نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)
New Yorkerr4

چشم‌اندازهای موسیقی در قرن بیست‌ویکم - بخش چهارم

بخش عمده‌ای از موسیقی مدرنیستی قرن بیستم مثل محصول یک فرآیند ازپیش تعیین شده صدا می‌داد (و واقعاً هم همینطور بود)؛ مثل نتیجه‌ی یک ایده‌ی اتوپیایی یا ریاضیاتی. مدرنیست‌های امروز چه از نوع انعطاف‌پذیرتر، یا خشکه‌مقدس، کمتر درگیر روش هستند. موسیقی آنها نوعی قرابت فوری و گویی لامسه‌ای دارد. راترفورد جانسون درباره‌ی اپرای Pnima اثری از «خایا چرنووین» درسال ۱۹۹۹ می‌گوید که شنوندگان می‌توانند نواختن نت‌ها را «به عنوان فرم‌های متفاوتی از فشار و سایش حس کنند. هوا از میان لب‌های برهم‌فشرده عبور می‌کند، رشته‌های کمان بر سیم‌ها ساییده می‌شوند.» Pnima درباره‌ی نسل جدیدی است که می‌خواهند با هولوکاست مواجه شوند.

موسیقی کلاسیک مدرن مبتلا به چیزی است که می‌توانیم آن را معضل کاندینسکی بنامیم. در مقایسه با آهنگسازان مدرنیست، نقاشان، نویسندگان و فیلم‌سازان مدرنیست برای پیدا کردن مخاطبان راه بسیار راحت‌تری داشتند. مردم برای تماشای دیدن نمایشگاهی از آثار کاندینسکی صف می‌کشند؛ اما حضور اسم شوئنبرگ در برنامه‌ی یک کنسرت می‌تواند تعداد حضار را کاهش دهد. اگرچه نمی‌توان آهنگسازها را به خاطر این موضوع سرزنش کرد (اساساً تقصیر از نهادهای هنری محافظه‌کار است که از همان اواسط قرن نوزدهم فضای خصمانه در برابر موسیقی ایجاد کردند) اما یادداشت‌های کنسرت بسیار پیچیده و رفتارهای پرغرور هم در وضع موجود بی‌تاثیر نبوده است. ظاهراً مدرنیست‌های هزاره‌ی جدید راه متفاوتی را درپیش گرفته‌اند.

راترفورد جانسون در کتابش نمایی گسترده و دموکراتیک از صحنه‌ی موسیقی عرضه می‌کند که در آن نام‌های معروف با چهره‌هایی که ممکن است حتی برای خبرگان هم ناآشنا باشند باهم برخورد می‌کنند.  خواندن کتاب او ماه‌ها طول کشید چون مجبور بودم مدت‌ها در اینترنت دنبال شواهد آثاری که نام می‌برد بگردم؛ مثلاً «کنسرتو پیانوی کوک نشده با ارکستر ترافیک دهلی» که در آن آهنگساز درحالی که در پشت یک کامیون در میانه‌ی ترافیک دهلی در حرکت است، بداهه‌نوازی می‌کند.

مترجم: عباس سیدین منبع: newyorker.com

ارسال دیدگاه


بالا