نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)
music2

لذات موسیقی

علی‌رغم اینکه موسیقی ظاهراً هیچ‌گونه کارکردی برای بقای ما ندارد، گوش دادن به موسیقی می‌تواند فعالیتی بسیار ثمربخش باشد. شنیدن موسیقی یکی از لذت‌بخش‌ترین فعالیت‌هایی است که آدم‌ها به آن می‌پردازند.

در پژوهشی تازه گروهی از محققان درباره‌ی کسانی تحقیق کردند که دچار «ناتوانی در لذت بردن از موسیقی» هستند. این افراد «غیرموسیقایی» نیستند –اختلالی که اغلب در نتیجه‌ی آسیب به بخش‌هایی از مغز ایجاد می‌شود که برای درک و تفسیر موسیقی ضروری‌اند. این افراد موسیقی را مثل بقیه‌ی آدم‌ها درک می‌کنند. این افراد همچنین در درک عمومی لذات مشکلی ندارند؛ افسرده نیستند و مثل بقیه‌ی آدم‌ها در برابر بقیه‌ی لذات حساس هستند. فقط واکنش‌های لذت را نسبت به موسیقی نشان نمی‌دهند.

هنگام شنیدن موسیقی لذت‌بخش، در بخش استریاتوم مغز –که ناحیه‌ای کلیدی در سیستم پاداش‌دهی مغز است- دوپامین آزاد می‌شود. همچنین موسیقی استریاتوم را مثل دیگر فعالیت‌های لذت‌بخش فعال می‌کند. پس در مغز این افراد فاقد لذت موسیقایی چه اتفاقی می‌افتد؟

پژوهشگران توضیحی عصب‌شناختی برای این موضوع ارائه می‌کنند: در حالی که بسیاری انواع محرک‌های لذت‌بخش محدوده‌‌ی کلی مشابهی را در مغز فعال می‌کنند،‌این امکان وجود دارد که در مغز افراد فاقد لذت موسیقایی تفاوت‌هایی در الگوی مناطقی که توسط موسیقی فعال می‌شود وجود داشته باشد (از جمله اتصالاتی از مناطق شنوایی که به مراکز پاداش‌دهی می‌روند). این چیز غیرعادی نیست چون می‌دانیم سیستم پاداش‌دهی می‌تواند در افراد مختلف بسیار متفاوت باشد؛ اما اینکه فردی از این پاداش هیچ لذتی درک نکند نادر است.

جذبه‌ی موسیقی غمگین، خشمگین یا حتی ترسناک برای ما – و گاهی وابستگی‌مان به آنها- هیچ توجیه تکاملی ندارد. چرا باید به دنبال تجربه‌ی حسی منفی باشیم؟ اما بررسی‌ استفاده‌های ما از موسیقی نتایج دیگری را نشان می‌دهد. این نتایج از پژوهش‌ها در روان‌شناسی موسیقی به‌دست آمده است.

در یک پژوهش نشان داده شد که تنها کمی بیش از نصف تجربه‌ی احساسات موسیقایی حول احساسات مثبت هستند. بسیاری شامل «احساسات متناقض» و یک دهم نیز درباره‌ی احساسات منفی بودند.

دلایل زیادی برای شنیدن چنان موسیقی‌هایی داریم. می‌توانیم از آن کمک بگیریم تا نشان دهیم چه حسی داریم و درنتیجه پس از آن از نظر حسی بیشتر آگاه و پایدار می‌شویم. همچنین از موسیقی برای حل مساله استفاده می‌کنیم؛ برای اینکه مشکلمان را از زاویه‌ی دیگری ببینیم یا اینکه از موسیقی انرژی بگیریم یا تنش را از خود دور کنیم و اغلب حواس خود را معطوف به چیز دیگری کنیم. همه‌ی اینها استراتژی‌های شناخته‌شده‌ای برای مدیریت و تنظیم احساسات هستند.

به علاوه، موسیقی می‌تواند کمک کند با دیگران ارتباط برقرار نماییم. در پژوهشی در سال ۲۰۱۲ نشان داده شد که افرادی که با دوستان نزدیکشان موسیقی گوش می‌کنند، در مقایسه با کسانی که تنهایی موسیقی می‌شنوند واکنش‌های غیرارادی شدیدتری نسبت به موسیقی نشان می‌دهند. با موسیقی می‌توانیم بهتر با وضعیت‌های ذهنی یا احساسی دیگران همدردی کنیم.

همه‌ی این استفاده‌های موسیقی می‌تواند برای وضعیت خوش‌روانی (eudaimonic well-being) ما مفید باشد. این استفاده‌ها همچنین شامل مجموعه‌ی گسترده و پراکنده‌ای از مناطق مغزی هستند (و نه فقط مدارهای سیستم پاداش‌دهی). این یعنی حتی اگر لذت رایج از موسیقی تجربه نشود، باز هم می‌توان از آثار مثبت موسیقی بهره برد.

ارسال دیدگاه


بالا