در افسانهی چشمهایت و مناسبات پیرامونیاش که دقیق شویم، با چندین مولفه روبهروییم که بر جای چیز دیگری نشستهاند: آوازخوانانی با رنگ و محدودهی صوتی مشابه که حضور همزمانِشان قرار است جای یک دوئت آوازی را بگیرد، ساختار هارمونیک، فرمال و ارکسترال پیشپاافتاده درقالب قطعاتی که صورتی فرهیخته و نوازندگانی پُرشمار دارند، و نمایشی تبلیغی در مرکز خریدی که تصنع پوستهوار خود را به جای یک کتابخانه و یک بنای تاریخی ایرانی جا زده است.
در مرتبهای بالاتر، اینها همه تمهیداتیاند برای قالب کردن اثری صرفاً تجاری به جای اثری هنری. آن لایهی ظاهریِ «هنرمآبانه» خود غایت نیست، که ابزاری است برای رسیدن به آن لایهی تجاری. همایون شجریان و علیرضا قربانی، تنها و تنها به واسطهی دغدغهی همهجانبهی «فروش» است که جزیی از این نمایش شدهاند، ور نه منطقی موسیقایی نمیتواند توجیهگر حضور همزمان آنان باشد. همراه و ردیف کردن نامهایی بیربط در یک مجموعهی واحد که تنها از اندیشهای شلخته برمیآید نیز جزیی از این نمایش است: شفیعی کدکنی را چه به احمد شاملو و شاملو را چه به ابتهاج و سیمین بهبهانی؟ و همهی اینها را چه نسبتی هست با تضمین بیتی از مشیری؟
در کنار اینها، قطار کردن نامهایی چون «ارکستر فیلارمونیک پراگ» چون بخشیدن امتیازی برای توجیه استقبال همایون شجریان و همکارانش از پروژههای تجاری در سالهای اخیر است، چنانکه که ایدهی «کنسرت خیابانی» او هم همین نقش را داشت: باج دادنی کمهزینه برای فراموش کردن رویدادهای پر زرقوبرق «کنسرت سی» و «اسپیناسپالاس»؛ همان کارکرد آشنایی که از خیریه سراغ داریم (اگرچه او خودآگاهانه بر این کارکرد واقف نباشد). همانطور که طاق و مقرنس ایرانی و کتابخانهی کلاسیک ایرانمال پوستهای نمایشی برای فروش بیشتر هستند، مختصات موسیقایی و پیراموسیقایی افسانهی چشمهایت هم چنیناند.
در اینمیان، سراغ درستترین حرف را باید از مادیران، اسپانسر معظمِ این آلبوم گرفت: «راست است که ما یعنی انتخابهایمان». انتخاب شعری تلگرامی به جای شعری از سایه در آلبومی اینچنین، نمادینترین انتخاب دستاندرکاران افسانهی چشمهایت است. آن اشتباه ناشیانه، خراشی بر آن پوستهی دروغین بود که لحظهای همهچیز را فاش کرد.
برای خرید و دانلود آلبوم افسانهی چشمهایت به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.