس اثری که بر مخاطب میگذارد سنجیده شود نه بر مبنای آنچه دربارهی هنرمند از رسانهها پخش میشود.