هنگامی که زمان اجرا و بهای بلیت کنسرتی به ترتیب اعداد عجیب ۲۰:۱۴ و ۱۱۴ هزار تومان اعلام میشود و ذهن مخاطب را به سوی نسبتهای طلایی میکشاند، دو راه بیشتر نمیماند: (یک) فکر کنیم این یک بیانیهی نمایشی برای روشنفکرانه و متفکرانه جلوه دادن اجرایی است که نمیتواند بر پای موسیقیاش استوار بایستد و (دو) حقیقتا با نوازندهای روبهرو شدهایم که به موسیقی اینگونه میاندیشد و جانش در هوای متجلی کردن نسبتهای نهفته در آثار میگدازد. و چه چیز تعیین میکند کدام راه برای نگریستن به نکات ظریف حاشیهی اجرا درست است؟ خود موسیقی.
فرزان فدوی، نوازندهای که نامش کمتر از آنچه تواناییهایش ایجاب میکند شنیده شده است در این اجرا بر رپرتواری از باخ متمرکز بود (چنان که میشنویم مدتی است چنین است): واریاسیونهای گلدبرگ BWV 988 و بخشی از هنر فوگ BWV 1080. اجرا از همان لحظهی نخستِ آریا مُهر تفسیر شخصی فدوی را بر خود داشت و این به ویژه هنگامی که در ابتدای میزان ۱۱ آرپژِ آشنا آکوردی شد کاملاً تثبیت شد گرچه از همان ابتدا نیز در ابعاد دینامیک و تأکیدهای آگوژیک (و کمتر رنگ صوت) به خوبی مشهود بود. حتا در ادامهی راه هنگام حذف تکرارها، یا در آغاز واریاسیون ۱، که رنگ صوت پیانو هارپسیکوردگون به آنچه از ضبط وینیل ۱۹۸۲ گِلِن گولد شنیدهایم نزدیک شد و نگرانی از دست رفتن مهر شخصی را پدید آورد خیلی سریع عناصر یادشده بر جریان موسیقی چیره شدند و اجرا را همچنان از آنِ فدوی نگه داشتند.
باوجود تفسیر متمایز و شایستهی توجه واریاسیونها و مهارتهای فنی متناسبِ رپرتوار، اجرای فدوی افتوخیزهای زیادی داشت. خیزهایی همچون اجرای روان و سلیس واریاسیونهای ۶ و ۷ و افتهایی مانند ۹ میزان آغازین واریاسیون ۱۱ که تأکیدهای متریک پوشیده شد و فرازبندی را کاملاً نامفهوم کرد. یا در بخش دوم برنامه، از کنتراپونکتوس ۴ به بعد که با خشک شدن صدا و از پا فتادن روانیِ حرکت افتها قوت بیشتری گرفت و به تدریج فرازبندی و درنتیجه شفافیت بافت را متزلزل کرد تا در نهایت در ۱۲ میزان پایانی کنتراپونکتوس ۸ به اوج آشفتگی رسید و موسیقی برای لحظاتی متوقف شد.
