آلبوم «آرش کمانگیر» روایتی صوتی از منظومهی مشهور سیاوش کسرایی است و چیزی بیش از این هم نیست. مؤلفش به قدری مقهور این شعر بلندِ حماسی است که موسیقی این اثر تنها به پسزمنیه و همراهی برای دقیق به گوش رسیدنِ شعر بدل شده است، که البته این بهخودیِخود خصیصهای منفی محسوب نمیشود. موسیقی فراز و فرودهایی دارد و سعی شده با تنظیم اثر برای سازهایی زهی، اثر شکل طراحیشدهای به خود بگیرد، اما کلام در این اثر آنچنان محوریت دارد که این تلاشهای آهنگسازانه چندان توفیقی پیدا نمیکنند.
آرش کمانگیر یک شعر بلند است، از آن اشعاری که «غرور ملی» را برمیانگیزد و همین انگیزهای ميشود برای اهتمام مؤلفان این اثر برای بیان غرورانگیز این تأثیرات؛ چنانکه خوانش حماسی-نمایشیِ قطبالدین صادقی در مَسند راوی، از معدود وجوه قابل دفاع اثر شده است.
شهرام ناظری فرازهایی از شعر را آوازی میخواند و در قطعهی پایانی هم بخشی را دکلمه میکند، که با توجه به بیان شیوا و تسلط صادقی به اجرا، دکلمهی ناظری دیگر دلیل موجهی ندارد، چرا که مخاطب اثر با قیاس ناخودآگاه خوانش ناظری و صادقی به نتیجهای میرسد که چندان به سود ناظری نیست.
شهرام ناظری در این سالها از دوران اوج خود فاصله گرفته و به رغم آنکه کلیشهای مناسب برای اجرای آثار حماسی است، اما با این اثر مواجههي موفقی ندارد. در قطعهی «امید» ناظری این سطر را در اوج میخواند: «ستیغ سربلند کوه مأوایم/ به چشم آفتاب تازهرس جایم» و بعد فرود میآید که: «مرا تیر است آتش پر/ مرا باد است فرمانبر/ ولیکن چاره را امروز روز پهلوانی نیست» چرا این انتخاب برای اوج؟ آن هم وقتی در ادامه شاعر میگوید: «که آرش جان خود در تیر خواهد کرد»؛ جاییکه قرار است شعر تازه به اوج خود برسد.
فرهنگ غالب بر این اثر، فرهنگِ آهنگسازی برای «کتاب صوتی» است؛ یعنی بناست موسیقی باشد، ولی مزاحمتی برای متن ایجاد نکند. علاقهی افراطکارانه به هر متنی حق آهنگساز/ مؤلف است اما شاید بهتر باشد برای شروع کار از زیر سلطهی تاریخی متنها رها شویم و خود را تسلیم بلامنازع آنها ندانیم، تا جا برای احداث بناهای نو بر مبنای زیباییشناسی شخصیمان باز کرده باشیم.
برای خرید و دانلود آلبوم آرش کمانگیر به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.