در مورد برخی از کارها این سؤال بیپاسخ میماند که چرا چنین اثری باید منتشر میشد؟ آلبوم «اینجا چراغی روشن است» از ایندست آلبومهاست.
آلبوم، میان آنکه یک کار مطلقاً کوبهای باشد یا نباشد بلاتکلیف است. آهنگهایی که صرفاً با سازهای کوبهای ساخته و تنظیم شدهاند هم معلوم نیست چه مقصدی را دنبال میکنند. زمانی «حسین تهرانی» قصد داشت پتانسیلِ حقیقیِ سازی مثل تمبک را نشان بدهد و کارهای نامتعارفی با آن انجام میداد، که اغلب میتوانست بستر مناسبی مثلاً برای موسیقی متن فیلم بسازد، اما در این آلبوم علت این آکروباتبازیها، با سازهای کوبهای، که اتفاقاً خیلی تمیز و دقیق اجرا شدهاند، معلوم نیست.
از طرفی بخشهایی از آلبوم، که خواننده دارد و در آن تمرکز کوبهایها کمتر شده است، از گروه «تنبور شمس» (خانواده پورناظریها) و آثار آن گروه در نیمهی دوم دههی۷۰ الهام گرفته است؛ موسیقیای که هدفاش جلب مخاطب با ادبیات موسیقی سنتی/ محلی بود؛ هرچند حتا همان ایده، کیفیت و تأثیرگذاری دههی هفتادِ گروه شمس را هم ندارد.
در این آلبوم، با اثری مواجهیم که زحمت و دقت بسیار برای تولید آن کشیده شده است، اما اصلاً معلوم نیست به چه سمتی میخواهد برود. میخواهد با برخورد کلیشهای با مولانا، به ما بگوید مولانا خیلی شوریدهحال بود؟ خوب اینکه چیز تازهای نیست؛ نه در ساحت ادبیات، نه در بستر موسیقی. میخواهد در بخشهای سازی-کوبهای ترجمان اشعاری باشد که قبل یا بعد از آن، شعری از مولانا خوانده میشود؟ این کار هم قرنهاست در خانقاهها، خیلی خالصتر و تأثیرگذارتر از سازی که در استودیو با چنین دقتی، ژوست نواخته و پالایش صوتی شده است، انجام میشود. یا اینکه میخواهد توسعهدهندهی دیدگاه گروه شمس در جلب مخاطب عام به این موسیقی باشد؟ که البته به این توفیق هم دست پیدا نمیکند (که اگر اینچنین میشد هم اتفاق هنرمندانهای نبود). حتا عنوان آلبوم هم کپی عنوان فیلم مشهوری از «رضا میرکریمی» است! واقعاً در مواجهه با چنین اثری چه باید گفت؟
برای خرید و دانلود آلبوم اینجا چراغی روشن است به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.