جز این دشوار است بتوان از شنیدنِ «باد» توشهی دیگری بربست: سوسویِ گاه به گاهِ بارقههایی از ذوق، در خلقِ یک انگارهی ملودیک-ریتمیک؛ که میتواند دستمایهی جور کردنِ یک قطعه برای سهتار باشد. سهتارنوازی در «باد» درهمآمیختنِ چند آموختهی معدود است: چند روالِ مُدالِ نخ نما، چند وزن شتابان در روندی ثابت، چند نوع ناخنزدن (مضراب)... و بالاتر از/ و در نتیجهی همهی اینها، «باد» به جِدّ، مشکل آهنگسازی دارد. قطعهها به طرز شگفتانگیزی در تکرارِ همان انگارهی اولیه میمانند و لابلای سر و صدای شلوغِ اودو و تنبک به سر میرسند.
«باد» شاید تکیهی لرزانی به گذشتهای نزدیک داشته باشد اما از حال، بی نشان است. عملِ موسیقایی در «باد» را ایدههایی تکراری رقم زدهاند و موسیقی بر فن و دانشی به روز استوار نیست. برای نمونه تغییر ریزپردهایِ درجهی دومِ شور (که در حقیقت اشل صوتی یک مد دیگر است) از دریچهی دستگاه شور تعبیر میشود و در یک بیانیهی حیرتافزای فلسفی به معابرِ فصول و جامِ وجود گره میخورد و جای دیگر به «اصالت انسان و آزادی» میرسد.
محتوای «باد»، مانند چهار بخش کردنِ سیزده قطعه در قالبِ چهار فصلِ طبیعت، فاقد پشتوانهی فکری-موسیقاییست. اما این ساختگی بودن و نسبت دادنِ معانیِ برونمتنی به این سهتارنوازی، قبل از آنکه نوعی نمایش باشد، در اصل، ناشی از احساسِ رسیدن به مقصد است. القای همین حسِ رسیدن نیز خود، بخشی از شوآف است. «باد» معلوم نیست به چه سمت و سوییست (همچون نگاه دو نوازندهاش در عکس پشت جلد). این «باد» انگار به مقصد رسیده و یافته است. و نه امروز! دیریست که آسوده خیال از رسیدن است؛ بی آنکه راه چندانی پیموده باشد.
رومن رولان زمانی نوشته بود ما فقط یک پاریس نداریم! چندین پاریس داریم. پاریسِ روشنفکران، پاریسِ عوام، پاریسِ مُد... گویا هویت تهران امروز را نیز میتوان چنین انگاشت و مصداقهای این چندگونهگیِ الوان را در موسیقی در تهران (در مقامِ مرکزِ آن موسیقیِ ایرانیای که در دورهی معاصر، مرجع شده) جُست. «باد» نمایندهی سر و شکل یافتهی یک موسیقیِ ایرانیِ اینستاگرامیست که به جای اینکه در چند پست ویدیویی بیاید در یک آلبوم گرد آمده؛ پستهایی که دکورشان و کپشنشان بیش از موسیقیشان اهمیت دارد.
باد ابوسعید مرضایی فربد یداللهی کلاسیک ایرانی سعید یعقوبیان
برای خرید و دانلود آلبوم باد به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.
15 اردیبهشت 1397