رپرتوار فاشکننده است. هر چه انتخاب میکنیم ما را در بوته آزمایش میگذارد و عیار کارمان را هویدا میکند، مخصوصا اگر با عادت و تمرکز کاری ما همخوان نباشد. این وضعیت را بهویژه گروههایی که بر یک دورهی سبکشناختی از موسیقی متمرکزند هنگامی تجربه میکنند که آثاری از دورههای دیگر برمیگزینند؛ بیش از همه آنها که رپرتوار استاندارد دورههای کلاسیک و رومانتیک را هدف میگیرند درحالیکه بیشتر به دورههای دیگری میپردازند.
کوارتت شناختهشدهی رسپینا که به شهادت کتابچهی کنسرت هدفهایی همچون «رویکرد معاصر»، «اجرای آثار آهنگسازان برای اولین بار» و ... را دنبال میکند (و سابقهشان نیز تاییدکننده آن است) در اجرای ششم -که باید نوعی چرخش به سوی رپرتوار دورههای دیگر به حساب آورد- با چنین چالشی روبهرو شد. در آغاز کنسرت، در کوارتت شمارهی 1 چایکوفسکی، هنگامی که موومان اول (Moderato e Simplicie) از میزانهای نخست گذشت، نه تنها انتظار شکلگیری صدای یکپارچه و شنیده شدن قطعه به عنوان یک کل برآورده نشد بلکه از میزان 34 به بعد با اهمیت یافتن نقش ویولون اول و شروع پاساژهای دشوار به تدریج همان اندک همزمانی و همکوکی اولیه نیز فروپاشید و قطعه را شرحه شرحه کرد. درنتیجه درستی جملهی کوتاه اولیه خود را به شکلی دردناک به نوازندگان و شنوندگان نمایاند؛ رپرتوار فاشکننده است. قطعهی چایکوفسکی که تا پایان اجرا به روانی و سرزندگی لازم را بهدست نیاورد (گرچه در بعضی قسمتهای آرامتر بهتر بود) به گواه این اجرا هم از لحاظ سبکی نامناسب رسپینا بود و هم از لحاظ سازگاری با حداکثر پیشآمادگی و توان تکنیکیای که در آن سراغ داریم.
به عکس، «چهار مینیاتور برای کوارتت زهی» خیام میرزازاده هرچند از لحاظ پیچیدگیهای فنی و غنای بافت اصلا با کوارتت چایکوفسکی قابل مقایسه نیست اما به دلایل یادشده با حس موسیقایی، انسجام و یکپارچگی بیشتری اجرا شد. قطعهای که به سابقهی کوارتت نزدیکتر بود راحتتر به کمند درک نوازندگان درآمده بود و تبعا بهتر هم صدا میداد. با اینحال اینجا هم در Maestoso ویلنها از تعادل با یکدیگر خارج شدند و موومان را ناکام گذاشتند. و در نهایت، شوستاکویچ و کوارتت هشتماش به دلایل ساختاری بیش از همه از آن ایرادها دور بود.
ارسلان علیزاده دانیال جورابچی کنسرت کوارتت زهی رسپینا آرش اسدنژاد آروین صداقت کیش آرمین قضاتی