پیش از آغاز، این توضیح لازم است که یادداشتِ کوتاهِ پیشِ رو ناظر است بر بخشِ دوّم [یعنی شمارههایِ چهار تا شش] از آلبوم «کنسرتوهایِ پیانو و گیتار» و تنها همین بخش [«کنسرتو گیتار»] را مرور خواهد کرد، چون صحبت دربارهی بخش نخستینِ این آلبوم [«کنسرتو پیانو»] خود مجالی دیگر و مستقل نیاز دارد.
لابد شنیدهاید که در میانِ آهنگسازان حرفهای همواره این سخن بوده که موسیقی نوشتن برایِ گیتار و همچنین هارپ نیازمند دانشی مضاعف و داشتن مهارتی ضمنی در نوازندگی این سازها است*. هر دو ساز پیچیده و کمابیش بدقلق هستند. بافت هارمونیک صدادهندگیشان هرچند جذّاب امّا کاملاً خاص خودشان است و جوری نیست که تنها با مطالعهیِ سازشناسی بشود برایشان موسیقی نوشت. از این رو تعداد آثار جدّیِ نوشتهشده برای این دو ساز در تاریخ موسیقی جهان به نسبت دیگرِ سازها اندک است و در تاریخ موسیقی ایران هم به طریق اولی این موضوع بیشتر به چشم میآید.
«کنسرتو» چُنانکه میدانیم در فرهنگ مدوّن هنرشناسی قطعهای است در سه قسمت، که بناست تواناییهایِ نوازندگی یک ویرتوئوز را در مواجهه با یک ارکستر به چالش بکشد. این را هم میدانیم که برخلاف تاریخ موسیقی جهان تعداد «کنسرتو»هایِ نوشتهشده [ برای هر سازی] در تاریخ موسیقی ایران چندان زیاد نیست. این است که وقتی استاد کاملی چون لوُریس چکناواریان به نمایندگی از آهنگسازان موسیقی ایران دست به نوشتن یک «کنسرتو گیتار» میزند و این اثر با ارکستری قابل قبول و سولیستی درخشان در یک استودیوی استاندارد اروپایی ضبط میشود، سطح توقّع به جایی میرسد که برآوردن آن کار سختی خواهدبود.
برای مثال این کنسرتو در«موومان» نخستین بر مبنای ملودی مشهور «ساری گلین» اگرچه در چند لحظهی ارکستری واریاسیونهای بسیار جذّابی از آن «تِم» ارائه میکند، لیکن هربار که به «سولوی گیتار» میرسد نارَس است و چندان چیزی نیست که شنونده را بر تواناییهای اجرایی یک «ویرتوئوز» مجاب سازد. مضاف بر این نویسندهی این سطرها بدون در اختیار داشتن پارتیتور و تنها از طریق شنیدن نتوانست «موومان» نخست را یک «سونات کنسرتویی» تلقّی بکند؛ که اگر این تشخیص درست باشد «کنسرتو» بودن اثر به معنای کلاسیک آن، دچار اختلال خواهد بود. تکرار میکنم که این تنها یک نظر مبتنی بر شنیدن است و میتواند غلط باشد.
در هر دو موومانهایِ بعدی هم مانند موومان نخست هرجا با بافت ارکستر سروکار داریم (یعنی آنچه که چکناواریان در آن استادِ به تمام معناست) کار بینقص است و بسیار شنیدنی، و باز هرجا که ارکستر توپ را به گیتارِ سولو پاس میدهد آهنگسازی الکن میماند و کار اُفت میکند. از توان چندصدایی ساز بهدرستی استفاده نشده و در بسیاری از لحظهها گیتار در حال نواختن یک خط ملودی سرراست است که نواختن آن را میشد به هرساز تکخطّی دیگری واگذاشت.
حقیقت آن است که در کارنامهیِ درخشان چکناواریان اثری چون «کنسرتو گیتار» نمرهای بیش از متوسّط نمیگیرد و بدیهی است در چنین اثری برای درخشش نوازندهی حیرتانگیزی چون «یوکووس کولانییان» مجال کافی وجود نداشته و یکی از بهترین فرصتهای تاریخ موسیقی ایران همچنان ناکام ماندهاست.
* روزی یکی از دوستان ما از استاد احمد پژمان برای نوشتن یک قطعه برای «هارپ» راهنمایی خواسته بود. استاد - بیشک ناظر بر احوالِ آن دوست- با همان لحن همیشگیاش گفتهبود: هارپ ننویس! هارپ سخت است!
کنسرتو گیتار مانی جعفرزاده لوریس چکناوریان حرف های همسایه کلاسیکال رادنواندیش