نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: پوریا اخواص


Ranje Ashegh 1

رنجاندن معشوق

نویسنده: کارگاه مرورنویسی نویز

«رنج عاشق» از سردرگمی میان «موسیقی ایرانی بودن» و «موسیقی ایرانی نبودن» رنج می‌برد (ژانری که یک‌بار، شاید سهواً، در دفترچه‌ به آن اشاره شده است) و این را شاید تدارک‌دیدگانش هم متوجه نشده باشند؛ این از آنجا که در دفترچه‌ی آلبوم‌شان ننوشته‌اند که کارشان در چه دستگاه و مایه‌ای است آغاز می‌شود و با انواع و اقسام اختلاط‌های فکری که بر دست و پای پدیدآورندگان پیچیده است به پایان می‌رسد؛ نوازندگان اجرا کنندگانِ ماهری هستند که تکنیک‌شان رشد نامعقولی در برابر آنچه فکر و مایه در کار سازندگی است داشته است؛ همه انگار در جغرافیایی غریبه و نامشخص، برای دل‌خوشیِ مخاطبینی غیر آشنا، بزکی بیگانه‌پسند بر فکر، تلاش می‌کنند آنچه از موسیقی ایرانی نمانده را به رخ بکشند: جورواجور ریتم‌های مرسوم در موسیقی غیرایرانی، عودی که به طرزِ مسلطی با لحن تونسی می‌نوازد و انگار بر صحنه‌ای چند ملیتی نشسته و تاری که از پشت هزار لایه نمی‌توان به احساسش نزدیک شد، چون، با چگالی زیادی، تکنیکِ خالی است و مقداریش از نوازندگان دیگری که خودش نیست، و خواننده‌ای که همچنان پس از چندین و چند کار بر جای خودش ننشسته و درس‌های پخته-نپخته‌ای را پس می‌دهد.

عقربه‌ی شیوه‌شناسی این آلبوم جایی میان موسیقی مردم‌پسندِ تجربی تا تلاشی برای اختلاط فرهنگ‌های موسیقی خاورمیانه، از افغانستان تا شمال آفریقا، می‌ایستد و باز هم بی‌آن‌که پدیدآورندگانش آگاه باشند.

شعر معضل دیگر آلبوم است. غزل، که مایه‌ی شعر تمام کار - منهای تنها یک قطعه‌ی بی‌کلام - را فراهم کرده، فرمی ازلی-ابدی تصور شده است؛ از شعرِ پُرحشو و زوايد سستی چون غزلی با مطلع: «دیدار لبخندت برایم بود ناممکن» را در خود جای داده، تا دو غزل از سعدی و سایه. بادقت نظری، به راحتی می‌توان دریافت که برای در کنار هم نشاندنِ غزلی از سعدی و سایه هم باید احتیاط‌های لازم را در حساب آورد. غزل را نباید فرمی یک‌کاسه‌ با قدمتی هزار و اندی ساله دانست. دوره‌های غزل، از عراقی تا هندی، هم جهان‌بینی‌های متفاوتی دارند، چه رسد به جهانِ غزلِ امروزی در کنار غزل عراقی؛ به‌کاربردنِ این‌ها کنار هم هیچ حاصلی جز بر هم ریختنِ وحدت موضوع را در پی نخواهد داشت.

برای خرید و دانلود آلبوم رنج عاشق به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 1.5
14 بهمن 1399
Ey Shab 1

بیانگری

نویسنده: علیرضا جعفریان

شامل دو بخش است. یکی در همایون، با اشعاری از حسین منزوی، نیما یوشیج و محمد پیشوایی و دیگری در بیات ترک، که همه‌ی پنج قطعه‌ی آن بر شعری از محمد پشیوایی بنا شده است. اکثر قطعات، به لطف زهی‌ها، بافتی هموفونیک دارند. گروه‌نوازی‌ کم‌اشکال و باکیفیت است و صدادهیِ نهایی مطلوب. ارتباطی ارگانیک میان موتیف‌ها، خصوصاً میان موتیف‌های آوازی و سازی، دیده می‌شود، که باعث انسجام ساختاریِ قطعات شده است.

کلیّت آلبوم «ردیفی» نیست، اما فاصله‌ی زیادی هم از ردیف نگرفته و گاه‌به‌گاه جمله‌هایی از این یا آن گوشه می‌شنویم. همه‌ی این جزئیات و خصوصیات زیر سایه‌ی وَجهی از آلبوم هستند که ۲۴۴ کلمه‌ی بعدیِ این مرور به آن اختصاص دارد: بیانگری.

هرچند که موسیقی به کلی در بیان معنا ناتوان است، اما موسیقی‌هایی که در پیِ بیانگری و القای معنا به مخاطب هستند ویژگی‌های قابل‌شناسایی و متمایزی دارند. به این ترتیب، همان‌طور که مثلاً فرم، کلام یا بافت می‌تواند یک وَجه به وجوهِ اثر بیافزاید، بیانگری یا، بهتر بگوییم، توهّم بیانگری هم می‌تواند بُعد تازه‌ای به آن بدهد.

آلبوم «ای شب»، به‌طور واضحی، تحت تأثیر آثار حسین علیزاده و خصوصاً کارهای او در قالب گروه هم‌آوایان است: در نوع پرداختِ کلام، انتخاب شعر، ملودی‌سازی، صدادهی، نگاه به تصنیف (به‌عنوان قطعه‌ای چندپاره و بلند) و، البته، بیانگری. علیزاده، چه در آثار ارکسترال و چه حتی در تکنوازی‌هایش، در پیِ بیانگری‌ بوده و شاید به همین خاطر بیش از موسیقی‌دانان هم‌نسل و هم‌سیاقش به ساخت موسیقی فیلم علاقه نشان داه است.

در آلبوم«ای شب»، موسیقی به‌کلی در خدمت بیان شعر است. پیداست که این موضوع می‌تواند حُسنِ آلبوم، چنان که در قطعات اول و پنجم هست، باشد و یا به نقطه‌ی ضعفی بدل شود، که مثلاً در قطعه‌ی آخر می‌شنویم. اما، در هر صورت، بیانگری عنصرِ وحدت‌بخشی است که همه‌ی قطعات آلبوم را، چه گروه‌نوازی باشد و چه تکنوازی سه‌تار یا‌ سازوآواز، به هم پیوند داده است. جالب آنکه خواننده هیچ علاقه‌ای به خوانشِ شیوا و واضح شعر ندارد و برای فهمِ کلام رجوع به دفترچه‌ی آلبوم ضروری‌‌ست. این تناقض یادآور تمایزی است که در موسیقی‌های وابسته به کلام وجود دارد: دسته‌ای در خدمت ساختارِ کلامیِ شعر و دسته‌ای در خدمت بیان محتوا به زبان موسیقی.

برای خرید و دانلود آلبوم ای شب به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 3
20 آذر 1399
soroud2

مرثیه‌ای برای یک رویا

نویسنده: کامیار صلواتی

گاه ناگزیریم به پذیرش شکست و ناممکنی حدوث یک رویا. رویای آرام گرفتن شعر نو در کنار موسیقی کلاسیک ایرانی انگار یکی از این رویاهای ناممکن است. آن چند استثنای نیمه‌موفق را هم که مثال بزنیم، می‌بینیم که آنچه باعث توفیق نسبی آن‌ها شده، تأکید بر جنبه‌های شبیه‌تر آن اشعار با شعر کلاسیک، و از سوی دیگردورتر شدن موسیقی کلاسیک ایرانی از ویژگی‌های مثالی خود بوده است.

در «سرود مرد سرگردان»، تا جایی که آواز وارد کار نمی‌شود، موسیقی آزادانه‌تر و در تناسبی بیشتر با فضای شعر شاملو جریان می‌یابد. چالش اصلی –درآمیختن خود شعر با آواز- که رخ می‌نمایاند، همه‌ی سرگردانی‌ها رخ می‌نمایانند. آواز اگر می‌خواهد «ایرانی» باشد، باید به همان ویژگی‌های رایج آواز ایرانی رجوع کند: تکنیک، نوع صداسازی، نوانس‌ها، و بالاخره تحریر، این عنصر فعلاً جداناشدنی آواز ایرانی. بنیان ریتمیک ملودی‌ها، هرچقدر زیر لایه‌ی چندصدایی و تنوع رنگ‌های صوتی نسبتاً نو و افه‌های غریب پنهان شوند، همگام با غزل و قصیده‌اند. شاید همین است که باعث می‌شود جملات آوازی به شدت به قرینه‌سازی در دل شعری متمایل شوند که از نظر ظاهری و فرمال چندان قرینه‌پرداز نیست؛ مانند تکرار «ای کاش که دست تو نوازش نبود/ پذیرش نبود/ و بخشش نبود» که باعث می‌شود حتی تعداد مصرع‌ها زوج شوند، یا بکوشند که شعر شاملو را به یک شعر کلاسیک نزدیک کنند؛ مانند وارونه کردن ترتیب یکی از شعرها و نزدیک کردن قافیه‌ها به هم و تأکید روی آن1، و درنتیجه از بین بردن تعلیق شعر اصلی با این جابه‌جایی؛ یا فرار از عدم تقارن وزنی یا قافیه‌ای با تحریرگذاری در انتهای مصرع‌هایی نا‌هم‌قافیه یا ناهم‌‌اندازه با مصرع‌ پس یا پیش‌شان، و در مقابل، اجرای مصرع‌های هم‌قافیه و کوتاه‌تر بدون تحریرگذاری؛ تا احتمالاً به نظم آشنای مصرع‌های متوالی شعر کلاسیک نزدیک‌تر شوند.

شاید باید پذیرفت که شعر نو، دست‌کم از آن‌گونه که در این اثر می‌شنویم، مشتاق هم‌آغوشی با یار وفاداری‌ست که به همان اندازه جسارت رهایی از دلبستگی‌های پیشین‌اش را داشته باشد.


1- این بند از شعر، به جای آنکه در انتها خوانده شود، در ابتدا خوانده می‌شود: میان خورشیدهای همیشه زیبایی تو لنگری‌ست/ نگاهت شکست ستمگری‌ست/ و چشمانت با من گفتند که فردا روز دیگری‌ست. 

برای خرید و دانلود آلبوم سرود مرد سرگردان به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.8
15 اسفند 1397
Be Yade Lotfi 1

فزونی ناگفته‌ها

نویسنده: کامیار صلواتی

باز اجرای یک اثر، با تنظیم یکسان و در زمانی تقریباً یکسان، مسأله‌ای است که تاکنون کمتر در موسیقی ایرانی مورد توجه قرار گرفته است. به‌‌نظر می‌رسد که «به یاد لطفی»، از معدود نمونه‌هایی است که از این لحاظ کمی شبیه به بازاجراهای رایج در موسیقی کلاسیک غربی است، با این تفاوت که –بنا به توضیحات سرپرست گروه نهفت- قطعات آلبوم پیش از اجرای آن قطعات توسط خود آهنگساز، یعنی محمدرضا لطفی، اجرا و ضبط شده‌اند.

در این آلبوم، چند نکته جلب توجه می‌کند؛ یکی آنکه با شنیدن آن می‌توان در دلایل احتمالی کمبود اجراهای مختلف از یک اثر واحد لختی بیشتر اندیشید؛ از جمله، تفوق نسبی فرهنگ شفاهی پس از همه‌ی این سال‌ها، و فزونی «ناگفته»هایی که در حین اجرا و ضبط آثار نوشته شده توسط سرپرست یا آهنگساز یا نوازندگان تعیین می‌شوند، که به معنای وجود عرصه‌ای بسیار بزرگ‌تر برای تفسیر و تغییر در تعیین خصوصیات اجرای یک اثر است. در «به یاد لطفی»، صدادهی گروه از نظر دینامیک بسیار تخت‌تر از صدادهی اجراهایی است که تحت نظر خود لطفی ضبط شده‌اند (مثلاً پیش‌درآمد اصفهان «به یاد لطفی» را با اجرای همین اثر توسط گروه شیدا مقایسه کنید). تقسیم‌بندی جمله‌ها میان سازها و رجیسترها و صداهای مختلف در لحظاتی کاملاً با اجرای لطفی و گروه شیدا متفاوت است، و حتی در بعضی لحظات، اجراها از نظر آگوگیک هم اندکی با هم متفاوت هستند (از جمله در تصنیف «حصار» که پیشتر به نام «ای عاشقان» اجرا شده بود). این حجم از عدم تعین و سیال بودن مرزهای اجرا، نشان می‌دهد که پس از نزدیک به صدسال از بازگشت وزیری به ایران، نت‌نویسی و به نوشتار درآوردن دقیق قطعات موسیقی کلاسیک ایرانی همچنان راهی دور و دراز در پیش دارد.

از اهداف درون‌گروهی اجرای این آثار که بگذریم، ویژگی دیگری که در «به یاد لطفی» خودنمایی می‌کند، محافظه‌کاری بیش از حد گروه در اجرای آثار لطفی‌ حتی در قیاس با اجرای خود گروه شیداست؛ محافظه‌کاری‌ای که در اجرای بسیار خنثی و کم‌تنوع قطعات رخ نمایانده است (و فراموش نباید کرد که خودِ لطفی در نظر عده‌ای به محافظه‌کاری متهم می‌شد). واهمه و احترام به جایگاه استاد است که گروه را به چنین محافظه‌کاری‌ای واداشته یا پای عاملی دیگر در میان است؟ دلیل هرچه که باشد، فردیتی در این‌جا گم شده است؛ ذهنیتی که این آثار را تفسیری نو ببخشد و آن‌ها را اندکی از سایه‌ی استاد برهاند.

پوریا اخواص به یاد لطفی گروه نهفت موسیقی سنتی ایرانی کامیار صلواتی گروه نوازی جهانشاه صارمی

برای خرید و دانلود آلبوم به یاد لطفی به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 2
03 دی 1397
In Ham Hekayatist 00

این هم بد حکایتی‌ست

نویسنده: هرمز نامور

ظاهراً کدهای موفقیت یک آلبوم را باید عوض کنیم: کمی ابتهاج، مشیری یا شعر نو عاشقانه با نقِّ ایهام‌وار به شرایط، کمی تلفیق، کمی تعلیق، کمی... کمی... .

نکته‌ی قابل اشاره در موسیقی روشنفکرنمای مدشده در این سال‌ها این است که خواننده که محور اصلی آلبوم‌های این بازار است شخصیتی نیمه‌بازاری را باید ارایه کند؛ این موسیقی در واقع رفع احتیاجی‌ست بر ای علاقمندان ادبیاتی که موسیقی را چندان جدی دنبال نمی‌کنند ولی از  موسیقی پاپ بازاری هم عارشان می‌آید؛ در این مدل هیچ صورت به‌ظاهر سطحِ پایینی دیده نمی‌شود: آهنگساز تحصیل‌کرده‌ی فلان دانشگاه است، خواننده هم محضر دیده‌ی بیسار استاد است و الخ...

باید اشاره کرد که آمیختن هر شعر با هر موسیقی تناسبات و تأملات ویژه‌ی خودش را می‌طلبد. در شعر دورِ کلاسیک( که عمدتاً  و مثالاً با لحن ارایه‌ی خواننده‌ی این آلبوم انطباق دارد و او بیش از هر چیز بر ارایه‌ی شعر کلاسیک در قالب آواز کلاسیک وقت گذاشته است) ما با رویارویی صریح و مخاطب قرار دادن شنونده کمتر روبه‌روایم.

شعر کلاسیک کمتر صریح است در  پیچشش میان ایهام و تمثیل و تشخیص...خود را در هزار لایه‌ی معنی می‌پیچاند.هم‌زیستی‌ شعر کلاسیک با آواز کلاسیک از این دو محصول سومی به‌وجود آورده که آزار کس‌اش در پی نیست، وَ بر مسند دانای کلّی که به جزییات نمی‌پردازد و با ذات مخاطب فاصله دارد تکیه زده و همذات پنداری را تا نقاطِ دورِ افق می‌کشاند، ولی در مدل کنونی ما با تک‌تیرهای سیاسی و اعتراضیِ نق‌واری در حد: «آنچه می‌بینم دیوار است»... یا «هوا بد است، تو با کدام باد می‌روی؟»روبه‌روایم.

آنچه از دست دستگاه سانسور دهه‌ی ۴۰ در رفته است را در قالب حرفی تازه ۴۰ سال بعد آوردن نشانی‌ست از فکر ناکارآمد در شرایط کاملاً تغییریافته‌ی اجتماعی‌. آیا هر شعری با هر ساختاری برای آواز و تصنیف ساختن مناسب است؟ آیا سازوکار ساختن موسیقی آوازی یعنی تجربه‌ی موسیقی سوار کردن بر هر دفتر شعری؟ آیا این یعنی دست و پنجه نرم کردن با شعر و موسیقی و راه یافتن به دروازه‌های نو؟
خواننده در ترانه‌ها از تکنیک‌های متعارف ترانه‌خوانی که فروکاست تکنیک‌های  هنر تصنیف‌خوانی در موسیقی اصیل است و به تجربه‌های دهه‌های ۳۰ و ۴۰ پهلو می‌زند، استفاده می‌کند و در تراک ۵ که ۹ دقیقه و اندی طول دارد مقداری آواز خوانده است که در ترکیب، نهایتاً به بیانی فراتر از بیان سطحی شعرهای محاوره‌ای دهه‌ی ۵۰ نمی‌رسد. ترانه‌ها دچار پرگویی بیش از حدی از تراکم کلماتِ نامناسبی برای بیان موسیقایی هستند؛ یعنی همین که چنین بندی را چرا باید به موسیقی شنید؟:

اینجا به خاک خفته هزار آرزوی پاک
اینجا به باد رفته هزار آتش جوان
دست هزار کودک شیرین بی‌گناه
چشم هزار دختر بیمار ناتوان
دیر است گالیا!

آیا ما به فاجعه‌ای در موسیقی‌مان اشاره می‌کنیم؟ وَ آیا آن را برای مناسبتی دچار غم‌باد ساخته‌ایم؟

نباید از نظر دور داشت که ناشر (پرده هنر موسیقی) سعی در ارایه‌های آراسته و تمیزی دارد و به کیفیت صوری تولید اهمیّت و نگاه ویژه دارد.

برای خرید و دانلود آلبوم این هم حکایتی‌ست به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.9
01 مهر 1396
بالا