«در اجرای این نمایش، آنچه تلخی [...] را دوچندان میکند بیشک موسیقی است. [...] موسیقیِ متن و همراهی آن با نمایش گویی جداییناپذیر است.»۱ اینها کلماتِ بازیگرِ نمایشی است که موسیقی متنش در آلبومِ تبرئه منتشر شده است و مخاطب را با این چالشِ ساده مواجه میکند که، شگفتا، گویی بهرغم اعلامِ صریح، موسیقی از نمایش جداییپذیر است. موسیقی، چنان که از همان چند خطِ بیانیهوار برمیآید، بنا بوده است نقشِ افزایندهی عواطفِ موجود در ساختارِ نمایش را بازی کند، اما حال، که از وصل خویش جدا افتاده است، «حکایت»ی نمییابد تا «دوچندان»ش کند. ردی از آنهمه باقی نمانده، جز نامِ قطعات که، چون پیوسته بخوانیمشان، یک تکگویی مینیمال با درونمایهی نمایشِ اصلی را در ذهن تداعی میکند. چنین نمایشکی چنان توانی ندارد تا تکیهگاه آن موسیقیِ جداییناپذیر شود.
از موسیقیِ دورمانده از وصل که بگذریم، خودِ موسیقی به ملغمهای از عناصرِ متفاوت سبکی میماند که گاه در حال جوشیدن در دل یکدیگر و گاه تنها در حال عبور از کنار هماند. در موسیقیای که آهنگسازانش ارشام مؤدبیان و کیارش اعتمادسیفی بودهاند، نهتنها عناصر سبکی در لایههای مختلفِ هر قطعه بدون مهار همنشین شدهاند (مثلاً تکنوازیهای گیتار الکتریک سرچشمهگرفته از بلوز دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ با همراهی خط درامزِ برآمده از هارد راکِ دههی ۱۹۹۰ در قطعات نخست و بعدتر همنشینی عناصری از همین دست با چاشنیهایی از موسیقی کلاسیک ایرانی)، بلکه تأثیر نامها و برداشتِ مستقیم از قطعههای خاص هم کاملاً قابل لمس است. مثلاً به سختی میتوان گفت بدون تکنوازیهای گیتار در Still Got the Blues گری مور و Brothers in Arms دایر استریت و این گوشه و آن گوشه چاشنیهایی از کَمِل و پینک فلوید قطعاتی مانند ”مرا گرفتند!“ (!They Got Me) یا ”شبهای سرد سلول“، چه چیزی ممکن بود باشند. احتمالاً از آنها جز چند لایه همراهیِ کمتر شناختهشده (باز هم برداشتی از موسیقی دهههای بعد) برجای نمیماند. چنین وضعیتی و اندیشیدن به این که چگونه آن عناصرِ شناسنامهدار در نظر آهنگسازان و عوامل نمایشنامه میتوانسته راوی عواطفی گوناگون و متفاوت باشد مانند آن است که پرسیده باشیم آیا آهنگسازی برای نمایش مشابهِ انتخابِ موسیقی است.
۱- دفترچهی آلبوم.
برای خرید و دانلود آلبوم تبرئه به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.