خسته و منزجر از قطعیت و نقلقول و روایت؛ اینها، بهزعم من، فشردهی آن چیزی است که نیمساعت تارنوازی امیرحسین نجفی را تشکیل داده است. «نیلگون» اثر دیگری است از نسلی از موسیقیدانانِ عمدتاً متولدِ دههی 60 که بیش از هرچیز از ترعهی موسیقاییِ حسین علیزاده سیراب شدهاند. نمونهای از آن گرایش در موسیقیِ ایرانی که، در تقابل با سرایشِ عبارات موسیقایی، به القا و اصالتِ "اثر عاطفیِ لحظهای"، یا آنچه خود ـ اغلب ـ "حس" خطابش میکند، معتقد است.
از همان شروعِ اثرْ علاقه به تعلیق، که من عامدانه آن را انزجار از قطعیت مینامم، خودنمایی میکند. کوکِ خاصی که برای تار در اجرای مایهی دشتی درنظر گرفته شده است ناپایداریِ، یا شاید حتی بیطرفیِ، خاصی را نسبت به نغمات بسترِ صوتی این مایه القا میکند. تار یکونیم پرده پایینتر از دیاپازن کوک شده و تقریباً از تمام نغماتِ بستر صوتی نمایندهای در کوک مطلقِ وترها وجود دارد؛ میراثی از شهناز. با این تفاوت که نجفی، برخلافِ شهناز، تعلیقِ ناشی از این کوک را زینت موسیقیاش نمیکند. تعلیق برای او خودِ موضوع است. او با هر عنصرِ موسیقایی که تکلیفش از پیش روشن شده است مخالفت میکند. اینجا، موسیقی به دنبال "عبارت" ساختن نیست و هرجا به چنین چیزی تنه میزند از یک پاساژ بلند که رفتاری اتودصفت دارد استفاده میکند. در این مسیر، هر گونه گرتهبرداریِ ملودیک ازهم فرو میپاشد و ملودی به نقاط پراکندهای تبدیل میشود که نه واریاسیون است و نه "گفتگو" با یک تِم؛ آنطور که در دفترچهی آلبوم ادعا شده است.
در این رویکرد، صداها بیشتر آمدهاند تا زمان را رنگآمیزی کنند و بروند. نوعی موسیقیِ فیلم که از فیلمش بیخبریم و معنایش در گروِ تدوین لحظههایی است که دلیل وجودشان را نمیدانیم و نمیتوانیم بدانیم. معنای این موسیقی دیگر نه دشتی، همایون، عراق یا راست پنجگاه، که تعلیق است. ترجمهی موسیقاییِ ناتمامی و گرفتاری است در چنبرهی حاکمیتِ "قطعیت" و "روایت" و "حرفِ آخر". معنای این موسیقی سرگردانیِ نسلی است که خود را نه وارث که دچارِ انبوهی از ماتَرَک موسیقایی میبیند. نسلی مهاجرِ «هرجا که اینجا نیست»؛ با نمایندگانی متفاوت؛ گاه دلخوش از غیرقابلپیشبینی نواختنِ رهاب؛ گاه دلخنک از کنارگذاشتن کامل گوشهها.
برای خرید و دانلود آلبوم نیلگون به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.