نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

دسته بندی: معاصر


Sialk 1

سِفْرِ پوچی

نویسنده: کامیار صلواتی

«سیَلک ـ نمای شرقی» یک کلاژ است؛ کُلاژی آکنده از عناصر موسیقی دستگاهی، موسیقی مردمی، زمزمه‌ی مصوت‌ها و صامت‌ها، اصوات الکترونیک، و حتی آواز تبتی. طبعاً، اولین سؤالی که به ذهنِ شنونده خواهد رسید این است که چرا آهنگساز چنین رویکردی را برگزیده و چه هدفی را دنبال می‌کرده است و پی‌جوی کدام هویت، کدام تمایز و کدام ویژگیِ ازآنِ خود بوده؟ پاسخِ آهنگساز واقعاً نامعلوم است. او در متن دفترچه صحبت از «سفر شنیداری» می‌کند و «چشم‌اندازهای فرهنگی»؛ کلیدواژه‌هایی که امروز، پس از همه‌ی تجربه‌هایی که نام نخ‌نمای «تلفیق» و «هم‌نشینی» و «موسیقی ملل» گرفته‌اند، هیچ نشانی از تمایز و فردیت و هویت به‌دست نمی‌دهند؛ ویژگی‌هایی که در آثار موسیقی معاصر اهمیتی غیرقابل‌انکار دارند. برای این‌که اوضاع پیچیده‌تر شود، آهنگساز در تنها جایی از متنِ دفترچه که تلاش کرده ایده‌ی کلی خود را در اثر توضیح دهد، از ادبیاتی گمراه‌کننده‌تر هم استفاده کرده است: «در برخی از قطعات، استفاده از عنصر بداهه در کنار تمرکزهای صوتیِ گسترش‌یافته، مؤلفه‌های اصلی به‌حساب می‌آیند. پُر واضح است که استفاده از عناصری متفاوت، در موسیقی ملی ایران، بر ایجاد این مؤلفه‌ها تأثیر گذاشته‌ است».

گذشته از معنای نامعلوم «تمرکز صوتی گسترش‌یافته»، که در کنار ایده‌ی چندین‌بار آزمون‌شده‌ی «بداهه» نشسته تا شاید کار را متمایز نشان دهد، منظور کدام عناصر متفاوت در موسیقی «ملی» است؟ شاید منظور علی رادمان آواز تبتی و موسیقی الکترونیکی و عناصری از این دست هستند. همه‌ی آنچه از متن مبهم دفترچه و محتوای صوتی «سیَلک» می‌شود فهمید هم‌نشینی تکه‌کوبی‌‌شده‌ی آواز و سازِ حقیقتاً پیش‌پاافتاده‌ی دستگاهی و فولکلور (لابد به نشانه‌ی «نمای شرقی»)، انبوه گلیساندوها (این پدیده‌ی مورد علاقه‌ی آهنگسازان معاصر)، اصواتی الکترونیکی (که لابه‌لای بقیه‌ی تکه‌ها می‌لغزند)، دِفرم کردنِ بی‌پایان، و دست‌کم سؤال‌برانگیزِ همه‌ی این‌ها، و دوری و نزدیکیِ گاه‌به‌گاهِ به یک تُنِ مرکزی است.

«سیَلک» از جهاتی به شدت یادآورِ آثار علیرضا مشایخی است؛ مثلاً «جشن». از این منظر اگر بنگریم، تقریباً هیچ‌یک از اجزای این کلاژ متعلق به خود اثر نیستند. حتی تأکید روی تکرار بعضی واژها و مصوت‌ها و صامت‌ها هم پیش‌تر در تجربه‌های مشایخی آزموده شده. اگر پرده‌ی پرطمطراقِ ابهام‌آمیزِ این اثر را کنار بزنیم، این سؤال بر ذهنمان سنگینی می‌کند که تکه‌های این کلاژ، چه به تنهایی و چه در ترکیب با یکدیگر، حامل چه معنایی‌اند؟

برای خرید و دانلود آلبوم سیَلک – نمای شرقی به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 1.5
22 اردیبهشت 1400
raaz2

تصویر جدید یک چهره‌ی قدیمی

نویسنده: حماسه توکلی

«راز» یادآورِ حقیقت نه‌چندان تازه اما مهجوری است: معاصریتِ میراث‌های گذشته ضرورت محتومی است. نوشتن مقاله‌ای در باب «قالب کلامی و فرم هجاییِ لیکو و ذهیروک»، که احتمالاً فقط میان قوم‌موسیقی‌شناسان خوانده و تحلیل می‌شود، و یا ساخت یک مستند از «به زیر آوردن باد شیطانی توسط خلیفه‌ی گواتی» به جای خود؛ موسیقیِ این کهن‌آیین‌ها را باید به‌بازنگریِ «اندیشه» موسیقاییتِ تازه‌ای بخشید. در این موردِ به‌خصوص، یعنی برای متمرکز کردنِ نورافکن بر رسوم کهنِ یک قوم‌، طوری‌که کنجکاویِ مخاطب‌، با هر پیشینه‌ای، قلقلک داده‌شود و نیازِ دانستنِ داستانِ پشتِ پرده را در وی افزایش دهد، باید در سرشتِ آنْ معاصریتی اندیشیده دمید.

"راز" یک اثر هنری است. نه تنها یک آلبوم موسیقی، نه تنها آلبومی که در آن موسیقی فولکلور سیستان و بلوچستان در"یک" تا "نُه"اش با موسیقی معاصرِ الکترونیک تلفیق شده، بلکه بخشی از یک جریان بزرگتر است که یک‌ طرفِ آن خداداد شکل‌زهی، فرزندان استاد ماشاالله بامری، هوشیار خیام و بامداد افشار دیده‌ می‌شود و سمت دیگرش داریوش گرگ‌وند (فیلم‌ساز) و شکیبا بهرامیان (choreographer) قرار دارند.

برای برجسته کردنِ وجه تمایزِ "راز"ـِ مشترکِ خیام و افشار از آثار آهنگسازانی که به یک‌باره وارد دنیای موسیقی معاصر شده‌اند، همچنین،‌ تأثیر تجربیات متفاوت‌شان در عرصه‌ی آهنگسازی و نوازندگی بر این همکاری، تعمق در کارنامه‌ی کاری هردوی‌ آنها ضروری است. در رویارویی با «راز»، در حقیقت با حاصل تجربه‌ی بامداد افشار در موسیقی الکترونیک و تولید اصوات نو؛ ساختِ موسیقیِ فیلم و تاتر و پرفورمَنس‌آرت و پیشینه‌ی خیام در آهنگ‌سازی برای طیف گسترده‌ای از گروه‌های سازی؛ به‌علاوه‌ی بداهه‌پردازی با سازهای ایرانی، بر روی اشعارِ معاصر (آلبوم زمین) یا کهن (خداوند رخش)، روبرو هستیم.

حاصلِ در هم تنیدنِ آواز و موسیقی بلوچی، صدای زهی‌ها، پیانو و امواج الکترونیک یک بافتِ صوتیِ ویژه‌ای است که، در مقیاس بزرگ‌تر، با طراحی حرکت و ساخت فیلم برایش، تبدیل به یک اثر هنری بینارشته‌ایِ چندوجهی با رویکردی معاصر از فرهنگ دیرینه‌ی بلوچستان می‌شود.

برای خرید و دانلود آلبوم راز به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 4.5
21 فروردین 1400
And My Eyes 1

مجتمعِ پوچی

نویسنده: کامیار صلواتی

چرا باید کارِ جدید فریدون بهرامی را شنید؟ کدام مخاطب، در کدام موقعیت، ممکن است به سراغ چنین اثری برود؟ «و چشمانم خواب را گرفته است» ماهیتی به غایت مبهم دارد. ملغمه‌ای است از صداهای تولیدی سینتی‌سایزر و پَد و اِفه‌های الکترونیک؛ صدای ــ احتمالاً ــ مضاعف‌شده‌ی ویولن؛ گه‌گاهی آواهایی که می‌آیند و می‌روند؛ و حتی در لحظاتی «تار». این‌ها معطوف‌اند بر «سازبندی» کار. اما از سازبندی که بگذریم، با چه مواجه‌ایم؟ پاسخ هم دشوار است و هم ساده. دشوار از آن‌جهت که هیچ هویتی، هیچ «چیز»ی، هیچ «کیستی»ای که پشتِ اصواتِ کار پنهان باشد و از فکری منسجم خبری دهد وجود ندارد یا، دست‌کم، آشکار نیست و ساده از آن جهت که می‌توانیم از گزاره‌ی پیشین چنین نتیجه بگیریم که با «هیچ‌چیز» طرف نیستیم: هیاهوی بسیار برای هیچ. از هر زاویه‌ای که به اثر نزدیک شویم به خلأ می‌رسیم. در این آشفته‌بازار، نه از تجربه‌ای در فرم‌پردازی و ملودی‌پردازی خبری هست، نه از نگاهی ویژه به ریتم یا سازبندی یا پردازش ایده‌ای موسیقایی، و نه مواجهه‌ای قابل تأمل با بافت و چندصدایی و ترکیب اصوات. سیاه‌لشگرانی می‌آیند و می‌روند و گه‌گاه ریتمی الکترونیک و پیش‌‌پاافتاده از دلشان سربرمی‌آورد و قطعه به اتمام می‌رسد. نام‌های به‌ظاهر فکرشده و هنرمندانه‌ی قطعات هم کمکی به ما نمی‌کنند: اگر نام «انتقال» را «خیانت» بگذاریم، یا مثلاً «کلافگی» و «نجواهای شبانه» را با هم جابه‌جا کنیم، چه‌چیز تغییر می‌کند؟ کدام نخ نامرئی این اسامی مبهم و پرطمطراق را به موجودیت موسیقایی این قطعات وصل کرده است؟

در میان الکترونیک یا الکتروآکوستیکِ مردم‌پسند، آثاری رواج یافته‌اند که به کارِ موقعیت‌ها و گَعده‌هایی خاص می‌آیند. یعنی در شمارِ نوعی موسیقیِ «کاربردی» آمده‌اند؛ آثاری که بر تکرارهای افراطی و ریتم‌های ساده‌ی کوتاه و فضاسازی‌های خیال‌انگیزِ ساده تکیه دارند. تکلیف آن‌ها مشخص است. قرار است در موقعیتی مصرف شوند و به‌خوبی مصرف می‌شوند. «و چشمانم خواب را گرفته است» کجا می‌ایستد؟ قرار است مرزی را جابه‌جا کند؟ قرار است تجربه‌ای یگانه باشد از آهنگسازی که چشم به همه‌چیز دارد، از تار و بازی‌های انسانی تا فضاهای الکترونیک؟ قرار است به درد مهمانی و وقت‌گذرانی لذت‌بخشی بخورد؟ قرار است در ماهیت اصوات الکترونیک غرق شود و چیزی بیرون بکشاند؟ نمی‌دانیم. برای شنیدن «و چشمانم خواب را گرفته است» نمی‌توان به هیچ بهانه‌ای چنگ زد.

برای خرید و دانلود آلبوم و چشمانم خواب را گرفته است به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 0.5
05 فروردین 1400
Gaatha 1

صریح و بی‌تقیّد

نویسنده: علیرضا جعفریان

آلبوم شامل چهار بخش است: «ریشه‌های معلق»، «از مزامیرِ سَحَر»، «برای رنگ‌ها» و «سحرِ بلندِ شب». اثر از هر تقیّدی دوری کرده است، چه تقیّدات مربوط به چینش عمودی و افقی صداهای موسیقایی و چه تقیّدات پیراموسیقایی. هفده قطعه‌ی آلبوم (محدود در چهار بخش) به هفده گات اوستا نسبت داده شده‌اند، اما ارتباط یا روند مشخصی میان بخش‌ها دیده نمی‌شود. در چهار قطعه‌ی مربوط به «ریشه‌های معلق»، با به‌کار‌گیریِ برخی‌ شیوه‌های قرن بیستمی (دیسونانس‌ها، فواصل کروماتیک، گلیساندوها و غیره) فضای غیرملودیکِ وهم‌آلودی خلق شده است، که گاهی به یک تِمِ ملودیک با رنگ و بوی ایرانی مزیّن می‌شود؛ نخ تسبیحی که چهار قطعه‌ی مجزّا را به هم پیوند داده است. در چهار قطعه‌ی مربوط به «از مزامیرِ سَحَر»، آن فضای قرن بیستمی دیده نمی‌شود، اما ماجرای تِم، نخ و تسبیح همچنان تا حدودی صادق است. ارجاعات به موسیقی ایرانی در این قسمت بیش از دیگر بخش‌هاست. ارتباطِ هشت قطعه‌ای که ذیلِ عنوان «برای رنگ‌ها» آمده‌اند کمینه است. در این قطعات نشانه‌هایی از موسیقی‌های ایرانی، جَز و حتا هندی شنیده می‌شود. هر چه به انتهای آلبوم نزدیک می‌شویم از موسیقی ایرانی فاصله می‌گیریم. در قطعه‌ی آخر، که خود به تنهایی بخش «سحرِ بلندِ شب» را تشکیل داده است، دیگر خبری از موسیقی ایرانی نیست.

بعضی از آثارِ هنری همه‌ی تقیّدات بیرونی را دور می‌ریزند و قوانین درونیِ منحصر به خودشان را در چهارچوب اثر تعریف می‌کنند. اما «گات‌ها‌» درون خودش هم به روند و شکل و سیاقی پایبند نیست: قطعاتِ یک بخش ممکن است به هم وابسته باشند یا نباشند؛ یک قطعه ممکن است فقط سی ثانیه باشد و ممکن است چهار دقیقه طول بکشد؛ یک بخش ممکن است فقط یک قطعه باشد؛ شاید موسیقی ایرانی بشنویم، شاید جَز و شاید موسیقی قرن بیستمی.

هر چند که آثار پیشین محمدعلی نجف‌پور با این آلبوم کیلومترها فاصله دارند، اما با نگاه به آلبوم‌های قبلی‌اش از دریچه‌ی «گات‌ها» می‌توانیم به فهم جدیدی از آن‌ها هم برسیم. خصوصیّاتی که در «گات‌ها» می‌بینیم به شکل محافظه‌کارانه‌ای در «دای‌کاتو‌» هم قابل ردیابی‌اند. به‌نظر می‌رسد نجف‌پور در «گات‌ها» به صراحت رسیده است. او با صراحت از ملودی فاصله می‌گیرد و با صراحت به مخاطبش می‌گوید یک تحریر کوتاه کمانچه می‌تواند به‌ تنهایی قطعه‌ای موسیقایی باشد.

برای خرید و دانلود آلبوم گات‌ها به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 2.5
26 بهمن 1399
بالا