انقلاب مخملی کلود دبوسی - بخش سوم
شاید بصیرت اصلی و محوری دبوسی دربارهی اثر محدودکنندهی گامهای ماژور و مینور استاندارد بود. چرا از مُدهای قدیمی موسیقی کلیسایی قرون وسطی استفاده نکنیم؟ یا از گامهایی که ریشه در سنتهای موسیقی غیرغربی دارد و به شکلهای متفاوتی مرتب شدهاند؟ دبوسی به سری هارمونیکهای طبیعی علاقهی خاصی داشت؛ طیفی از صداهای فرعی که از یک زهِ مرتعش ایجاد میشوند. اگر یک سیم کشیدهشده را در وسط طول آن متوقف کنید، صدایش یک اکتاو بالاتر میرود. اگر بهصورت متوالی در کسرهای کوچکتری از طول، آن را متوقف کنید فواصل پایهی هارمونی رایج غربی ظاهر میشود. تا اینجا مشکلی نیست. اما نتهای دورتر این سری چطور؟ شبیهسازی اینها مشکلتر است. در زنجیرهی فواصل استخراج شده از یک نت «دو»، میتوانید نغمهای نزدیک به «سی بمل» و یکی دیگر در حوالی «فا دیز» پیدا کنید. دبوسی به مُدی علاقهمند بود که به نام گام آکوستیک شناخته میشود و سری صداهای فرعی را با فواصل چهارم (فا دیز) بالا رونده و هفتم پایین رونده (سی بمل) تقلید میکند. اینکه این نتها که متناظر نتهای بلو (Blue notes- نتهایی که برای اثرگذاری حسی بیشتر اندکی خارج اجرا میشوند) هستند کمک میکنند علاقهی موسیقیدانهای جَز را به دبوسی درک کنیم.
دبوسی هم همان پیشداوریهای رایج زمانهاش را داشت و هیچگاه عمیقاً به فرهنگهایی که از آنها الهام میگرفت فکر نکرد. اما بههرحال، او میدانست برای یافتن مواد مغذی تازه باید به خارج از فضای موسیقی کلاسیک نگاه کند. او در نمایشگاه پاریس سال ۱۸۸۹ اجرای یک ارکستر گملان (ارکستری از سازهای عمدتاً ضربی رایج در برخی کشورهای جنوب شرقی آسیا) را شنید که باعث شد هارمونی غربی در نظرش مثل «ظاهری فریبنده که بهدرد بچههای کوچولوی باهوش میخورد» بهنظر برسد. آن میزانهای اولیهی «بعدازظهر یک فون*» گسترهی دید و ایدهی دبوسی را نشان میدهد: در آغاز صدای فون که نوعی حس بدوی و خام دارد، و سپس آکورد غنی بر «سی بمل» که نیازی به حلشدن ندارد، چون در درون خودش کامل است؛ آکوردی از نغمههای فرعی بر پایهی نغمهی پایه و اصلیشان.
Seascape, Dieppe - James Abbott McNeill Whistler
مخالفت دبوسی با «وضع موجود» موسیقایی تحت تاثیر عشق سوزان او به شعر و نقاشی بود. روشنگرترین تجربهای که در سالهای اخیر در ارتباط با یک آهنگساز داشتهام نه در سالن کنسرت، بلکه در یک موزه بود: نمایشگاهی به نام «دبوسی، موسیقی و هنرها» در Musée de l’Orangerie پاریس در ۲۰۱۲. رفتن از نتنویسی «فون» به نسخهای از شعر مالارمه و سپس دیدن نقاشی مناظر دریایی از آثار ویستلر (Whistler) و «موج بزرگ» هوکوسایی (Hokusai) نقاش ژاپنی باعث میشد آن حس خلق و درهمآمیختن کار دبوسی را درک کنیم. در نظر او موسیقی از بقیه عقب افتاده بود. در موسیقی خبری از چیزهایی شبیه به شعر آزاد، حرکت نقاشی بهسوی هنر انتزاعی، و بررسیهای فضاهای درونی و استعاری نبود که در هنرهای دیگر اتفاق میافتاد.
The Underwave off Kanagawa - Katsushika Hokusai
:Afternoon of a Faun*