نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: عارف قزوینی


mey

آورده‌ی یک نیاز

نویسنده: کامیار صلواتی

تأسیس نهادی برای جمع‌آوری، تصحیح و انتشار اسناد موسیقی کلاسیک ایرانی یک نیاز است؛ نیازی که خانه‌ی پایور در پی پاسخ‌گویی به آن برآمده است. با وجود این، اگر مبنای داوری اولین خروجی‌های عمومی این نهاد، یعنی پارتیتور راز و نیاز و هنگام می، هر دو از ساخته‌های پایور باشد، نمی‌توان هدف پروژه را چندان سندپژوهانه دانست، که باید بیشتر آن را کوششی موسیقی‌دانانه قلمداد کرد؛ کوششی که در کار به‌سامان کردن و ثبت روایتی درست‌تر از آثار یکی از مهم‌ترین موسیقی‌دانان تاریخ ایران است.

از فارسی ویراسته و پیراسته‌ی هر دو جزوه و همچنین طراحی بصری حساب شده و ایده‌مندِ آنها که بگذریم، روش مقابله و گزینش در این پارتیتورها در قیاس با نت‌نگاری‌های رایج آثار پیشینیانِ موسیقی کلاسیک ایرانی، دقتی بیشتر دارد: هم نت‌های دست‌نوشته‌ی پایور، هم اجراهای موجود از این آثار، و هم نت‌نگاری‌های ناقص یا متفاوت این آثار (مثلاً نت پارت سنتورِ راز و نیاز) به دقت با هم مقابله شده، اشکالات رسم‌الخطی‌شان –در تناسب با واقعیت‌های اجرایی و مشخصات سازشناسانه‌ی آثار- رفع شده، و به شیوه‌ای استاندارد بازنویسی شده‌اند. سپس، یک‌بار به شکل پارتیتور، و باری دیگر به‌صورت پارت‌های جدا از هم، در جزوه آمده‌اند. این ویژگی آخر وجهِ کاربردی/ اجرایی این پارتیتورها را مؤکدتر می‌کند. از این رو، این دو جزوه برای نوازندگان و موسیقی‌دانان کاملاً قابل استفاده‌اند و تمیز و معلوم. بنابراین، اگر با عینکی موسیقی‌دانانه و هنرمندانه به آنها بنگریم، با دو اثرِ واقعاً درخور تحسین روبه‌روییم.

هنگام می و راز و نیاز، یکی از معدود تلاش‌ها برای تأمین و ثبت رپرتوار موسیقی گروه‌نوازانه در موسیقی کلاسیک ایرانی است و این امتیاز دیگر آن است. با وجود این، اگر این‌بار با عینکی موسیقی‌شناسانه به آنها نگاه کنیم، شاید مهم‌ترین ابهام را برآمده از همین رویکرد کاربردی بدانیم: اگر مبنای جزوه‌ها دست‌نوشته‌های پایور بوده، ثبت اطلاعات دقیق‌تر این دست‌نوشته‌ها (نحوه‌ی نگارش، نسبت‌شان با روایت جزوه، ویژگی‌های نگارشی، و ...) لازم است. نیز اسکن کامل و دقیق دست‌نوشته‌ها می‌توانست به شفافیت متُدیک اثر و ارائه‌ی اسناد دست‌اول خانه به پژوهشگران کمک کند.۱

 


۱- دو دفترچه‌ی دست‌نوشته‌ای که در جیب انتهایی جزوه‌ها آمده، این نیاز را رفع نمی‌کند؛ به‌خصوص اینکه بخش‌هایی از آنها با عناصر گرافیکی پوشانده شده‌اند. همین رویکرد گرافیکی نشان می‌دهد که این دفترچه‌های کوچک در قیاس با محتوای درون جزوه‌ها، فرع قلمداد شده‌اند.

10 اردیبهشت 1399
aref qazvini

راز خوش‌طبعی ‌عارف؟

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

کم و بیش هدف همه‌ی تجزیه و تحلیل‌های موسیقی یافتن راز و رمز زیبایی، ارج و ارزش قطعه‌های موسیقی است با گوشه‌ی چشمی به تکرارپذیر ساختن‌شان. همچنین است کتاب «بررسی ساختار تصنیف‌های عارف قزوینی» که در آن «مرجان راغب» ۱۵ تصنیف شناخته‌شده و معتبر عارف را آنالیز کرده است تا به گفته‌ی مولف از آنها «در حکم دستورالعمل‌هایی برای تصنیف‌سازی» (ص ۲۸) استفاده شود.

ساختار کتاب به سه بخش کلی تقسیم شده است. اولی که پنج فصل کوتاه را شامل می‌شود، گذری است فشرده بر زندگی عارف، تصنیف‌های او و مطالعات و تحقیقات دیگران درباره‌ی آثارش؛ دومی که در خود کتاب با عنوان «تجزیه و تحلیل‌ها» جدا شده، بدنه‌ی اصلی کتاب (آنالیز ۱۵ تصنیف) را تشکیل می‌دهد؛ و سومی «نتیجه‌گیری« و «ضمیمه» و در نهایت سی‌دی اجراهای مختلف تصنیف‌ها.

آنچه در بخش نخست به خواننده ارائه می‌شود در اغلب موارد همان است که در دیگر منابع پیشین به آنها اشاره شده بود. از همین رو در این قسمت‌ها متن شکل جزایری از نقل قول‌های پراکنده‌ی دیگران و گه‌گاه اظهار نظری از مولف را یافته است. پنج فصل مختصر آغازین نه یافته‌ی جدیدی در اختیار می‌گذارد و نه حتا سنتزی که مختص این تحقیق تازه باشد. تنها در فصل «آثار مکتوب عارف قزوینی» مقایسه‌ی سودمندی میان چند فهرست از تصنیف‌ها ترتیب داده شده اما در نهایت به خواننده هیچ فهرست نهایی یا مطالبی حاوی اصالت‌سنجی چند فهرست، با قصد به دست آوردن فهرست پالوده، داده نمی‌شود (مگر آن که ۱۵ تصنیف منتخب را نوعی فهرست پالوده‌ی تلویحی تلقی کنیم).

بنابراین آنچه را که آورده‌ی حقیقی کتاب است باید در بخش دوم دید، یعنی همان تجزیه و تحلیل آثار. در این بخش مولف ۱۵ تصنیف را از روی نغمه‌نگاری‌های «فرامرز پایور» از روایت «عبدالله دوامی» از آثار عارف -که احتمالا دقیق‌ترین نغمه‌نگاری موجود‌است 1- از جنبه‌های مختلف آنالیز کرده است. روش آنالیز به کار رفته، چنان که این روزها می‌توان انتظار داشت، مبتنی بر بررسی ساختار مُدی، دامنه‌ی تغییرات روی مُد، تحلیل جمله‌بندی، نمای ملودیک و اندکی ویژگی‌های متریک و ریتمیک است. علاوه بر این ویژگی‌های صرفا موسیقایی، بررسی رابطه‌ی شعر و موسیقی (حتا ارتباط معنای کلام و ویژگی‌های ساختاری موسیقی) به عنوان مهم‌ترین عنصر یک قطعه‌ی باکلام (از دید مولف) در کانون توجه قرار دارد. در این راه نویسنده گوشه‌ی چشمی هم به ارزیابی آثار دارد و حتا گاه در مورد توفیق یا عدم توفیق تصنیف‌ها اظهار نظری می‌کند.

سرانجام در بخش نهایی، با عنوان «نتیجه‌گیری»، همه‌ی آنچه که از جمع آنالیزها به دست آمده به شکل فهرست‌وار ارائه می‌شود. در این فصل ضمن این که نویسنده سعی کرده دستاورد کارش را به عنوان سرمشقی برای تصنیف‌سازی به روش عارف جمع‌بندی کند داوری‌های او را نیز درباره‌ی این قطعات با اهمیت پایان دوره‌ی قاجار به شکل فشرده‌تر و روشن‌تر از متن تحلیل‌ها می‌توان دید. خارج از متن اصلی یک ضمیمه، با عنوان «درباره‌ی تصنیف» هم هست که حاوی خطوط کلی کار «ساسان فاطمی» بر تکوین تصنیف معاصر است و نکته‌ی تازه ای ندارد.

کتاب همانند همه‌ی کارهای مشابه، فارغ از چگونگی کاری که انجام داده یک پرسش را پیش رو می‌گذارد؛ آیا چنین دستاوردهای تحلیلی‌ای راه خود را به آموزش باز می‌کنند و در نهایت به شکل‌گیری نوعی روش آهنگسازی در موسیقی ایرانی منجر می‌شوند؟ این پرسشی است که تنها امید و زمان می‌تواند پاسخش را روشن کند.


۱- نمی‌توان نادیده گرفت که خود عارف با دوامی بر سر چگونگی اجرای تصنیف‌هایش اختلاف نظر داشت.

02 بهمن 1396
بالا