«نقطه پرگار» اثر مشترک میلاد درخشانی و مصباح قمصری شاهد بارز سرگردانی و چالش هویت نسل حاضر هنرمندان موسیقی سنتی و حتی موسیقی به اصطلاح تلفیقی ایران است. حکایت همان پیتزای قورمهسبزی که نه پیتزاست و نه قورمهسبزی. تار هویت مشخصی ندارد و بین گوشههای ردیفی و تکنیکهای ملهم از موسیقی غربی سرگردان است.
میلاد درخشانی که پنجهها و عضلات قدرتمندی دارد، در اين اثر هم سريع مينوازد و از منظر تكنيكي آدم را یاد جو ساتریانی و گيتاريستهاي اين چنيني میاندازد. در آغاز قطعه «چون گوهر اشک» یا قطعه «سرو پایبند» و «یاران را چه شد» ردیفی تار مینوازد. از طرف دیگر تار میلاد در بخشهایی دیگر صدای سیتار هندی میدهد.
مصباح هم کنار بمکمانش پرکاشنها را طراحی کرده، که چندان ایرانی صدا نمیدهند و شما را به خوبی به هندوستان راهنمایی میکند. ساز بمِ آلبوم ملهم از موسیقی غربی است و از تار خیلی دور است؛ در واقع بمکمان مثل کنترباس صدا میدهد. صدابرداری میکس و مستر اثر هم به گونهای است که انگار تار اینجاست، بمکمان اتاق بغلی، و پرکاشن کوچه پشتی.
سیل بمسازهایی که پیر و جوان در موسیقی ایران ابداع کردهاند، چه ماحصلی داشته؟ چرخ پنجم چهارچرخه؟ چند سال پیش رنو گارسیا فونس به ایران آمد و با کنترباسش چنان چهارمضرابی نواخت، که مخاطبانش انگشت حیرت به دهان گذاشتند.
درواقع از یک طرف روی پتانسیل سازی مثل کنترباس برای موسیقی ایرانی کار نشده و همچنان سازهای کهن خودمان قابلیتهای بالقوهای دارند. با این اوصاف شاید ساز جدید نیاز به اندیشهی جدید دارد؛ که علیالحساب ما نداریم. بمکمان مصباح هم در لحظاتی که تلاش میکند جملاتی را مشابه تار بنوازد، روی کار نشسته و زیباست. در بقیهی موارد یک وصلهی ناجور است. اوقاتی هم که تکنوازی میکند، هیچ ربطی به موسیقی ایرانی ندارد و آنقدر از فضای آلبوم دور شده، که کاملاً از فرم کار خارج میشود؛ مثل پایانبندیِ «چون گوهر اشک».
این آلبوم بیش از آنکه ملهم از جلیل شهناز و علیاصغر بهاری باشد، در بهترین حالت مخاطب را یاد مالمستین و جیسون نیوستد میاندازد. پس چرا ادعا شده که این جنس موسیقی، آیندهی موسیقی ایران است؟
برای خرید و دانلود آلبوم نقطه پرگار به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.