«تکنوازی» دشوار شده است. این را همه میدانیم. نه این که نشود سازی دست گرفت و نواخت به تنهایی، میشود هنوز. حتا میشود محتوایی دندانگیر هم آفرید. اما یافتن گوش شنوایی و از آن دشوارتر ربودن دلی، معجزهای شده است. از همین روست که هر تکنوازیای در این زمانه درگیر مسئلهی چگونگی است. نه این که پیشتر نبوده باشد، بوده، اما نه به این سیاق آگاهانه که امروز هست. گذشته از یافتن شنونده، دوگانگی موجود میان مفهوم ساختن و نواختن یا به بیانی دقیقتر یگانگی مفروض موسیقیِ گذشته میان این دو مفهوم و شکاف رو به تزاید امروزیِ آنها نیز کار را دشوارتر میکند. درنتیجه دستهای آن چگونگی را احاله به زرق و برق اجرا و انواع کرشمهها و عملیات محیرالعقول روی ساز میکنند. دستهای دیگر به سراغ آهنگسازی و نوآوری و لحن و بیان اجرا میروند و دستهای دیگر بیش از پیش درستکیشی پیشه میکنند و فارغ از همهی پیرایهها و آرایهها به یک تکنوازی ساده (گاه سلیس و محکم) میاندیشند که جایی فراتر از خودش نمیرود.
چکاد فشارکی نیز با برفِ کنج، نخستین آلبوم مستقلش با صدای بلند جستجویش برای چگونگی را اعلام میکند و پاسخی از لابهلای ۴ مجلس نواختهاش در آلبوم میدهد که نزدیک به دستهی سوم است با حفظ آزادیهایی از دستهی دوم. ویژگیهای دستهی دومیاش را از مفهوم «برداشت» میآورد. او موجودیتهایی موسیقایی مثل یک ملودی (برداشتی از ملودی شروهی بوشهری) یا یک مقام (برداشتی از عشاق، بیات اصفهان و ابوعطا) را با نگاه تاحدودی آزاد و البته مختصرکننده مینگرد و به قالب مقصود خویش میریزد (مثلاً آغاز یک مجلس دشتی). ویژگیهای دستهی سومی را از مجموعهای از عوامل چون لحن و بیان، صدادهی ساز، روابط جملات، تکنیک ساز خصوصاً کمانکشی و چیدمان قطعات و آوازهای درون یک مجلس میگیرد. تنها همان یک ضربی افشاری براساس نواختهای از غلامحسین بیگجهخانی کافی است که بسی از عوامل یادشده و موفقیت فشارکی را در پیاده کردن آنها ببینیم. پس از یافتن مؤلفههای ترکیب، تنها نکتهای که شایستهی تأمل میماند نسبت ترکیب است. در کار فشارکی این نسبت با رعایت وسواسگون جانب احتیاط است که مبادا ویژگیهای دستهی دوم غالب شود و ...
برای خرید و دانلود آلبوم برف کنج به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.