نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

دسته بندی: موسیقی فیلم


javaneh3

شوقِ جوانه‌زدن

نویسنده: حانیه شهرابی

آهنگسازان از گذشته تا کنون به موسیقیِ برنامه‌ای۱ علاقه نشان داده‌اند؛ موسیقی‌ای که در آن داستانی به وسیله‌ی صدا روایت می‌شود. هنگامی که آنتونیو ویوالدی «کنسرتوهای چهار فصل» را همراه با اشعاری منتشر می‌کرد، شاید کمتر کسی احتمال می‌داد این شیوه روزگاری تا چه حد محبوب خواهد شد. دوره‌ی رُمانتیک (تقریبا ۱۸۲۰ تا ۱۹۰۰) اوج درخشش و محبوبیت این نوع موسیقی بود. اما میلِ انسان به بیان و روایت، آن را تا امروز پرطرفدار نگاه داشته است. آلبوم «جوانه»، قسمت اول از سه‌گانه‌ی «جوانه تا سرو» نیز با وجود توضیحات کوتاهش۲ به زعم آهنگساز قرار است یک موسیقیِ برنامه‌ای باشد و داستان این بالیدن را بیان کند.

آلبومی کوتاه است و  به نیم ساعت نمی‌رسد؛ اما ­­رفته‌رفته دورِ بی‌انتهای فرود۳های مشابه جایی برای شکایت از کم شنیدن باقی نمی‌گذارد. بیان یک مفهومِ واحد به اشکال مشابه باعث منسجم به نظر آمدنش شده‌است. رنگ اولیه‌ی اصوات بسیار شبیه به سازهای آکوستیکِ ارکستر سمفونیک انتخاب شده‌اند. (زهی‌ها، کوبه‌ای‌ها، زایلوفون‌ها، پیانو، بادی‌های چوبی و برنجی) نحوه‌ی استفاده از زهی‌ها و کوبه‌ای‌ها با انگاره‌هایی پرتحرک، به موسیقی هیجانی مضاعف تزریق کرده که یادآور موسیقیِ فیلم‌های حماسی است. هر قطعه ضربانی دارد که در تمام آن قابل پیگیری است. محور اصلی‌ آلبوم مینور است. سراسر از ریتم‌هارمونی‌ای کند و پیوندهایی قابل پیش‌بینی با حداقل دیسونانس تشکیل شده‌‌است. استفاده از مدولاسیون شکلی کلاسیک دارد. پس از گوش دادنش تم یا ملودی خاصی به خاطر نمی‌ماند و آلبوم، به طورِ کلی مانندِ مسئله‌ای از کتابِ تمرینِ هارمونیِ تنال است که با موفقیتی نسبی برای ارکستر تنظیم شده‌است.

جوانه به تنهایی کافی نیست. از کمبود ایده و پرورش ایده‌های موجود رنج می‌برد. تمام امیدش به القای مفهوم «رشد» از طریق ارکستراسیونِ پرشور و عبارت۴های منتهی به آکورد ماژور همراه با کرشندو است. این دست از آثار، که شاید برای انتشارشان زحمات فراوان هم کشیده می‌شود، براستی کدام استسقا را درمان‌اند؟ این سکوت و نبود توضیحات درباره‌ی اثر از سوی مؤلف به پشتوانه‌ی اعتماد به نفس و اطمینان اوست یا اساساً توضیحی برای ارائه وجود ندارد؟

 


۱- program music
۲- دفترچه‌ای ندارد
۳- Cadence
۴- phrase

برای خرید و دانلود آلبوم جوانه به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 2
10 اسفند 1398
javaneh2

ظهور یک آهنگساز صنعت سینمای مردم‌پسند؟

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

آلبوم جوانه که به اعتبار اطلاعات روی جلدش بخشی از یک سه‌گانه است به مجرد آغاز نخستین قطعه (Belive Me) کرال پرحجم و تلاش وافر برای نمایش شکوه یک سلیقه‌ی شناخته‌شده از یکی از جایگاه‌های اصلی حضور موسیقی در جهان امروز را به رخ می‌کشد: موسیقی فیلم. گرچه در خود آلبوم هیچ ادعایی از آن نیست که ایده‌های سینمایی به محتوای موسیقی شکل داده باشد و برعکس آنچه در توصیف سه‌گانه‌ی جوانه تا سرو آمده ("شامل قطعات ارکسترال و آنسامبل بر اساس داستان های کوتاه و بیوگرافی افراد مشهور") بیشتر به نوعی موسیقی برنامه‌ای اشاره می‌کند، اما خود موسیقی به روشنی ایده‌های سینمایی را بازتاب می‌دهد. گویی جوانه مجموعه‌ای از موسیقی‌های متنِ ساخته‌ی سروش محمدی است که به رسم فراورده‌های جنبی راهی بازار شده.

اغلب قطعه‌های آلبوم نه تنها سینمایی‌اند بلکه نوع خاصی از سینما را هم نمایندگی می‌کنند. سازبندی، حجم، تندا و انرژی و عاطفه‌ی جاری در قطعات همه و همه از نوع همان نشانه‌های آشنا است که در یکی از ژانرهای ابرقهرمانی، آخرالزمانی، تاریخی یا ترکیب‌های امروزی آنها می‌یابیم. این همان موسیقی است که کارکردش به سطح آوردن و در چشم و گوش مخاطب فرو کردن همه‌ی آن چیزی است که بدون موسیقی هنوز از طریق نیروی خارق‌العاده‌ی عضلات قهرمانان یا زرق و برق صحنه‌آرایی منتسب به تاریخ یا دود و آتش و تندباد رستاخیرگون در سطحی‌ترین لایه‌ی ادراک ظاهر نشده. چنین موسیقی‌ای هیچ تردیدی درباره‌ی منشاء و گونه‌ی خود در ذهن شنونده باقی نمی‌گذارد. هدفش خودش نیست بزرگ‌نمایی چیز دیگری است؛ احساسی شکوهمند یا والا.

فارغ از شباهت آشکار به بعضی موسیقی متن‌های مشهور سینمای امروزی که می‌تواند با افزایش تجربه و تلاش آهنگساز برطرف شود، جوانه یک اعلامیه‌ی حضور است. اعلامیه‌ی حضور یک آهنگساز تازه، نه در زمینه‌ی موسیقیِ سازی به معنای تنها موسیقی بلکه در زمینه‌ی موسیقی سازی در قلمرو سینما. آهنگساز با اعلامیه‌اش نشان می‌دهد همه‌ی کدهای سینمای جریان اصلی و صنعت سرگرمی روزگار را می‌شناسد و ذوقی در بهره‌گیری از آنها دارد (ولو هنوز با لعابی از تقلید). تنها سد راه در مجالی است که نیافته است زیرا ما در ایران چنان صنعت سینمایی نداریم.

برای خرید و دانلود آلبوم جوانه به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0
06 اسفند 1398
rooz dakheli khaneh

بلبشو

نویسنده: کامیار صلواتی

«روز، داخلی، خانه»، مجموعه‌ای از قطعات است که تنها ویژگی مشترکشان یکی بودن آهنگسازشان است. شاید همین ویژگی مشترک برای انتشار چنین مجموعه‌ای کافی به نظر برسد، اما واقعیت این است که آن‌قدر قطعات این آلبوم از هم دور هستند که به زحمت می‌توان این توجیه را پذیرفت. نه آهنگساز آن‌چنان جایگاه والا و قوام یافته‌ای دارد که جمع‌آوری همه‌ی آثارش به اعتبار بزرگی‌اش معنا بیابد، نه این قطعات از حیث تاریخی و پژوهشی ارزشمندند، و نه می‌توان پیوندی موسیقایی میان این قطعات یافت.

به نظر می‌رسد که آثار جمع‌آوری شده در «روز، داخلی، خانه» عموماً برای فیلم‌، تئاتر، برنامه‌های تلویزیونی، یا به صورت سفارشی ساخته شده‌اند. بعید است که شنونده‌ای فیلم‌ها یا تئاترهای مربوط به این آثار را تماشا کرده باشد و بتواند متوجه شود که چه ارتباطی میان این قطعات و محتوای آن آثار می‌توان یافت. ناشر و آهنگساز هم تلاشی نکرده‌اند تا با ارائه‌ی اطلاعات یا توضیحات بیشتر درباره‌ی هر یک از قطعات، شنونده را توجیه کنند که چه می‌شنود یا لااقل هر کدام از قطعات برای کدام فیلم، تئاتر یا برنامه‌ی تلویزیونی ساخته شده‌اند. در این میان، در این آلبوم آهنگساز مصر بوده که هم ترانه‌های مذهبی پاپ برای نوجوانان را بگنجاند (همسایه)، هم آثاری چندصدایی و البته نسبتاً دم دستی در حیطه‌ی موسیقی ایرانی، هم آثاری که می‌توان آن‌ها را کلاسیکِ سبُک (light classic) نام‌گذاری کرد. قطعه‌ای «بیت‌باکس» نام‌گذاری شده بی‌آنکه ارتباطی با مفهوم بیت‌باکس داشته باشد. در این میان، غلبه با آثار کلاسیک سبُک و پاپ است. با شنیدن این آلبوم، ممکن است این برداشت پدید آید که آهنگساز تلاش داشته هرچه داشته را در یک سی‌دی صوتی جاساز کند؛ کاری که برای یک آرشیو شخصی ممکن است پذیرفتنی باشد، اما برای ارائه به بازار و مخاطب عجیب است.

با وجود این‌ها، در بخش‌هایی از آلبوم، بارقه‌هایی از خلاقیت شنیده می‌شوند؛ شاید بیشتر و پیش‌تر از همه، در قطعات «موش و گربه» که بر روی ابیاتی از منظومه‌ی معروف عبید زاکانی ساخته شده است. بازی با صدای گربه، استفاده از پتانسیل موسیقایی آن، همراه کردنش با آواز ایرانی، و در نتیجه ارائه‌ی تفسیری شوخ‌طبعانه از آواز ایرانی از ویژگی‌هایی‌ است که این قطعه را تا حدی از دیگر قطعات آلبوم متمایز می‌کنند؛ تمایزی که در بلبشو و شلوغی آلبوم گم می‌شود. 

برای خرید و دانلود آلبوم روز، داخلی، خانه به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 2
20 مهر 1398
reza3

شهر، موسیقی، سرگردانی

نویسنده: کامیار صلواتی

«رضا» روایتی از تعلیق و سردرگمی‌ست: حکایت زندگی رضا، معمار و نویسنده‌ای که به خواست همسرش از او طلاقی دوستانه می‌گیرد و در حال تلاش برای یافتن معنایی برای زندگی خود است؛ معنایی که در جست‌و‌جوی او برای یافتن زنان جدید و ناتوانی در رهایی از همسر پیشین‌اش، که گاه و بیگاه به او سر می‌زند، نمود می‌یابد. به نظر می‌رسد که فیلم این سرگردانی را با نشانه‌هایش به جامعه‌ی ایرانی، یا لااقل لایه‌ای از این جامعه، تعمیم می‌دهد؛ سرگردانی‌ای که از یک سو حاصل فشار جامعه است –آن‌چنان که نه رضا نه همسرش طلاق‌شان را به خانواده‌شان اطلاع نمی‌دهند- و از سوی دیگر حاصل تلاش‌های این قشر از جامعه برای رهایی. کارگردان با استفاده از دو عنصر، یکی فضاهای شهری/معماری و دیگری موسیقی، بر این مفاهیم تأکید می‌کند. مثلاً رضا سرپرست یک دفتر بازسازی و مرمت بناهای تاریخی است که به طرز معناداری پشت نمای اصلی گنبد جامع شاه‌عباسی (امام) اصفهان واقع شده است و خیال همسر رضا از باردار نبودن در آزمایشگاهی راحت می‌شود که با دیوارهای مدرن و شیشه‌ای‌اش رو به سی‌و‌سه‌پل دارد. اما نمود این ارجاعات در موسیقی کجایند؟

فیلم آهنگساز ندارد، اما جابه‌جا موسیقی در آن شنیده می‌شود. در حقیقت مناسبات سه‌گانه‌ی شهر/موسیقی/سرگردانی، که به میانجی «پرسه‌زنی» به یکدیگر وصل می‌شوند، حضوری پررنگ در فیلم دارد. یکی از به‌یادماندنی‌ترین آن‌ها، که بی‌شباهت به بعضی صحنه‌های آشنای فیلم راننده‌تاکسی نیست، در یک پرسه‌زنی شبانه رخ می‌دهد: رضا شبی به تنهایی در خلوتیِ جلفا قدم می‌زند و یک ساکسیفونیست خیابانی قطعه‌ی «سامرتایم» را می‌نوازد. جلفا و موسیقی جز، انگار بازگوکننده‌ی تلاش رضا برای رهایی هستند؛ قدم برداشتن به سمت کافه‌ای که در آن دختر ارمنی تنهایی را می‌بیند و با او ارتباط برقرار می‌کند. در تقابل با این صحنه، هنگامی که او با خانواده‌ی سنتی‌اش در بازار اصفهان قدم برمی‌دارد، قطعه‌ای از آلبوم «رازونیاز» از یکی از حجره‌ها پخش می‌شود. موسیقی کلاسیک ایرانی یک‌دو‌جای دیگر نیز احضار می‌شود: یکی در روضه‌ای برای امام علی در –احتمالاً- مدرسه‌ی چهارباغ، و دیگری هنگام اجرای آوازی در سه‌گاه زیر پل خواجو. در مورد اول، اجرای آواز ایرانی همراه است با معرفی خانواده‌ی رضا و تذکار مادرش به او درباره‌ی روابط همسر رضا با دیگران، و مورد دوم نیز چون «سامرتایم» گویای احوال ذهنی رضای پرسه‌زن (flaneur) در شهر است. همچنین شاید پخش شدن ترانه‌های محسن نامجو –که در تلقی عامه پیوندی میان گذشته‌ی سنتی و آینده برقرار می‌کند- در خانه و به وقت تنهایی غم‌انگیز رضا، نیز نشان‌گر این سرگردانی و ویژگی دوگانه در شخصیت او باشد. با وجود این‌ها، شاید بتوان گفت که فیلمِ رضا از این جهات گاهی درگیر کلیشه‌ها نیز شده است و نتوانسته است چندان شخصیتی نو از این موسیقی‌ها ارائه دهد: موسیقی کلاسیک ایرانی، معمولاً یادآور لایه‌ی سنتی‌تر جامعه‌ی ایرانی‌ست، و موسیقی پاپ دهه‌ی چهل -که پیوندی نیز با تصویر کارت‌پستالی ارائه شده از اصفهان در فیلم دارد- نمایان‌گر مناسبات غیرسنتی‌تر.

30 شهریور 1398
Shenididar 1

موسیقی برای نمایش یا موسیقی تنها

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

آلبوم شنیدیدار -که نامش یادآور اصطلاح Audiovisual برای اشاره به یک گونه‌ی هنری ترکیبی است- وضعیتی دارد همانند همه‌ی آلبوم‌های دیگری که حاوی موسیقی متنِ فیلم یا نمایش است: محروم شده از بخش دیدارِ خویش. موسیقی نمایش یا چنانکه کوروش بهراد مؤلف آلبوم می‌گوید «موسیقی دراماتیک» ساخته می‌شود تا بر کنش‌های نمایشی همراهش بنشیند، زمینه‌ساز ادراک بهترشان شود، نکته‌ای را در آن‌ها برجسته کند، با آن‌ها به شکل یک کل ترکیب شود یا ... طبیعی است که بدون آن‌ها چیزی کم دارد، زیرا موجودیتش در ارتباط با آن‌ها کامل می‌شود.

جز نادر نمونه‌هایی (مثلاً ترانه‌های فیلم‌ها) انتشار موسیقی متن هر چه که باشد شامل تغییر کارکرد از موسیقی همراه (وابسته به چیز دیگری) به موسیقی تنها می‌شود. اما در این میان بعضی از موسیقی‌متن‌های آثار صحنه‌ای در هیئت یک قطعه‌ی کامل ساخته شده یا با تغییراتی بدل به قطعه‌های مستقل شده و برای انتشار آماده می‌شود و سرنوشت مجزای خود را می‌یابد (یک نمونه‌ی تاریخی پیر گینت اثر ادوارد گریگ است برای نمایشنامه‌ی هنریک ایبسن به همین نام).

موسیقی آلبوم شنیدیدار در شکل فعلی همان مسائل را به نمایش می‌گذارد. یعنی آهنگساز برای پیونددادن موسیقی با نمایش، براساس ساختمان و فضای هر یک از نمایش‌ها «اتمسفر»ی (تقریباً به معنای نزدیک به عواملی در ژانر و سبک) برگزیده و حالا در فقدان عوامل دراماتیک ناگزیر با چیدمان روند آلبوم را به ترتیبی منطقی رسانده است. درنتیجه اکنون قطعاتی را می‌شنویم که در چهار دسته تقسیم‌بندی شده‌‌اند. از آن میان دسته‌ی اول و دوم آمیخته‌ای از موسیقی مردم‌پسندِ سازی که امروز نمونه‌هایش را بسیار می‌توان شنید و ایده‌های اغلبشان برای مخاطب این نوع موسیقی پیشاپیش آشنا است (مثلاً قطعه‌های غرب غمزده و خواب سگی). در شکل فعلی ردی از نمایش در آلبوم نمی‌بینیم (مشخص نیست از ابتدا به همین شکل نوشته شده یا بعداً تغییر کرده). اگر از دفترچه‌ی آلبوم و نامش بگذریم هیچ عنصر دیگری درون خودِ موسیقی پیامی از تکیه‌اش بر امر دیگر، نوعی عاملِ گنگ مفقود، نمی‌دهد؛ پس یا تغییرات بسیار موفقی را برای تبدیل به موسیقی تنها از سر گذرانده یا هنگام همراهی با نمایش بسیار منفک شنیده می‌شده است.

برای خرید و دانلود آلبوم شنیدیدار به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.6
06 شهریور 1398
shabi ke mah kamel shod

نسبت با واقعیت

نویسنده: علیرضا جعفریان

فیلم شبی که ماه کامل شد بر اساس ماجرای واقعی عبدالمالک ریگی، سرکرده‌ی یک گروه تروریستی مشهور در منطقه‌ی بلوچستان، ساخته شده است. احتمالاً مهم‌ترین موضوعی که در چنین فیلم‌هایی می‌تواند مورد توجه قرار گیرد نسبت با واقعیت است؛ اینکه واقعیت چگونه نمایش داده شده، چه قسمت‌هایی از آن انتخاب و یا چه چیزی به آن افزوده یا از آن کاسته شده است. شبی که ماه کامل شد برداشتی رقیق و بی‌رمق است از واقعیتی عظیم و مهیب. شخصیت اصلی فیلم زنی است که وقتی می‌فهمد در خانه‌ی خانواده‌ی همسرش به اندازه‌ی یک پادگان اسلحه و مهمات جاساز شده، گریه می‌کند. وقتی می‌فهمد همسرش برادرِ مهم‌ترین تروریست ایران است، گریه می‌کند و حتی وقتی می‌فهمد سر برادرش را بریده‌اند باز هم کنشی جز گریه ندارد. باقی شخصیت‌ها نیز همین‌قدر منفعل‌اند، کنش‌های‌شان نسبتی سنجیده و به‌جا با واقعیت ندارد و به پیشبرد درامی تأثیرگذار کمک نمی‌کند. فیلم را بر اساس نسبتش با واقعیت می‌توان شامل سه بخش دانست: واقعیتی که فیلم بر اساس آن ساخته شده، داستانی که نمایش داده می‌شود و تصاویری واقعی که در برخی نقاط فیلم استفاده شده‌اند.

موسیقی فیلم چندان متکی بر تم‌های ملودیک نیست و به نظر می‌رسد دغدغه‌ی اصلی آهنگساز استفاده از جنس اصوات و سازهای مربوط به منطقه‌ی بلوچستان بوده است. اگر موسیقی بلوچستان را  به مثابه‌ واقعیت در نظر بگیریم، موسیقی نیز در وضعیتی مشابه با فیلم قرار می‌گیرد و بر اساس نسبتش با «واقعیت» به سه بخش تقسیم می‌شود: موسیقی واقعی بلوچی که موسیقی فیلم بر اساس آن ساخته شده، آنچه در فیلم به عنوان موسیقی متن می‌شنویم و قسمت‌هایی که موسیقی واقعی بلوچی در دل داستان فیلم شنیده می‌شود.

موسیقی متن مانند خودِ فیلم برداشتی رقیق از «واقعیت» است و استفاده از سازهای بلوچی تنها در حد یک چاشنی برای تناسب با جغرافیاست. با این حال موسیقی برخلاف فیلم نسبتی سنجیده با «واقعیت» دارد و آهنگساز به درستی تشخیص داده است که چه فاصله‌ای از موسیقی واقعی بلوچی داشته باشد، چه استفاده‌ای از آن کند و چگونه در عین حفظ رنگ و بوی جغرافیایی از استانداردها و کلیشه‌های ساخت موسیقی فیلم فاصله نگیرد و به پیش بردن درام در فیلم کمک کند.

07 مرداد 1398
book template

آرایشِ بی‌آرایه

نویسنده: سعید یعقوبیان

آنچه در موسیقیِ اغلب فیلم‌های گروه «هنر و تجربه» می‌توان شناسایی کرد این است که به نظر می‌رسد چنین باوری شکل گرفته‌ که فیلم‌های غیربازاری، کم‌کنش و درون‌گرایانه باید موسیقی‌ای کم‌کنش و دور از تلاطم داشته باشند. موسیقیِ «آندرانیک» گویی از چنین باوری حاصل شده‌است. درحالیکه لزوماً اینگونه نیست. به اقتضای هر فیلم این موضوع جنبه‌های متفاوتی می‌یابد و موسیقی گاه می‌تواند به جای تصویر، یک آشوب درونی را بازنمایاند. علاوه بر این، موسیقیِ «آندرانیک» هیچ ایده‌ی خلاقه‌ای ندارد تا دست فیلم را بگیرد. تصور کنید در فیلم «کتاب سبز» (فارِلی، 2018) که محور داستان‌اش یک نوازنده‌ی پیانوست، موسیقیِ فیلم سراسر پیانو می‌بود. احتمالاً این ایده، نخستین و ساده‌ترین ایده‌ای‌ست که در چنین فیلم/فیلم‌هایی به ذهن می‌رسد. تا اینجا و بدون در نظر گرفتنِ سایر عناصر محتواییِ فیلم، این انتخاب بیراه به نظر نمی‌رسد. در «آندرانیک» نیز -نه محوریتِ کلِ فیلم بلکه- یکی از چهار بازیگر فیلم، معلم ویولنسل است و موسیقی نیز مبتنی شده‌است بر حضور این ساز. اما چه ایده‌های دیگری می‌توانست به کار آید؟

داستانِ «آندرانیک» تماماً در خانه‌ی یک کشیش می‌گذرد که با دخترش (همان معلم موسیقی) و یک خدمتکار در آن زندگی می‌کنند. فیلم، یک تئاترگونه‌ی آرام است و نه تنها از نظر صوت بلکه از حیث طراحی صحنه نیز خلوت است. حال که تصمیم گرفته شده تا فیلم موسیقی‌ای داشته باشد، طبیعتاً در چنین سکوتی–دست‌کم در ابتدای فیلم- موسیقی در بیشترین حد ممکن به چشم می‌آید (بخوانیم به گوش). آنچه بر روی نخستین صحنه‌ها نواخته شده بدیهه‌گونه‌ای بی‌شکل است که نماینده‌ای از هیچ عنصر فیلم ندارد جز همان یک لحظه دست به ساز بودنِ دختر در سکانسِ آغازین. درحالیکه محیطِ مسیحیِ فیلم، حداقل دستمایه‌ای می‌توانست باشد که می‌شد به کار گرفته شود و موسیقی، شکوهی به فیلم ببخشد؛ مثلاً با یک چندصداییِ آوازی در مدهای کلیسایی و انتخاب‌هایی از این دست. یا حضورِ آندرانیک (که در فیلم دیده نمی‌شود) می‌توانست با به کار بستنِ ایده‌فیکس1 رنگی به خود بگیرد.

به عمل درآمدنِ چنین ایده‌هایی، علاوه بر منابع مالی به تأمل و درنگ نیاز دارد. متمایز بودنِ موسیقی در چنین فیلمی می‌توانست اهرمی باشد برای هرچه بیشتر متمایز شدنِ فیلم و رد انداختن‌اش در ذهنِ بیننده.


1- یک ایده‌ی موسیقاییِ مشخص و ثابت (از قبیل یک تم یا حضور یک ساز) که همواره با عنصری از داستان فیلم همراه می‌شود.

02 خرداد 1398
بالا