اجرای گروه «بربطیان»، قاعدتاً باید از یک نظر ویژه پنداشته میشد: آزمودن ترکیبی نو متشکل از نُه عود و بربت، و در نتیجه توانایی غالب شدن بر چالشهای اجرایی چنین چینشی و آفرینش قطعاتی متناسب با آن. از این منظر اگر بنگریم، مواردی چون فرم و پیشروی طولی قطعات یا کیفیت تکنوازیها در اولویت بعدی قرار میگیرند.
بر این اساس، سوالاتی در رابطه با این سازبندی و مسائل آن سر برمیآورند که بیش از هرچیز پیامد صدادهی کدر و درهم گروه هستند: نخست اینکه هماهنگی و نظم دادن به نُه ساز مضرابی، و همزمان و منظم کردن مضرابها در چنین گروهی قرار است چگونه حاصل شود؟ پاسخ درست این سوال هرچه که باشد، با پاسخ گروه بربطیان یکی نیست. این مسأله هنگامی بغرنجتر میشود که به این ویژگی عود توجه کنیم: نوفههای جانبی در نواختن عود در قیاس با سازهای دیگر بیشتر به گوش میرسد؛ اصواتی چون سایش انگشت روی سیم، یا نوفههای اضافی برخورد مضراب با سیم.
دومین نکتهی مرتبط با این ترکیب نوی سازی، بافت و نحوهی تنظیم قطعات بود که به طرزی ناامید کننده بیتوجه به کمیت سازها طراحی شده بودند. اغراق نکردهایم اگر بگوییم اکثر قریب به اتفاق لحظات قطعات گروهی، اگر با یک ساز نواخته میشدند، تنها از نظر حجم و –تا حدی- رنگ صوتی متفاوت به گوش میرسیدند، و تازه در آن صورت صدایشان شفافتر هم میشد. شاید تنها مزیت استفاده از نُه عود در این گروه، افزایش گسترهی دینامیک بود که گروه بارها در اجرای خود از این ویژگی سود برد. طعنهآمیز است که در اینمیان، تنها قطعهای که اجرایش با بیش از یک ساز موجه مینمود، یک دونوازی بود.1
جدای از اینها، بیدقتیهای آزاردهندهای نیز در امور اجرایی برنامه وجود داشت که هم درک شنونده را از روند برنامه مختل میکرد و هم ارزش او را نزد گروه کمرنگ جلوه میداد؛ بیدقتیهایی چون ناهمخوانیهای فاحش بروشور2 و لیست قطعات با آنچه در صحنه اجرا شد، و صدابرداری نامتعادل کار که باعث شده بود صدای برخی سازها، مثلاً صدای عود تکنواز بهروزینیا روی استیناتوی گروه، به درستی به گوش نرسد.
1- که آنهم ساختهی یکی از اعضای گروه بود، نه سرپرست گروه.
2- مثلاً به جای «گلنیشان» و «آمانآمان»ِ بروشور، قطعهی کُردی «لرزان لرزان» اجرا شد و در بخش اول کنسرت چینش قطعات با بروشور تفاوت داشتند.