«جان سرگردان» اجرای شلختهای ندارد. از یک ذهن و عملِ منظم برآمده و آرایشِ گروهِ سازها در آن، پیراسته و کارشده است اما جذبکنندگیِ تمامِ اینها به نیمهی تصنیفِ اولِ آلبوم هم نمیرسند و بالعکس، گوشآزار هم میشوند. چرا که از هر سو که به این اثر بنگریم، سراسر، تکرار در فرم و محتواست و به خیلِ آلبومهای اینچنینیِ یکی دو دههی اخیر پیوسته است که مرده زاده میشوند و در حافظهی زمان، نشانی از آنها باقی نمیمانَد. خاستگاهِ این مرگزاییهای پر خرج، هر چه که باشد ماحصل، یک موسیقیِ عقبمانده از زمانه است. اگر همین آلبوم (که پنج سال پیش ضبط شده است) بیست سال پیش منتشر میشد، میتوان تصور کرد که هم به واسطهی فحوای اثر و نکات مثبتی که پیشتر به آنها اشاره شد و هم به اقتضای وضعیت و ظرفیتهای بازار، بیشتر شنیده میشد و تکمایهگیِ انحصاریاش بیتردید بیست سال پیش در این حد کسلکننده نمیتوانست باشد که امروز –و تا این حد- است. «جانِ سرگردان»، تعلقی به امروز ندارد.
موضوعِ دیگر، از بُن بیربط بودنِ کلام و فضای مرثیهگونِ موسیقی با هیبتِ خواننده و آخ و وایهای تصنعیاش است؛ حتی تصنعیتر از عکس روی جلد آلبوم. این موضوع در مورد بیشتر آوازخوانهای روزگار ما صدق میکند؛ اینکه محصولِ تخصصِ هنریشان به خودشان و به زمانهشان هیچ ارتباطی ندارد و گویا لزومی به چنین ارتباطی هم نمیبینند. آنچه از دهانشان بیرون میآید حرفشان نیست (اگر حرفی داشته باشند). در این بازارِ بیفکری، ناصرخسرو و خیام و بیدل و پروین و شهریار و شاملو هیچ تفاوتی باهم ندارند. هر تحریربلدِ «شبی به درازنایِ سالی نخفتهای» میتواند ادعا کند که «زِ ضعف، طاقتِ آهش نمانده» است. اینجا صحبت از چهچهه زدن در خلأ اندیشه است و از سوز و حالِ دروغین به خوردِ شنونده دادن. «جان سرگردان»ِ سالار عقیلی مصداق روشنِ چنین بساطیست.
برای خرید و دانلود آلبوم جان سرگردان به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.