نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: همایون شجریان


afsaneh2

سرود بی‌اعتقاد

نویسنده: کامیار صلواتی

در افسانه‌ی چشم‌هایت و مناسبات پیرامونی‌اش که دقیق شویم، با چندین مولفه روبه‌روییم که بر جای چیز دیگری نشسته‌اند: آوازخوانانی با رنگ و محدوده‌ی صوتی مشابه که حضور همزمان‌ِ‌شان قرار است جای یک دوئت آوازی را بگیرد، ساختار هارمونیک، فرمال و ارکسترال پیش‌پاافتاده درقالب قطعاتی که صورتی فرهیخته و نوازندگانی پُرشمار دارند، و نمایشی تبلیغی در مرکز خریدی که تصنع پوسته‌وار خود را به جای یک کتابخانه و یک بنای تاریخی ایرانی  جا زده است.

در مرتبه‌ای بالاتر، این‌ها همه تمهیداتی‌اند برای قالب کردن اثری صرفاً تجاری به جای اثری هنری. آن لایه‌ی ظاهریِ «هنرمآبانه» خود غایت نیست، که ابزاری است برای رسیدن به آن لایه‌ی تجاری. همایون شجریان و علیرضا قربانی، تنها و تنها به واسطه‌ی دغدغه‌ی همه‌جانبه‌ی «فروش» است که جزیی از این نمایش شده‌اند، ور نه منطقی موسیقایی نمی‌تواند توجیه‌گر حضور همزمان آنان باشد. همراه و ردیف کردن نام‌هایی بی‌ربط در یک مجموعه‌ی واحد که تنها از اندیشه‌ای شلخته  برمی‌آید نیز جزیی از این نمایش است: شفیعی کدکنی را چه به احمد شاملو و شاملو را چه به ابتهاج و سیمین بهبهانی؟ و همه‌ی این‌ها را چه نسبتی هست با تضمین بیتی از مشیری؟

در کنار این‌ها، قطار کردن نام‌هایی چون «ارکستر فیلارمونیک پراگ» چون بخشیدن امتیازی برای توجیه استقبال همایون شجریان و همکارانش از پروژه‌های تجاری در سال‌های اخیر است، چنانکه که ایده‌ی «کنسرت خیابانی» او هم همین نقش را داشت: باج دادنی کم‌هزینه برای فراموش کردن رویدادهای پر زرق‌و‌برق «کنسرت سی» و «اسپیناس‌پالاس»؛ همان کارکرد آشنایی که از خیریه سراغ داریم (اگرچه او خودآگاهانه بر این کارکرد واقف نباشد). همان‌طور که طاق و مقرنس ایرانی و کتابخانه‌ی کلاسیک ایران‌مال پوسته‌ای نمایشی برای فروش بیشتر هستند، مختصات موسیقایی و پیراموسیقایی افسانه‌ی چشم‌هایت هم چنین‌اند.

در این‌میان، سراغ درست‌ترین حرف را باید از مادیران، اسپانسر معظمِ این آلبوم گرفت: «راست است که ما یعنی انتخاب‌هایمان». انتخاب شعری تلگرامی به جای شعری از سایه در آلبومی این‌چنین، نمادین‌ترین انتخاب دست‌اندرکاران افسانه‌ی چشم‌هایت است. آن اشتباه ناشیانه، خراشی بر آن پوسته‌ی دروغین بود که لحظه‌ای همه‌چیز را فاش کرد.

برای خرید و دانلود آلبوم افسانه‌ی چشم‌هایت به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0
04 اسفند 1398
Irane Man 2

موسیقی عصر اعتدال

نویسنده: کامیار صلواتی

شاید اشکال عمده‌ی منتقدان «ایران من» و آثار مشابه آن، نقد این پدیده‌های فرهنگی از دریچه‌ای نادرست باشد. این منتقدان، عموماً با ریشخندی وابستگی این آثار به «موسیقی کلاسیک ایرانی» را به سخره می‌گیرند و آن‌ها را «غیر ایرانی»، «پاپیولار»، و غیروابسته به نظام موسیقی دستگاهی می‌دانند. به زعم من اما، ماجرا از بعضی جنبه‌ها وارونه است. این دست آثار را نباید با معیار «وفاداری به نظم کلاسیک» یا «وفاداری به موسیقی دستگاهی» نقد کرد؛ و اتفاقاً باید داعیه‌ی آشکار و نهان این آثار –که گویی هر دو طرف دعوا آن را تلویحاً پذیرفته‌اند- را به سنجش گذاشت: آیا آلبوم‌های قطاری برادران پورناظری واقعاً آن‌چنان که به نظر می‌رسد «ساختارشکن»، «نوگرایانه»، «بی‌توجه به سنت»، یا «رادیکال» هستند؟

مسأله‌ی آهنگسازان این آثار تحول یا تغییر موسیقی کلاسیک ایرانی یا انواع دیگر موسیقی نیست؛ و این را می‌شود به وضوح در گفته‌های آنان دید. از یک‌سو، برخلاف آثار رادیکال و سنت‌شکن پیشین، در آن‌ها نشانی از ابداع یا بازکشف مدها یا فرم‌های جدید، مدولاسیون‌های جسورانه و غریب، اندیشیدن به راه‌هایی جدید برای خلق آثار چندصدایی، بازاندیشی ریتمیک موسیقی دستگاهی، یا حتی تلاش برای حل کردن مُدهای بیگانه در اشل‌های صوتی موسیقی دستگاهی۱، به چشم نمی‌خورد. از سوی دیگر، فارغ این دغدغه‌های غایب، ریزه‌کاری‌ها و پیچیدگی‌های رایج امر کلاسیک، یعنی موسیقی دستگاهی و ردیفی، نیز در این آثار حذف شده‌اند و به موجودیتی زودهضم‌تر تقلیل یافته‌اند. بدین‌ترتیب، این آثار نه دغدغه‌ای برای ایجاد تغییرهای بنیادین موسیقایی دارند، و نه غمزه‌ها و پیچیدگی‌های امر کلاسیک را. وقتی این آثار نه رادیکال باشند و نه وفادار به آداب مکتبی نظم کلاسیک، آنچه بر جای می‌ماند نسخه‌ای ساده شده و پاپیولار (مردم‌پسند) از امر کلاسیک است. این موسیقی شاید نمونه‌ای از «موسیقی کلاسیک ایرانی» نباشد، اما به هیچ روی پل‌های وابستگی خود به موسیقی دستگاهی را خراب نمی‌کند.

بدین‌ترتیب، «ایران من» ضدّ سنت نیست، بلکه آن را به موجودیتی ساده‌فهم تقلیل داده است. ایران من شاید اثری ردیفی یا کلاسیک نباشد، اما یک اثر بنیان‌فکنانه هم نیست که بخواهیم با استدلال «ایرانی نبودن»، آهنگسازانش را تخطئه کنیم. اتفاقاً ایران من و آثار مشابه سال‌های اخیر این گروه یک ویژگی مشترک با آثار سنت‌گرایانه دارند: هر دو گروه بسیار محافظه‌کار هستند.

«ایران من» یا «پروژه‌ی سی»، این حاصل تلاش «ژن‌های خوب» موسیقی را نباید به تنهایی خواند. ایران من را باید در منظومه‌ای گسترده قرائت کرد؛ کنار پدیده‌هایی چون تئاتر «بی‌نوایان»، «گروه پالت»، و حراج‌های آن‌چنانی «تهران». آثاری که انرژی علاقه‌مندان به هنر را کانالیزه و خنثی می‌کنند، علی‌رغم پوسته‌ی پرزرق‌و‌برق‌شان تقریباً از هرگونه دغدغه‌ی بنیادین هنری-اجتماعی خالی‌اند۲، و در عین‌حال احساسی کاذب از مواجهه با یک پدیده‌ی به راستی هنرمندانه را به مخاطبان‌نشان القا می‌کنند. این محصولات تازه‌نفس ایرانی «صنعت فرهنگ»، خود را به هیئتی فریبنده‌تر از پیش آراسته‌اند.


۱- از این نظر، حتی آثار محسن نامجو، دغدغه‌مندانه‌ و «هنرمندانه»تر هستند.
2- و درست به همین دلیل است که نباید به سادگی ابراز انزجار سهراب پورناظری از گرایش‌های اجتماعی-سیاسی بعضی از اعضای «چاووش» را تنها مربوط به اختلافات گروهی میان موسیقی‌دانان دانست.

سهراب پورناظری همایون شجریان ایران من موسیقی کلاسیک ایرانی کامیار صلواتی مرور آلبوم موسیقی مردم پسند بارانا پروژه سی بی نوایان گروه پالت

برای خرید و دانلود آلبوم ایران من به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

01 آبان 1397
Irane Man 1

چلچراغی که با باتری روشن است

نویسنده: سعید یعقوبیان

همایون شجریان موقعیتی در موسیقی ایران دارد که اگر خواننده‌ی هر آلبومی باشد، آن اثر دست کم در زمانِ انتشارش مهم می‌شود و طیف بسیار گسترده‌ای از مردم، آن را (حداقل برای یکبار هم که شده) می‌شنوند. قابلیت‌های صدای او و خلاقیت‌اش در بازی با لحن، انکارناپذیر است. «ایران من» نیز اثری‌ست که به واسطه‌ی حضور او شنونده می‌یابد. خوانشِ او از مناجاتِ «کریم‌خانی»، بخش شکسته‌ی تصنیفِ «ابر بهار» و نمونه‌های دیگر در همین آلبوم، توانایی‌های او را یادآور می‌شوند. در قطعه‌ی کشدار و پرتکرارِ «قلاب»، حنجره‌ی اوست که گوش را هر از چندگاه تیز می‌کند و تا پایان می‌کشاند.

شنونده‌ی تفننی یا غیرمتخصص ولی علاقه‌مندِ موسیقی ایرانی، اگر لَختی و لُختی را در تولیداتِ دهه‌هایِ گذشته کسالت‌آور می‌یابد، اینجا شلوغ‌کاری‌ها و اِفکت‌ها یا حضورِ یک خواننده‌ی زن در کنار همایون، که اُپرایی! می‌خوانَد، برایش جذاب می‌نمایند. شنوندگان به واسطه‌ی چنین فضاهایی، احتمالاً در لحظه از موسیقی مشعوف می‌شوند اما اینکه در آینده به آن رجوع کنند یا نه جای تردید است. بخشی از جوانانی که دستی در موسیقی دارند نیز این موسیقی را می‌پسندند اما گروه‌های متنوعی از اهالی موسیقی، مواضعِ تندی نسبت به پورناظری‌ها دارند. نکته اینجاست که این واکنش‌ها بیش از آنکه به موسیقی مربوط باشند ناشی از حاشیه‌ها هستند.

موسیقیدانِ ایرانی، در گذشته به اندازه‌ی امروز در دسترس مردم نبود. رسانه‌ای جز موسیقی‌اش نداشت و تا این حد بیانیه و تحشیه درباره‌ی آثارش منتشر نمی‌کرد. حرف‌های سهراب پورناظری، جنبه‌های سیاسیِ کارِ دو برادر و نمایش‌های‌شان در نوازندگی‌ست که موسیقی‌شان را تحت‌الشعاع قرار داده‌است. می‌شود تصور کرد که اگر هیچ یک از این اظهارها نبودند این موسیقی «پذیرشِ» بیشتری از جانب مخاطبانِ متخصص می‌داشت. گذشته از حواشیِ کنسرت‌های پورناظری‌ها، در همین آلبوم چه نیازی بود به دو صفحه آشفته‌گویی‌های شعارگونه، پر اشتباه و بی‌فایده. نوشته‌ای که از همان آغاز، سراسر حشو است: «این آلبومِ حاضر(!)...»

فرامرز پایور، پدیدآورندگانِ «صدای سخن عشق» یا «بیداد»، درباره‌ی آثارشان نه گفتند و نه تفسیری نوشتند. اما کارشان همیشه ماندگار است. شاید اگر امروز، بیانیه‌دهندگانِ بازار موسیقی و تولیدکنندگان آثارِ نونما، چونان آثاری می‌توانستند ساخت، دیگر نیازی به خطابه، نمایش، کنفرانس خبری و رونمایی‌هایِ مجلل نمی‌بود. خود سکوت می‌کردند، هنرشان سخن می‌گفت.

کلاسیک ایرانی سعید یعقوبیان بارانا سهراب پورناظری همایون شجریان ایران من تصنیف اپرا خواننده زن حاشیه موسیقی آلبوم کنسرت فرامرز پایور رونمایی هنر کنفرانس بیپ تونز

برای خرید و دانلود آلبوم ایران من به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 2.3
14 مهر 1397
hhh

روایت پاپَکی از میرزا عبدالله

نویسنده: امیر بهاری

همایون شجریان در چند سال اخیر، پروژه‌ی چندان قابل دفاعی ارائه نکرده است: جز این‌که سیل مخاطبان را روانه‌ی سالن‌های کنسرت کرد -که البته اتفاق کوچکی نیست-، از منظر زیبایی‌شناسیْ زندگیِ هنری او در این سال‌ها دستآورد خاصی نداشته است؛ چه طی همکاری‌های رنگارنگی که با برادران پورناظری کرده -که به نوعی می‌توان آن‌ها را توسعه‌ی ایده‌های محسن نامجو دانست-، و چه آلبوم عجیب ‌و گوش‌نکردنیِ «مستور و مست» و حتا آلبوم «امشب کنار غزل‌های من بخواب»، هیچ‌کدام آن‌گونه که باید واجد شاخصه‌های نابِ زیبایی‌شناسی نبوده‌اند. از طرف دیگر زمانی که برنامه‌ریزی‌ها برای از سرگرفتن پروژه‌ی چند میلیاردیِ «سی» نقشِ بر آب شد، برگزارکنندگان آن طی نامه‌ای به مردم اعلام کردند که این پروژه اجرا نخواهد شد. محتوای نامه را در چند جمله‌ی صریح می‌توان این‌گونه خلاصه کرد: «برای این‌که شما به دیدن یک اجرای درخشان بیایید، ما هزینه‌ی زیادی را متقبل شده بودیم، ولی چون جیب شما احتمالاً خالی است و در مواقع بحران این درایت را ندارید که کالای فرهنگی را از زندگی‌تان حذف نکنید، ما هم روی صحنه نمی‌رویم».

چند روز پیش همایون با اعلام این‌که حاضر است در خیابان‌های تهران کنسرت مجانی برگزار کند، خواست تا کمی جبران مافات کند اما از آن‌جا که اجرای خیابانی در ایران ممنوع است، به نظر می‌رسد این رفتار پوپولیستیِ همایون شجریان عملاً و صرفاً برای به‌دست‌آوردن دل مخاطبان‌اش بوده است و جالب این‌که در این خصوص با مسئولین بخش فرهنگی شهرداری تهران نیز جلسه‌ای برگزار شده است (به نقل از فارس نیوز). یعنی واقعاً بناست که ما مثلاً در میدان آزادی شاهد حضور چند ده هزار نفر تماشاگر باشیم؟! بعید می‌دانم. اگر بشنویم قرار است همایون شجریان نقش هملت را در نمایشی به کارگردانی علی اوجی بازی کند، باورپذیرتر است تا خبر برگزاری این رویداد بزرگ خیابانی؛ و فراموش نکنیم که همین چند سال پیش بود که درخواست حسین علیزاده برای اجرا در کاخ نیاوران رد شد. اجرایی که بداهه‌نوازی بود و قرار نبود کسی در آن برنامه روی ستون‌هایی به ارزش تاریخ، مهتاب‌بالانس بزند.

با بررسی کارنامه‌ی همایون شجریان در ۷ سال اخیر، گرایش او به پاپ بودن و این‌که ترانه‌هایش به اصطلاح «هیت بشوند» غیر‌قابل‌انکار است. این گرایش با تأثیرپذیری او از سالار عقیلی و خواندن ترانه‌‌ای مثل «ایران من» بیش از پیش قابل اثبات است (لطفاً عبارت «موسیقی پاپ» را با احترام بخوانید و ابری که بالای سرتان از اجراهای برج میلاد، سالن میلاد نمایشگاه و موزیک‌ویدئوهای کوجی زادوری شکل گرفته را بترکانید و مرور کنید اتفاقات بسیار مهمی را که در عرصه‌های مختلف فنی-هنری برای اولین بار توسط هنرمندان موسیقی پاپ تجربه شدند؛ اتفاقات مهمی در عرصه‌ی صدابرداری مانند تکنیک دیوار صدایی‌ که فیل اسپکتور ابداع کرد، توجه جدی به مسئله‌ی طراحی صحنه برای اولین ‌بار، همراه‌شدن موسیقی با جریان‌های اجتماعی و... ).

ظاهراً همایون شجریان دوست دارد کارهای پاپَکی (و نه پاپِ سر‌و‌شکل‌دار) انجام بدهد و بهتر است از این‌که فعلاً برادران پورناظری در کنار او هستند شکرگزار باشیم، چراکه دست‌کم اشعاری از مولانا، سیمین بهبهانی و حسین منزوی را می‌‌شنویم. لابد اگر روزی آن‌ها هم در کنارش نباشند، همایونی که امروز گویی میراث بزرگِ پدر را در چمدانی جا داده و آن را در ایستگاه آثاری چون «شوق‌نامه» جا گذاشته و خودش با قطار سریع‌السیرِ «روایت‌هایی آبکی از شاهنامه» به مقصد سرمایه‌داری در حرکت است، امکان دارد بعد از «سی»، پروژه‌ی «پنج» را با تفسیری «شیش‌و‌هشت» از خمسه‌ی نظامی اجرا کند.

کنسرت خیابانی همایون شجریان متن و حاشیه امیر بهاری شهرداری پورناظری 

15 مرداد 1397
harfhaye hamsayeh

تایتان‌ها‌* و انسداد

نویسنده: هاجر سعیدی‌نژاد

«نُویز» با توجه به درخواست مخاطبان، هنرمندان و نویسندگان، مبنی بر انتشار مطالب وارده از ایشان در حوزه‌ی موسیقی، فرهنگ و سیاست‌های کلی حاکم در زمینه‌ی صنعت موسیقی، بخش جدیدی را به این رسانه افزوده است و آن را «حرف‌های همسایه» -که از نام کتاب نیما گرفته‌ شد- نامیده است.

ازین‌پس، مطالبی ازین‌دست، تحت عنوان «حرف‌های همسایه» در نُویز منتشر خواهند شد و نُویز گرچه که در رویکرد کلی موجود در این متون با آن‌ها هم‌سوست و در ویرایش این مطالب آزادانه عمل می‌کند، اما در قبال مالکیت و مسئولیت این نوشته‌ها تعهدی ندارد.

 

«رگِ خواب» سهراب پورناظری موسیقی فیلمی است به همین نام؛ ‌در واقع امتداد روندی ا‌ست که او در مقام آهنگ‌ساز و همایون شجریان به عنوان آوازخوان از «چرا رفتی» و «آرایش غلیظ» پی گرفته‌اند. بررسی این روند از دو منظر ممکن ا‌ست: یکی بازنگری در هرآن‌چه‌هایی که در فُرم صورت پذیرفته است (آیا می‌توان آن را نوآوری نامید؟) و دیگر مُداقه در سیاستِ تولید. آنچه این پاره به آن می‌پردازد سیاست تولید است و پرداختن به چنین سیاستی مستلزمِ داشتن نگاهی کلان‌نگر. اگر بپذیریم عرصه‌ی موسیقی در سیاست‌های خود جدا از عرصه‌ی کلی فرهنگ نیست، مفصل‌بندی‌ِ جریان اخیر پورناظری‌ها در این سیاستِ‌ کلی، راحت‌تر می‌شود. چندی ا‌ست که طبق سیاستی مشخص، بُحران‌زدایی از کانون‌های مُلتهبِ فرهنگ آغاز شده است. هرآن‌کجا که بتواند سرحدات هنر تثبیت‌شده را به رعشه و لرزه‌ای دچار کند، نشان‌گذاری شده و با گسیل نیروهای حدنگه‌دار به آن مراکز، فرآیند بحران‌زدایی از آن نقاط آغاز می‌شود. این سیاست برای بزکِ نیتِ ارتجاعی و هولناک خود از مکانیسم‌هایی «جذاب» استفاده می‌کند. بهره‌برداری از اسم‌ها و ستاره‌ها: تایتان‌هایی از تبار بزرگان، ساده‌سازی‌ غامض‌ها و یا برعکس: محیر‌العقولْ جلوه‌دادنِ تردستی‌ها. به عبارت دیگر هرآن‌چه هنر را از کاربرد بحران‌ساز خود به جاذبه‌ی توریستیِ یک آکروبات‌بازیِ سرگرمی‌ساز بدل کند. هرآن‌چه مخاطب را از پرسشگر به یک رضایت‌جوی سهل‌طلب بدل کند. این فرآیند اگر چه ممکن است تیره بنماید، اما کتمان‌ناپذیر است؛ هنرمندان را به عاریه گرفته و با بازنماییِ کاذب «انبساط فضا» در واقع غول‌ها را به مثابه‌ی ثَبّات‌های‌ سیاست‌های خود به کار گرفته است. تایتان‌ها هم بی‌که بخواهند از بزرگی‌شان در جهت انسداد مفرها استفاده شده است.

بیایید دقیق باشیم: سیاستِ «هنر به مثابه‌ی کالای مصرفی» چندی‌ست ما را از سرحدات برآشوبنده‌ی هنر دور کرده و در مرکز سرگرمی‌ساز و یکدست‌ساز «رضایت‌طلبی» گرفتار کرده است. ما راضی هستیم، دست می‌زنیم، رگِ خواب ما و هنرمندان‌مان را در دست گرفته‌اند و «خوابیم یا بیدار» خواندنِ همایون جرسِ بیداری نیست: خوراکِ هوراکشیدنِ تماشاییان است.

 


*تایتان‌‌ها یا تیتان‌ها در اساطیر یونان خدایانی بودند نیرومند و نامیرا، که بر زمین فرمانروایی می‌کردند.

06 دی 1396
emshab kenare ghazalhaye man bekhab

کتاب‌ِ شعر صوتی

نویسنده: امیر بهاری

همایون شجریان به‌واسطه همراه‌داشتنِ نام پدر، توانایی قابل توجه‌اش در خوانندگی و همچنین به دست آوردن دل مخاطبان موسیقی پاپ، این روزها بیش از پیش مورد توجه است. وقتی نام او روی آلبومی حک می‌شود، حساسیتی دو چندان پیش می‌آید. این حساسیت معمولا تحلیل و تفسیر آلبوم را به سمت حاشیه‌پردازی می‌برد. اگر نام همایون شجریان را کم‌رنگ کنیم و نظری به آلبوم «امشب کنار غزل‌های من بخواب» بیاندازیم، ماحصل متفاوت می‌‎شود. به بیان دیگر اگر از منظر آهنگسازی به اثر توجه کنیم و خوانندگی را زیرمجموعه‌ی بخشِ سازی تعریف کنیم، بیش از اینکه با آلبومی در سبک پاپ، سنتی، ارکسترال-سنتی یا هر سبک دیگری طرف باشیم، با یک کتابِ شعر صوتی مواجه‌ایم که برای زیرصدای اشعار بافت موسیقاییِ مدرن و نامتعارفی طراحی شده است و در لحظاتی زیبا هم هست.

توجه بیش از حد به اینکه همایون شجریان در این آلبوم چه چیزی خوانده باعث می‌شود تمام محسنات این آلبوم مثل تنظیم (هر چند که در جاهایی از آلبوم افراط در استفاده از افکتِ ریورب آزار دهنده است) و نوازندگی سطح بالای کار نادیده گرفته شود. همایون شجریان در مسند یک شعرخوان که تحریرهای لطیفی روی اشعار گذاشته در این آلبوم حضور دارد و چیزی بیش از این نیست. اگر در موسیقی کلاسیک ایرانی فرم اپرا داشتیم، شاید می‌توانستیم این سبک آوازخوانی را رسیتاتیوِایرانی بدانیم. 1

موسیقی و آواز در این اثر مقهور کلام هستند. در واقع از میان خواننده، آهنگساز و ترانه‌سرا، ترانه‌سرا مؤلف اول است. تلاش آهنگساز و خواننده محدود به صحیح خواندن اشعار است و نه بیش از این. از این روست که معتقدم این آلبوم یک کتاب‌ِ شعر صوتی است. از طرف دیگر ملودی خاصی هم برای آوازها ساخته نشده است.

فردین خلعتبری آهنگساز مطرح سینما را در حوزه‌ی موسیقیِ باکلام با تصانیف موفقی مثل ترانه‌ی تیتراژ سریال «شب دهم» می‌شناسیم. خلعتبری در مسند آهنگساز زمان زیادی صرف «امشب کنار غزل‌های من بخواب» کرده است ولی محصول بیش از هر چیز وام‌دار ریتم‌های اشعار افشین یداللهی است.

مخاطبان همایون شجریان دو دسته‌اند، یکی آنها که نوستالژی پدرش را دارند و امیدوارند ساز و آوازی به زعم خودشان درخشان و  سنت‌گرا از او بشنوند (که امیدی عبث است) و گروه دیگر هم در اشتیاق آهنگ جدیدی از او هستند که مثل «چرا رفتی»، «آرایش غلیظ» یا «رگ خواب» آنها را سرمست کند. مخاطبان این آلبوم هیچکدام از این دو دسته نیستند. کسانی هستند که شعر دوست دارند ولی فرصت یا حوصله‌ی شعرخواندن ندارند و کتاب صوتی (آئودیوبوک) را ترجیح می‌دهند. برای این دسته از مخاطبان، شنیدن یک شعر با تعدادی تحریر ملایم از موسیقی ایرانی تجربه‌ی تازه‌ای است و آن‌چه می‌شنوند نه چندان حالت آوازی دارد و نه ریتیمک است. مخاطب «امشب کنار غزل‌های من بخواب» آنان هستند.


1- (Recitative) بخشی از اپرا است که چیزی مابین آواز و گفتار است و خطابه‌مانند بیان می‌شود. 

برای خرید و دانلود آلبوم امشب کنار غزل‌های من بخواب به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

27 آبان 1396
emshab kenare ghazalhaye man bekhab

*Ta Ke Bi In Har Se Ba To Dam Zanam

نویسنده: هرمز نامور

انتخاب شاعر شدن و ماندن، در مقابل هنرمندِ هنرهای دیگر شدن، ویژگی مشخص و بارزی دارد: شاعر با تکرار اشعارش در اذهان هم‌نسلان و بعدی‌ها و بعدی‌ها، بی‌واسطه یادش را در اذهان ناآمدگان و در پی‌آیندگان زنده نگه می‌دارد. این ویژگی، در مقایسه با دیگر هنرها، جاودانگیِ شاعر شدن را یا شاعرِ جاودانه شدن را محتمل‌تر می‌کند. شاعرِ شعرِ مؤثر نمی‌میرد اما این مؤثر بودن را دبیر گیج و گول -تاریخ- تعیین می‌کند.

هنرمند زنده، راه دیگر می‌کند، در پی تکرار راهِ رفته نیست، حتی اگر هزار راه بیمه‌شده در پیش رویش باشد. راه بیمه‌شده، راهی‌ست که تمام بارِ بازارِ فروش را، هیجان نام‌ها و گرم‌کردن بازار و آبِ گل‌آلود پُر از ماهی به دوش بکشد. کار، اثر، هنر، زنده و تازه می‌ماند، بی‌رسم و بی‌هُل و بی‌خرج و بی‌سرمایه.

افشین یداللهی ترانه‌ساز بود. این شعر/ترانه‌هایی که در آلبوم «امشب کنار غزل‌های من بخواب» جمع شده‌اند، کارهای متوسط و معمولی او هستند. هیچکدام در انتخاب کلمات و حکایت از منطق فکر و شعر نشأت ندارند، از ساختن نظم، از محدوده و محدودیت قافیه‌جورکردن می‌آیند:

شهر از هجوم خاطره‌هایت به من پُر است
بعد از تو شهر از من دیوانه دلخور است

پُر و دلخور باهم، قافیه ساخته‌اند! اگر تمام قواعد ترانه‌سرایی بی‌دروپیکر امروز را کناری بنهیم، در غزل نمی‌توان «دلخور» و «پُر» را با هم قافیه کرد: لازم است صورت نوشتاری کلمات در حروف بعد از آخرین مُصَّوِت، مانند هم باشند. سُستی شعر در ترکیباتی ساختگی چون: بود و عدم (معمولاً «بود» در مقابل «نبود» و «عدم» در برابر «وجود» قرار می‌گیرند) یا ضعف قریحه ‌و کم‌حوصلگی در ساختن تضاد و طباقی، نظیر: «غزل‌ها، ترانه‌ها» در برابر «ستم‌ها، بهانه‌ها» (غزل‌ها، ترانه‌ها را در مقابل لُغزها، فسانه‌ها می‌توان قرار داد) مشهود و آزاررسان هستند.

آوازهای دکلمه‌واری که نه شعر را هُل می‌دهند (که به شدت احتیاج دارند)، نه فی‌نفسه جذابیتی دارند و نه ملودی‌هایی که چندان به ‌خاطر بمانند؛ که این، لازمه‌ی کار در این شیوه از موسیقی با این لایه از شنونده است. آوازخوان نام و آوازه‌اش را آورده، گذاشته کنار این شعرها؛ راه و روش ارائه‌ی آواز سنتی را «دیگر» نکرده، مانند نسل آوازخوان‌های پیش، هرکارش هدیه‌ای جان‌افزا به دوره و زمانه‌اش نیست. آهنگساز یکسره خطوط همراهی آواز را برای لایه‌ی دیگری از شنونده نوشته و از ملودی‌پردازی برای چنین شعرها و چنان شنونده‌هایی سفره‌ای نگسترانیده است‌. همچنان ترانه‌ی پرداخته‌ی محمدجواد ضرابیان روی شعر سیمین بهبهانی، در و تخته‌ی جفت‌وجور موفق این شیوه‌ی درپیش‌گرفته‌شده‌ی همایون شجریان‌‌ است:‌ تولید موسیقی برای عامه و در سطح عامه، بی‌آنکه قصدی برای ارتقاءِ سلیقه‌ی موسیقایی این «عامه» در نظر باشد؛ حتی اگر به تنزل سلیقه‌ی همین «عامه» نیز منجر شود.


* ناشر هم در ارائه‌ی آلبوم ضعیف عمل کرده است: از طرح جلد و چینش مطالب و نحوه‌ی نوشتن اشعار بگیرید تا فینگیلیش نوشتن ترکیباتی که کاملاً و ایجاباً قابل و شایسته‌ی ترجمه ‌اند.

برای خرید و دانلود آلبوم امشب کنار غزل‌های من بخواب به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0.9
24 آبان 1396
بالا