نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: مسعود شناسا


Khalvatgahe Man 1

خودتکراری

نویسنده: کامیار صلواتی

«خلوت‌گاه من» پیوندهایی سخت با آثار پیشین مسعود شناسا دارد؛ بیش‌تر و واضح‌تر از همه با بخش‌های همراه با آواز نَواژه1: از این جمله‌اند تأکیدهای موکد بر تضاد و توالی حجم/ سکوت در بافت قطعات، تقطیع‌ها و تعلیق‌های مداوم ریتمیک و مُدال، تأکید و برجسته‌سازی بعضی واژه‌ها و برش‌ها از مصرع‌ها با بیان متنوع آن واژه‌های تکرار شده (به‌طور خاص «هُشیار» در قطعه‌ی «آن مست»)، تکرار یک نت بر روی چند هجا با کشش‌های متفاوت، و گه‌گاه تغییری ناگهانی از دل این تکرارها سربرآوردن. نیز تغییر مُدهای اثر شباهت‌هایی غیرقابل انکار با نَواژه دارند. در کنار این‌ها، در خلوت‌گاه من نیز چون نَواژه، تقریباً هیچ‌چیز در این اجرا به لحظه و اتفاق و «آن» و بداهه واگذار نشده است.

در این آلبوم، باز مانند نَواژه، هر قطعه ساختار و چینشی مفصل دارد. با وجود این نکته‌ی آخر، نوعی فکر ناشدگی در ساختار کلان رپرتوار ملموس است که نوعی عدم توازن را در آن به وجود می‌آورد. شاید بارزترین نمود این عدم توازن را می‌توان در توالی سه «چکام‌ آهنگ» (تصنیف) کمابیش مشابه در نیمه‌ی دوم آلبوم دید که در تقابل با سیاق متنوع‌تر نیمه‌ی اول آلبوم قرار می‌گیرد؛ و در مقیاسی متفاوت، در کنار هم نشینی سهراب و حافظ و سعدی در یک اثر واحد.

می‌گویند اگر دسیپلینی به زبانی واضح و تثبیت شده برای توضیح دست نیافته باشد، هنوز به مرتبه‌ی «علم» بودگی نرسیده است. مسعود شناسا زبانی آفریده مختص به خود تا به این پریشانی زبانی بیفزاید: پیش‌آهنگ، چکام، و خوش‌آهنگ از نشانه‌های این زبان غریبه و معوَجند؛ زبانی که موجودیت تاریخی و میراث موسیقی کلاسیک ایرانی را نادیده می‌گیرد و به عمد قصد پاکسازی و فارسیزه کردن آن را دارد. با وجود این، این زبان چنان نارسا و بیگانه است که خود نیاز به مترجمی زبان فارسی دارد تا معنای این واژه‌ها را در پاورقی متن دفترچه شرح دهد!


۱- آلبوم «نَواژه» به آهنگسازی مسعود شناسا و آواز علیرضا شاه‌محمدی در سال ۱۳۹۰ توسط انتشارات آواخورشید منتشر شده است.

برای خرید و دانلود آلبوم خلوت‌گاه من به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.8
29 آبان 1397
sargozasht

مرد و مرکَب

نویسنده: هرمز نامور

پنهان ماندن لایه‌ی احساس وقتی که قرار است با چند ساز پیش برویم؛ شاخصه‌‌ی تولید ناکارآمد این سال‌هاست. موسیقی با برآمدن و بارش و موج و ریختن و اضمحلال و دوباره شکل یافتن و دوباره برآمدن است که بار می‌دهد، و رسمِ ضبط این سال‌ها این را از موسیقی ما گرفته‌است. در «سرگذشت» هم که از این رسمِ ناکارکننده مستثنی نیست، سازها جداجدا نواخته شده‌اند و این مهم، با حسرت البته، باری که باید را نداده است. گاهی آگاهیِ صدابرداران این ضعف را تا حدودی از میان می‌برد اما این‌جا کارِ صدا کمکی به انتقال تمامیت موسیقیِ مورد نظرِ آهنگساز نکرده است.

از اینها گذشته امروز انتشار موسیقی محض و بدونِ شعر و خواننده ارج نهاده می‌شود تا عادت موسیقی شنیدن، فارغ از دربندِ ادبیات بودن، رواج بیشتری پیدا کند. از این منظر «سرگذشت»، کاری شنیدنی‌ست و بر عهده‌ی همه‌ی دوستداران پر و پا قرص موسیقی و اهل موسیقی است که آن را بشنوند. پس از تجربه‌هایی از پایور/دهلوی، مشکاتیان/روشن‌روان، اردوان کامکار/ هوشنگ کامکار و شاید دوـ سه کار دیگر که برای سنتور و ترکیب‌های مختلف ارکسترال نوشته‌شده است، شنیدن «سرگذشت» هم تجربه جدیدی‌ست هم نیست. 

اگر به دنبال روند و راهی در ادامه‌ی تجربه‌گرایی‌های سال‌های اخیر باشیم، نه! تجربه‌ی جدیدی نیست، ولی اگر گوش‌مان به موسیقی پرحوصله‌ی سال‌های نه‌چندان دور اُخت باشد، با لحظه‌های غیر مترقبه‌ای روبرو می‌شویم. شناسا در این مجموعه از نقطه‌ای فراموش‌ و رها شده در سال‌هایی دور ـ دهه‌ی ۵۰ـ از پنجره‌ای به در آمده است. اگر او در کنار این رویکرد گوشه‌ی چشمی هم به روندِ روبه‌رشدِ آهنگسازی در این سال‌ها می‌داشت شاید موسیقیِ جذاب‌تری از اکنونِ موسیقی‌اش پدید می‌آورد؛ او از تکنیک‌ها و توانایی‌های پرکار و پیچیده‌ی سازی و آهنگسازی در این کار بهره‌ی چندانی نبرده است و گاهی قدمی به احتیاط در لحظاتی برداشته که برای کل اثر چندان درمان دردی نیست(مانند شروع تراک۷، آتش). متن شناسا در بسته‌ی صوتی هم نشان از چنین رویه‌ای دارد؛ ادبیاتی پُر زینت و مکلّف برای مطلبی که چندان به تکلفش نیازی نیست. به زبانی دیگر همچنان‌که او از فراخوان کلماتش در انشاء بهره‌ای به‌جا نبرده، در فراخوان سازها هم موفق به ایجاد نقاط درخشان نشده‌است.

بسته‌بندی اثر و گرافیک متفاوت هرچند این راستی را دارد که مخاطب ویژه‌ی خودش را به سمتش جلب کند امّا چندان جاافتاده و جذاب نیست که شنونده‌ی سخت‌پسند را مجذوب کند. ترکیب «چهارمضرابسمفونیک» اگر تعبیر مغلوطی از تلقی شناسا از چیزی که ساخته‌است نباشد، برای نویسنده همان بِهْ که آن را غلطی تایپی تصور کند در کنار چندین غلط تایپی دیگر در بسته‌ای که چندان هم متن پُر و پیمانی ندارد.

امتیاز: 2.8
12 شهریور 1396
بالا