خلق هنری، خواسته یا ناخواسته، بازتابدهندهی تقابلهایی است که در جامعه جاری است. هنرمند به نوعی از آگاهی نسبت به هنر و محیطش دسترسی دارد که، مجموعاً، کنشهای هنریاش را سامان میبخشد. در این مسیر، مؤلفههای تعیینکننده اینها هستند: «چیزهایی» که به آگاهی درآمدهاند و «چگونگیِ» بازتاب هنری این آگاهیها. با این حال، اهمیت این مسئله زمانی که خودِ هنرمند بهصراحت مدعی چنین آگاهیهایی است بهمراتب بیشتر میشود.
پشنگ کامکار، به استناد نوشتهاش در دفترچهی آلبومِ «جهانِ گذران»، موسیقیاش را «سنتی» و روزگارِ آن را «کمرونق» توصیف کرده است، با جوانانی که باید برای «پویایی و جویایی»شان کاری کرد. با این حال، خودِ اثر چه چیزی پیشِرو میگذارد؟ بدیلی، امروز دیگر نه بیبدیل، از جهانِ صوتیِ گروههای شیدا و عارف، که در چنبرهی احتیاطِ موسیقایی و استقبال مخاطب، راهبندِ خود و خوانندهاش (سالار عقیلی) شده است؛ تکرار موسیقاییِ این ادعا که «بازگردید به روزگارِ طلایی چاووش»؛ بی این تأمل که چرا آن روزگارِ طلایی دیگر بسندهی «جوانانِ پویا و جویا» نیست. گیروگرفت تنها به دلایلی از قبیلِ لغزشهای صدای عقیلی، بیتناسبی در چیدمان اشعار یا بهکاربردنِ «حبیب حبیبم» برای شعر فروغ و یا ــ مثلاً ــ ناآگاهی در انتسابِ غلطِ اشعار به دیگران نیست. اثر بیشتر از آنکه نقیضی باشد برای عواملی که «روزگار موسیقی سنتی» را «کمرونق» کردهاند، خودِ دلیل است؛ چنگ زدن به شناسههای بازار، در جستجوی محبوبیتِ ازدسترفته.
از عکس روی جلد تا ذکر تشکر از «بیچشمداشتیِ» عقیلی در دفترچهی آلبوم، محصولْ امید به خوانندهای بسته که توجه بیشتری در جامعه بهدنبال دارد. اما اینکه اینبار سالار عقیلی را، بهجای آنکه کنار هشت ترانهی بازاری ببینیم، در سازوآوازی معمولی و سه تصنیف ساده، هرچند با مقدمههای طولانیِ سازی، مییابیم، نباید باعثِ آن شود که تصور کنیم اثر سراسر سرنوشتی متفاوت یافته است. برعکس، موسیقی الکنتر است، وقتی سالار عقیلیاش، سازوآوازهایش، قطعات و تصنیفهایش نه مخاطب جدی را راضی میکند و نه مخاطب بازارِ معمولِ عقیلی را. در این گیروگرفت است که لحظههای دونوازیِ پشنگ و اردشیر کامکار و نیز اجرای تمیز و شفاف گروهِ نوازندگان نیز فرع میشوند. و به همین دلیل است که نوشتههای پشنگ کامکار، از پیامآور یک آگاهی، به افشاگر یک «چه باید کرد؟» چهره میگرداند.
برای خرید و دانلود آلبوم جهان گذران به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.