درست است که آثار موسیقی اغلب فارغ از هر نوع گزارهی خارجی که در موردشان گفته یا نوشته شود قابل بررسیاند اما در شرایط واقعی به سختی ممکن است ذهن را از رفتن به سراغ چنین گزارههایی دور نگه داشت. «اولین ...»، «بزرگترین ...»، «کوچکترین ...»، «نوآوری در چندصدایی ...» همه از همین گزاره/ادعاها است. گزارههایی که تعیین درستیشان حتی در این فراموشکاری تاریخی مزمن ما نیز ساده است و در نتیجه اغلب آوردنشان بیش از آن که خیرهکنندهی چشمها به سوی اثر باشد به ضرر آن تمام میشود.
بخواهیم یا نخواهیم بیشتر مخاطبان اثر هنگام برخورد با آن نیمنگاهی هم به ادعاهای اعلامشدهاش دارند. و مشکل از همینجا شروع میشود. بهانه را خودمان به دست خردهگیران میدهیم. دراینباره حق با آنهاست چون آنچه را که ادعا شده در آثار نمیشنوند. طبیعی است که زبان به اعتراض باز کنند. کافی است یک لحظه هر اثر را بدون ادعاهای اطرافش تصور کنیم. خواهیم دید که بسیاری قابل تحمل و تعداد کمتری بدون ادعا حتی قابل توجّهاند. در حقیقت بسیاری از ویژگیهای موسیقی که به ذات مشکلی ندارد در پرتو یک رژیم ادعایی، چالشبرانگیز میشود. اگر اثری (بهغلط) ادعا نکند که اولین رویکرد عمودی به بافت را در موسیقی دستگاهی داشته، ممکن است همان خلاقیت اندک احتمالیاش در آفریدن چندصدایی منصفانه شنیده شود و بر دل بعضی از شنوندگان بنشیند. مسأله اینجا، هم اخلاقی است و هم هنری. هیچکس دوست ندارد لاف و دروغ بشنود. اما از این گذشته ما شنوندگان را پی ویژگیهایی میفرستیم که اصلاً پیدایش نمیکنند. این از لحاظ درک هنری فوقالعاده آزاردهنده است. پس بهتر است در خیلی جاها سکوت کنیم و بگذاریم گوشها راه خودشان را بروند.
بااینحال اغلب ما نمیتوانیم صبر کنیم تا سِرّمان در حدیث دیگران بازگو شود. برای درک و تحسین شدن عجله داریم. خودمان اعلامش میکنیم. چون ترس از دریافت نشدن پیام/ فهمیده نشدن همدم خیلیهایمان است. گذشته از پندهای اخلاقی دربارهی نیکیِ حقیقت، شاید راهحل حرفهای این باشد که کسی دیگر، ما را از گفتن و نوشتن ادعاهای بیجا و اضافی (در خود آلبومها یا مصاحبهها و مقالههایمان) منع کند. اغلب نیاز به یک مدیر روابط عمومی یا مدیر برنامه یا متخصص تبلیغات داریم که جلوی بیشازاندازه شلوغ کردنمان را بگیرد. نگذارد هیجانزده شویم و ادعاهایی بکنیم که بعد برای برآورده کردنشان به دردسر بیافتیم. اگر به هر دلیل چنین کسی را نداریم بد نیست هر بار که میخواهیم ادعایی بکنیم از خودمان بپرسیم؛ «به چه حسابی؟»