«سایه» در دورهای از موسیقی ایران تأثیرگذار بوده است. این تأثیرگذاری میتواند موضوع مقالهای تحلیلی-انتقادی باشد. چنین پژوهشهایی نه تنها در مورد سایه بلکه در مورد دیگر همدورههایش نیز باید صورت گیرد (که به هر دلیل هنوز انجام نشده). سایه با موسیقی دستگاهی نیز در حد یک موسیقیدوستِ بسیار پیگیر که معاشرتهایی با اهالی این موسیقی داشته، آشناییهایی دارد. از مجموع صحبتهای او در منابع مختلف چنین برمیآید که این آشنایی، علمی و چندان عمیق نیست و بالطبع شامل دادههایی درست و غلط از دیدهها و شنیدههاست (مانند بیگجهخانی را شاگرد درویشخان دانستن! و موارد دیگر). واژگانِ موسیقایی نیز در شعرِ او فراواناند.
حال در پنج جلد کتاب قرار است موضوع «سایه و موسیقی» بررسی شود که فعلاً جلد نخست در قالب یک فرهنگ واژگان در 262صفحه منتشر شده است. این «برگ سبزی برای 90سالگی سایه» با چنین گزارههایی آغاز میشود: «سایه از شاعران بزرگ تاریخ زبان پارسی است. بر همهی اسلوبهای سخن چیرگی دارد. او شعرهایش را همراه با آواز خواندن میسراید...از همینرو آهنگسازان سرودههایش را برای ساختن تصنیف میپسندند. او موسیقیشناسی آگاه است» و ...
تمام این مقدمات جای بحث دارند. جایگاهِ سایه در تاریخ ادبیات ایران موضوع این سطرها نیست اما دستکم میتوانیم به فاصلهی شعرهایِ نیماییِ سایهی غزلسرا با امثالِ نیما و اخوان بیاندیشیم؛ و به دانش موسیقی او نیز. آیا سایه موزیکولوگ است؟! چه نیازی است نویسنده –که «پس از آشنایی با سایه دریچهای از هستی و مستی بر او گشوده شده و شیفتگیاش هزارچندان»- خود، سودمندیهای کتاباش را برشمرد و نتیجه بگیرد که «خواندنِ این فرهنگ برای دوستدارانِ شعر و موسیقی دلپذیر خواهد بود»؟ تعداد هر واژه در شعرِ سایه به کارِ کدام پژوهشِ آینده خواهد آمد؟ مدخلهای این کتاب، واژگان موسیقایی در شعر سایه، چه چیزی به «واژهنامهی موسیقی ایران زمین» یا «حافظ و موسیقی» میافزاید؟
موضوع سایه و موسیقی به جای پنج جلد کتاب، میتواند موضوع مناسبی برای یک مقالهی پژوهشی باشد. چنین مقالهای، در ساختاری مجمل و علمی، میتواند برداشتی کلی و قابل حصول برای خوانندهی علاقهمند به دست دهد.
ورق زدن این کتاب پرسشی را در ذهن باقی میگذارد: این تقلا برای اثباتِ ارادت و شیفتگی، کدام جای خالی را پر خواهد کرد؟
سعید یعقوبیان سایه هوشنگ ابتهاج مهدی فیروزیان موسیقی ایرانی در شعر سایه کتاب