قطعهای در دشتی میشنوید که راه خودش را میرود. ثانیهای ملودی قطع میشود و پایهی ریتمیک ۸/۶ آن همچنان به گوش میرسد. در این تنفس بسیار کوتاه، مطلع غزلی از هوشنگ ابتهاج خوانده میشود. زیر صدای دکلمهگر، موسیقی مصرّانه به پیش میرود و مدام جملههایی نو در آن به گوش میرسند. چندی بعد، مصرع پایانی «ارغوان» خوانده میشود. موسیقی تازه یک اپیزود جدید را آغاز کرده و از میانهی این اپیزود، دکلمه به پایان میرسد. آیا موسیقی «برای دکلمه» ساخته شده است؟ بعید به نظر میرسد. آیا حذف صدای گوینده آسیبی به قطعه میزند؟ به هیچ وجه.
سپیده خداوردی، دکلمهگر آلبوم، در متن چهارخطی پُر از اشکالاش در دفترچهی آلبوم چنین مینویسد: «امیدوارم تلاشهایم برای انتقال گفتار و لحن استاد هوشنگ ابتهاج... بدون هیچ اعمال حس شخصی مثمر ثمر بوده باشد». سوال اینجاست: مگر نه اینکه ابتهاج خود، همراه با موسیقی، شعرهای خود را دکلمه کرده است؟ پس چه دلیلی وجود دارد که دیگریای عامدانه بخواهد «بدون اعمال حس شخصی» این شعرها را بخواند تا تازه در مطلوبترین حالت، به «لحن» ابتهاج درآید؟
«سپیدار» همینقدر بدون ایده است. نسبت قابل تشخیصی میان نحوهی دکلمهی اشعار و موسیقی، و نیز محتوای اشعار و موسیقی مجید درخشانی وجود ندارد. با اینکه گوینده بازیگر است، لحن دکلمهها کلیشهای، عاری از فنّ بیان شخصی، و یادآور کلیشههای «روشنک»ـی است.
همهی آنچه دربارهی این اثر گفته شد را بگذارید کنار این نکتهی تأملبرانگیز که متن معرفی اثر را گوینده نوشته و از ایده و قصدش برای خلق این اثر گفته است. این اثر متعلق به کیست؟ نشانهها به ما میگویند که نه آهنگساز یا شاعر، که گوینده در این اثر نقش اصلی را برعهده دارد؛ کسی که حتی در دکلمهاش۱ هم تلاش کرده چیزی از خود به اثر نیفزاید. چرا باید چنین باشد؟
بعضی آثار بیآنکه خود به صراحت بگویند، فریادگر مناسبات تولیدیشان هستند.
۱- یا آنچنان که در ترجمهی انگلیسی جلد آلبوم میخوانیم: Deklame!
مجید درخشانی سپیدار کامیار صلواتی سپیده خداوردی شعر خوانی
برای خرید و دانلود آلبوم سپیدار به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.