نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

دسته بندی: دونوازی


Harfe Bi Horoof 2

کرانه‌های آسمان و پرنده‌ی نحیف

نویسنده: حماسه توکلی

عود، همچون پرنده‌ای، با هویت چند ملیتی میان ایران، کشورهای عربی و ترکیه در سفر است. گاه بخشی از فرهنگ موسیقایی سرزمینی را با خود به دیگری می‌برد و گاه تنها در آسمان سرزمین مادری‌اش آزادانه می‌رقصد؛ و همراهی‌شدنش توسط سازهای کوبه‌ای به جهت‌‌‌یابیِ آنان که به تماشایش ایستاده‌اند کمک غیرقابل‌انکاری می‌کند. از نام قطعات ـ البته ـ می‌توان گمان کرد برای تماشای این پرنده سر به سوی آسمانِ کدام خاک باید برگردانیم. مجموعه سفرهای او و رقص‌های بداهه‌اش، هرچند با کیفیتی که جای بحث دارد،‌ ثبت و ضبط شده‌اند و در قالب آلبومی با عنوان «حرف بی حروف» انتشار یافته‌اند.

رسیدن عود به بندیر و کوزه و کاخن در تلاقی این سه نقطه‌ی جغرافیایی چندان غافلگیرکننده نیست. اکثر کارهای کمی تا حدودی متفاوتِ عود همین مسیر را پیش می‌گیرند. خالقان اثر، ظاهراً، بر آنند که از «تغییر متر» به عنوان عنصر غافلگیرکننده استفاده کنند، اما، زمانی که در تمامی قطعات مجموعه و در نقطه‌ای معین از نقشه‌ی فرمالِ قطعه این اتفاق می‌افتد، مرز باریک میان بهره‌گیری و هدردادن زیر پا گذاشته می‌شود. عبور از این مرز سبب می‌شود که گاه به‌ جای خیره شدن به رقصی با شکوه شاهد گیر افتادن پرنده‌ی داستان‌مان میان گردبادی از تکرارها شویم. این‌چنین، فرصتی که می‌توانست به‌کارگیریِ ظرفیت موجود در ترکیب فرهنگ موسیقایی این سه سرزمین و بداعت در استفاده‌ از الگوهای ریتمیک و فرم‌های موسیقایی فراهم آورد از دست می‌رود. البته، در این حقیقت که الگوهای ریتمیک و ملودیکِ به‌کارگرفته‌شده در اثر ریشه در سه مختصات جغرافیایی ذکر شده دارند تردیدی نیست، اما عمق تاثیری که روی مخاطب گذاشته می‌شود به میزان بهره‌وری از زبان غنی موسیقی، که اینجا زبان مشترک میان این سه کشور در نظر گرفته شده، وابسته است. با توجه به کندوکاوی چنین سطحی در زبانی با این قدمت، و قدری که این پرنده‌ی فرضی از آن تغذیه کرده، به دور از تصور نیست که او تنها در آسمانِ خاستگاهِ خالقانِ مجموعه‌ قابل‌مشاهده باشد و توانی برای رساندن آن‌ها به هدفی که در توضیحات دفترچه از آن سخن گفته‌اند برایش نماند

برای خرید و دانلود آلبوم حرف بی‌حروف به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0
23 شهریور 1400
Harfe Bi Horoof 1

شرقِ ناکجا

نویسنده: کامیار صلواتی

از تولید نه‌چندان باکیفیت «حرف بی‌حروف»، مختصات صوتی و مَستِرِ گاه گوش‌آزارِ آن (که به‌ویژه خود را در رژیسترهای زیرترِ عود نشان می‌دهد)، ترجمه‌های پراِشکال و مبهمِ دفترچه (مثلاً تفاوتِ نام انگلیسیِ آلبومِ در روی جلد و متن دفترچه) و اطلاعات ناقصِ دفترچه که بگذریم، به نکته‌ای مهم می‌رسیم که «حرف بی‌حروف» خواسته‌ناخواسته به آن اشاره‌ای کرده: مخاطب‌شناسی.

پدیدآورندگان آلبوم، تینا لاجوردیان و ذکریا یوسفی، آن را نماینده‌ای از «موسیقی شرق» می‌دانند و تلویحاً از امتزاجِ موسیقی دستگاهی با موسیقی عرب و ترک در این کار می‌گویند، به این انگیزه که «برای شنوندگان غیرایرانی ناآشنا نباشد». از دوگانه‌ی منسوخ هنر شرقی‌ـ غربی که بگذریم، پای سوالات دیگری را باید به میان کشاند: قاعدتاً مخاطب اصلی این اثر، از آن‌جایی که هدف معرفی «موسیقی شرقی» است، باید غربی‌ها باشند، اما با شنیدن خودِ آلبوم، و باز به‌میانجیِ توضیحات دفترچه، درست متوجه نمی‌شویم که چگونه این اثر قرار است به گوش غربیان «ناآشنا» نباشد؟ آیا استفاده نکردن از پیش‌درآمد و تصنیف و کلام یا مثلاً استفاده از ادوار عربی‌ـ ترکی‌ـ ایرانی و مقام‌های عربی‌ـ ترکی در یکی دوقطعه باعث می‌شود کار به گوش غربیان «ناآشنا» نیاید؟

افزون بر این‌ها، در خودِ آلبوم، چه می‌شنویم که قرار است چیزی نو برای مخاطب ایرانی و مخاطب غربی ارائه کند؟ مجموعه‌ای از ملودی‌هایی بی‌جان و مملو از تکرار و «بازی‌»، که روی ریتمی پرتحرک و گاه پیچیده سوار می‌شوند و از آن بسیار تأثیر می‌گیرند: تکرار جمله‌ای پرتحریک در سکانس‌های مختلف، که دقیقاً بر روی ریتم منطبق و سوار شده است. نمونه‌ی تمام‌و‌کمالِ آن قطعه‌های ”پیدایش“ یا ”گفت‌و‌گو“ هستند: افراط در تکرارِ پایه‌ای ریتمیک و سرسپرده به کوبه‌ای توسط عود، جمله‌های بریده‌ای که گاه‌گاه روی آن پایه می‌آیند، و هرازچندگاهی ورود یک پاساژ و دوباره بازگشت به همان روندِ پیشین. عود خود را به دست کوبه‌ای سپرده است، بی‌موجودیت و عاملیتی مستقل.

گذشته از این‌ها، اگر هدف ارائه‌ی کار به مخاطبانی غربی بوده، سازوکارهای تولید و عرضه‌ی آن آیا واقعاً به‌نحوی طراحی شده که در بازارهای خارجی ارائه شود؟ نه توضیحات ناکامل و مبهم پدیدآورندگان درباره‌ی موسیقی دستگاهی و «موسیقی شرقی» کمکی به این هدف می‌کند، نه مختصات تولید و عرضه‌ی آن.

برای خرید و دانلود آلبوم حرف بی‌حروف به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 1
30 مرداد 1400
Zhareh 1

هنجار فرمال رادیو

نویسنده: کامیار صلواتی

معروف است که جلیل شهناز در میان تارنوازان دنباله‌رویی نداشته است. آثاری چون «ژره» نشان می‌دهند که باید در درستی چنین تصوراتی، به‌طور جدی، تردید کرد و این تردید حاصل نمی‌شود جز با سرک کشیدن به گوشه‌کنارهایی که در هیاهوی تاریخ گم شده‌اند. علاوه بر این، چرخشِ تاریخی ذائقه‌ی موسیقایی شنوندگان نیز به این تصورات یک‌سونگرانه دامن می‌زند: اگر پایور و تجویدی و شهناز دنباله‌روانی هم داشتند، آن‌چنان به حاشیه رفته‌اند و از دور خارج مانده‌اند که کمتر کسی می‌بیندشان. به همه‌ی این‌ها باید اهمیت جغرافیا را نیز افزود: نوازنده‌ی اصلی «ژره»، منوچهر امیرحشمتی، ساکن شیراز بوده و هیچ‌گاه در عطفِ موسیقی ایران قرار نگرفته است.

«ژره» از جنبه‌های دیگری نیز آموزنده است. تمایزش با جهت‌گیری‌های غالب دهه‌های اخیر از همان‌دم آشکار می‌شود که به فهرست قطعاتش می‌نگریم: بسیار بعید است که دفترچه‌ی آلبومی متعلق به «جریان اصلی» موسیقی کلاسیک ایرانی در دهه‌های اخیر را بگشاییم و ببینیم که در آن، به‌جای «پیش‌درآمد، سازوآواز، تصنیف» یا بدیل‌های‌شان، نام شیارها چنین‌اند: «بیات‌ترک، سه‌گاه، دشتی، شور». جای‌گیری این چهار قطعه‌ ــ که هریک مجلسی مستقل‌اند ــ خود نشان از روزگاری دیگر دارد؛ روزگاری که تک‌نوازی یا مجلسی باید در ده دقیقه جمع می‌شد، برخلاف دوران پس از آن که کاسِت آمد و سپس‌تر سی‌دی. این‌جا می‌توان محتاطانه چنین سوالی را هم طرح کرد: آیا اقبال به توالی رایج و تثبیت‌شده‌ی کنونی، که برآمده از الگوهایی تاریخی معرفی می‌شود، در کنار دیگر عوامل، تحت‌تأثیر ظهور مدیوم‌های نوین پخش صوت نیز نبوده است؟

چه نحوه‌ی توالی قطعات و فرم‌ها در «ژره» را ناشی از هنجارهای «رادیو» بدانیم و چه نه، نمی‌توانیم منکر این تفاوت باشیم. خود این تفاوت، یعنی چگونگی چینش هر «مجلسِ» تک‌نوازانه در دوران رادیو، نیز مستعد بررسی‌ است. مثلاً، بیات‌ترک سه بخش متر آزاد و دو بخش ضربی (متریک) دارد، که یکی از آن‌ها چهارمضراب است. سه‌گاه شاملِ یک چهارمضراب و سپس یک بخش مترِآزاد، دشتی و شور متشکل از دوبار توالیِ «مترآزاد ـ متریک» هستند. به بیان دیگر، به استثنای مجلس دوم (سه‌گاه)، سه اجرای دیگر از ساختار و توالی مشابهی پیروی می‌کنند. چرایی و میزان تعمیم‌یافتگیِ استفاده از چنین ساختاری در اجراهای دوران رادیو ممکن است به تئوریزه کردن و شناخت عمیق‌تر موسیقی آن دوران بینجامد.

برای خرید و دانلود آلبوم ژره به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 2.5
11 آبان 1399
Talfigh 1

این یک تلفیق است

نویسنده: کامیار صلواتی

بررسی تلفیق را باید از همان نامش آغاز کرد. نامی چندسویه و کنایه‌آمیز: از یک‌سو اشارتی طنازانه دارد به مفهومی بسیار دستمالی‌شده در سال‌های گذشته، و از سوی دیگر مدعایی رُک و پوست‌کنده درباره‌ی ماهیت اثر ارائه می‌کند: ”در این اثر تلفیق اتفاق افتاده است“. نیز این نام‌گذاری می‌تواند حاوی ادعایی درباره‌ی مفهوم هماره مناقشه‌برانگیز تلفیق باشد: ”این تلفیق است [نه آثار دیگر]“.

شخصیت‌های این «تلفیق» از هم فرسنگ‌ها دورَند: رُباب در فرهنگ شنیداری موسیقی کلاسیک ایرانی هماره در حاشیه بوده است، رنگ صوتی و تداعی‌های فرهنگی‌اش هنوز با موسیقی افغانستان و جنوب‌شرق ایران گره خورده، و نقشش در موسیقی‌های غیرمردمی، تقریباً به تأمین گستره‌های بم‌تر گروه‌نوازی‌ها محدود شده است. بنابراین، رُبابی که تک‌نوازی کند کماکان سازی بسیار مکان‌مند (محلّی) است. برخلاف رُباب، گیتار احتمالاً حاضرترین ساز در مجموع گرایش‌های موسیقایی –دست‌کم- پنجاه سال اخیر است و آن‌چنان همه‌گیر که دیگر نمی‌توان آن را تداعی‌گر جغرافیای خاصی دانست. با این‌حال، شخصیت رُباب در تلفیق، مانند تک‌نوازی‌های صمدپور در در میان ابرها۱، با آن شخصیت شناخته‌شده بسیار تفاوت دارد: صدایش نرم‌تر و پرطنین‌تر است –همان‌قدر نرم که صورتیِ کمرنگ چشم‌نواز گرافیک آلبوم به ما می‌گوید-؛ و پیوندهایش را با ریشه‌های شناخته شده‌اش گسیخته است.

در تلفیق این دو شخصیت به هم آمیخته‌اند. در این آمیختگی، رُباب –که دست‌کم در ایران تجربه‌ی چنین رویارویی‌هایی را ندارد- بعضی ویژگی‌های سرنمون‌وارش را واگذاشته، اما گیتار حفظ کرده است. از طرف دیگر، رُباب نقش پررنگ‌تری در پیشروی ملودی‌ها ایفا می‌کند؛ نه به خاطر توانایی‌های رُباب، که اتفاقاً به خاطر ناتوانی‌اش در اختیار نقش‌های هارمونیک و کنترپوانیکِ گوناگونی که از گیتار می‌شنویم. در این میان، «بندر»یک استثناست: در این قطعه، رباب پیش‌رویِ ملودی اصلی را به گیتار واگذار کرده است.

دو ویژگی دیگر این آلبوم را نباید ناگفته واگذاشت: یکی گوش‌نوازی غیرمنتظره‌ی هم‌نشینی صدای این دو ساز که یکی خشک‌تر و ناشفاف‌تر از دیگری‌ است و در عین‌حال گستره‌ی صوتی‌شان هم‌پوشانی دارد، و دیگری قرائت پدیدآورندگان اثر از دو قطعه‌ی منسوب به عبدالقادر مراغی (اگرچه در مجموعه‌ای از قطعات تماتیک‌تر آلبوم کمی غریبه‌اند). مثلاً «شش‌آواز» رنگ نسبتاً محوی از تحریر‌ها و ملودی‌های قطعه‌ی قدیمی‌تر در خود دارد، که کشف بازی‌های فرمال و بافتاری نوازندگان با اصل قطعه را –مانند هم‌نشینی عمودی دو ملودی این قطعه- تبدیل به مکاشفه‌ای لذت‌بخش می‌کند؛ و از این رو، این شاید «تلفیق»وارترین قطعه‌ی تلفیق باشد.

 


۱- اثری به آهنگسازی علی صمدپور برای فیلمی به همان نام.

برای خرید و دانلود آلبوم تلفیق به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 3.5
19 خرداد 1399
Tanideh Dar Seda 1

جوشش و ناجوشش یک دوگانه

نویسنده: کامیار صلواتی

دفترچه‌ی سخت‌‌خوان و پُر اشکال آلبوم «تنیده در صدا»، بر دوگانه‌ای تأکید دارد که نه فقط نیروی پیش‌رانِ تاریخ موسیقی، که نیروی پیش‌ران تاریخ هنر هم بوده است: تکرار و تضاد/تفاوت. تناسب و تعادل این دوگانه بوده که ژانرها و سبک‌ها و دوره‌های هنر را ساخته است؛ دوگانه‌ای که هم در درون آثار هنری معنا دارد و هم بیرون آن: در درون آثار، اگر اولی –تکرر- زیاده چیره باشد، اثر به حشو و بی‌چیزی و انفعال می‌افتد و اگر دومی –تضاد و تفاوت- زیاده سایه بیندازد، فهمش ناممکن می‌شود. در بستر بیرونی حیات خویش نیز چنین است: اگر تکرار غالب شود، جزوی اثرگذار از تاریخ «هنر» نمی‌شود و اگر دومی – تفاوت- غلبه کند، ارتباطش را با زمانه‌ی خود از دست می‌دهد. از این منظر، ایده‌ی «تنیده در صدا» به راستی پیشنهادی نو در بر ندارد، بلکه در بهترین حالت برهم‌کنش پیش‌ران آن دو نیروی پنهان و دیرین را به سطح خودآگاه فرامی‌خواند.

آلبوم دو پاره دارد: بخش نخستش «خطوط موازی» است که با تکرار چند موتیف محدود و تُندایی نسبتاً کند (در قیاس با ادامه‌ی کار) آغاز می‌شود و به تدریج سرعت می‌گیرد. موتیف‌ها تغییر می‌کنند اما باز بر تکرار تکیه دارند. در این پاره، باز سیری از آرامی/خلوتی به پویایی/تنوع مشهود است اما این‌بار با گذر از تک‌ساز (عود) در قطعه‌ای غیرمتریک، به عود و کوبه‌ای در قطعه‌ای با متر نسبتاً ثابت، و سپس به قطعه‌ای از عود و تنبور و کوبه‌ای با مترها و ریتم‌هایی متنوع و پیچیده.  این پاره از اثر هم سیری مشابه پاره‌ی اول دارد با این تفاوت که نقش تضاد/تفاوت در آن پررنگ است و شگفتا که سرگردانی نامفهوم فرمال «روشنِ شرق خاموش»، شاید نشانی باشد از بر هم خوردن تعادل آن دو عنصر بنیادین پیش‌گفته و ناتوانی در معنا بخشیدن به این تفاوت‌ها.

نظرگاه این اثر، به‌خصوص در پاره‌ی ابتدایی‌اش، شاید وامدار موسیقی مینیمالیستی در قرن بیستم باشد. اگر بپذیریم که چنین است، باید پاسخ دو سوال را از پدیدآورندگان سراغ بگیریم: آیا این نگاه مینیمالیستی، چون همزاد غربی‌اش، به کشف و غور و دقت در جزییات و مختصات اصوات می‌انجامد؟ و از آن مهم‌تر، با خالی بودن عقبه‌ی تاریخی ما از پیش‌زمینه‌های تاریخی‌ای که منجر به مینیمالیسم در غرب شدند، مینیمالیسم در چنین آثاری چه کارکرد و معنایی دارد؟

برای خرید و دانلود آلبوم تنیده در صدا به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1
13 شهریور 1398
Segaah Vaar 1

کاریموزیکاتور

نویسنده: سعید یعقوبیان

آن تارنوازی که هنوز مکرراً به «کاملاً بداهه بودن»ِ سه‌گاهی که نواخته تأکید می‌کند روشن است در تمام سال‌هایی که سازبه‌دست بوده، نه تنها به کارش فکر نکرده بلکه از نوشته‌های فارسیِ دست‌کم یک دهه‌ی گذشته و از گفتمان انتقادی شکل‌گرفته در باب پیوستار بداهه و آهنگسازی نیز بی‌خبر است. کجای نغمه و کرشمه زدن، و مخالف از پسِ زابل زدن، می‌تواند «کاملاً بداهه» باشد؟ آن هم با یک تارِ ناکوک و سنتوری که هر از چندگاه با کشیدنِ مضراب روی سیم‌ها هنرنمایی می‌کند. آیا توقع زیاده‌ای است، از کسی با چند دهه تجربه‌ی دست‌به‌ساز بودن، که چند دقیقه در پرده‌هایی مشخص، کاری بیش از سرهم کردن الگوهای هزاربار شنیده‌اش بکند؟

این تار و سنتور حتی در لحظاتی که می‌خواهند باهم بنوازند و یکی جواب دیگری را بدهد، در ساده‌ترین شکلِ انجامِ این کار نیز درمی‌مانند. به غیر از بخش‌های غیرضربی، پیش‌درآمد و چهارمضرابی هم که ساخته و نواخته شده‌اند به درس‌های ابتداییِ کتاب‌های آموزشی می‌مانند که شاید بتوانند برای آشنا کردنِ یک هنرجوی تازه‌کار با پیش‌درآمد و چهارمضراب و پرده‌های سه‌گاه مفید باشند. اما اینجا مایه‌ی شگفتی است که این نوازندگان چطور از خود نپرسیده‌اند: چرا باید شنونده، تکرار ثابت و صدباره‌ی یک موتیف ساده در تمام طولِ یک قطعه را تحمل کند و پای شنیدن‌اش بنشیند؟ به راستی پنداشتِ یک سازبه‌دست از هنر نوازندگی تا چه اندازه می‌تواند نازل باشد؟

بنا به متنِ پر اشتباه و محتاجِ ویرایشِ دفترچه، این آلبوم و آلبوم قبلیِ همین دو نوازنده (آلبومِ «افشار») در راستای دونوازی‌هایی همچون آثار پایور و ظریف و برای پر کردن جای خالیِ چنان آثاری! با هدفِ کمک به احیای دستگاه سه‌گاه و آواز افشاری منتشر شده است. آری؛ این نکته صحیح است که فاتحانِ سودازده‌ی بازارهای جهانی دیگر نان فانتزی‌شان را به قاتقِ سه‌گاه و افشاری نمی‌زنند اما سه‌گاه و افشاری، آنجا که باید باشند کمابیش هستند و خواهند بود. اگر قرار است سه‌گاه تا این اندازه ملال‌آور و خموده باشد و بی‌کمترین هنرورزی و آفرینندگی، بیست‌وشش دقیقه! (و خوشبختانه نه بیشتر) کرختی و دلزدگی بار بیاورد، همان بهتر که در صندوقچه‌ی تاریخ بماند و خاطره‌مان از سه‌گاه‌های یاحقی، بنان، پایور و دیگران آلوده‌ی این رخوت‌ها نشود.

برای خرید و دانلود آلبوم سه‌گاه‌وار به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0.9
26 تیر 1398
Khalvate Bi Zaman 1

ربط یا بی‌ربطی؟

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

تنها یک بار شنیدن «خلوت بی‌زمان»، حاصل کار مشترک حمید مرادیان و بابک کوهستانی اگر گوشه‌ی چشمی هم به نوشته‌ی کوتاه دفترچه‌ی آلبوم داشته باشیم پرسشی مهم‌تر از خود موسیقی را پیش می‌کشد. و آن این که، آن برچسب ناچسب تلفیق چه تاثیر اعتبارزدایی با خود دارد که حتا به قیمت گفتن یا عملی کردن گزاره‌ای مانند «بدون وارد شدن در حریم جمله‌بندی یکدیگر تنها از جهت احساسی و روند فرمال با هم همراه شده و موسیقی را پیش ببرند» باید از آن اجتناب کرد؟

همه‌ی شواهد موسیقایی بخش‌های مختلف آلبوم که نام «خلوت» بر خود دارند از چیزی حکایت می‌کند که از یکی دو دهه‌ی پیش تا امروز به تسامح تلفیق نامیده‌ایم و از فرط استفاده به یک برچسب طبقه‌بندی تبدیلش کرده‌ایم. نوای ساده‌شده‌ی خلوت سوم را که بشنویم از خود خواهیم پرسید اگر یک نوازنده‌ی ایرانی به تصادف یا از سر مناسبت‌های موسیقایی -که در دو دهه‌ی آغازین سده‌ی بیست و یکم فراوان حالت‌های مختلفش را دیده‌ایم و می‌شناسیم- با یک نوازنده‌ی مثلا رومانیایی همنشین شوند و بی‌تمرین قدری بداهه بنوازند چیزی از پایه متفاوت با آن که می‌شنویم خواهیم شنید؟ مثال‌های به یادمانده پاسخ منفی به این سوال می‌دهد حتا با در نظر گرفتن بارقه‌ی گذرا از پیوند نسبتا پرداخته‌ی هارمونیک‌های ویولا که در انتهای این خلوت در میان مضراب‌های سنتور تنیده می‌شود.

در اغلب لحظات چیزی بیش از تکرار یکی دو نغمه‌ی با اهمیت مُد تا وقتی که ساز دیگر جملاتش را تمام کند نمی‌شنویم. نوعی تک‌گویی که طرف مقابل هر از گاهی زیر لب «خوب»ی می‌گوید یا سری تکان می‌دهد مبادا نبودش حمل بر بی‌توجهی به طرفِ در حال صحبت شود و در واقعیت، انتظار همراه نشنیدن تا نوبت سخن به او بازگردد. شبه‌ساقی‌نامه‌ای که در خلوت چهارم نواخته می‌شود یا ملودی کردی آشنای خلوت هفتم و جواب‌هایی که ویولا به هر کدام از تکه‌های آنها می‌دهد، نمود‌های روشن چنین رهیافت موسیقایی‌ای هستند.

با چنین رویکردهایی به موسیقی «دوبُعدی»، چنان که خود مولفان در دفترچه گفته‌اند، نمی‌رسیم بلکه بیشتر راه به سوی نوعی موسیقی دوپاره یا نوعی تماس سطحی می‌بریم، همان‌طور که نتیجه‌ی کار در خلوت بی‌زمان نیز بوده است.

برای خرید و دانلود آلبوم خلوت بی‌زمان به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.6
25 تیر 1398
بالا