نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

دسته بندی: موسیقی کلاسیک ایرانی


18

مُهر آهنگساز

نویسنده: نیما نوری

آلبوم «مرا آواز دادی» اثری است با آهنگسازی محمدجواد ضرابیان، که با صدای اشکان کمانگری و همراهی تکنوازانی برجسته (اردشیر کامکار، حسین بهروزی‌نیا و قاسم رحیم‌زاده) روانه‌ی بازار گشته است. این اثر مشتمل است بر شش تکنوازی و سازوآواز، بر اشعاری از بیدل دهلوی (۲۴ دقیقه)، و هشت قطعه، عمدتاً تصنیف، بر اشعاری با مضامین عاشقانه (۵۵ دقیقه). گونه‌ی دوم را ارکستری از سازهای ایرانی که نشانی از گروه سماع دارد همراهی می‌کند.

قطعاتِ این دو گونه، احتمالا برای ایجاد تنوع، پی‌درپی چیده شده‌اند و ارتباط مشخصی با یکدیگر ندارند، مگر عنصر وحدت بخش کلِ آلبوم، یعنی پیروی از ساختار مُدال و متعارفِ دستگاه شور (سُل) و سپس همایون (سُل). کیفیت بخش ساز و آواز احتمالا برای شنونده‌ی جدی موسیقی دستگاهی رضایت‌بخش است. یکی از نکات جالب این بخش شیوه‌ی تارنوازی قاسم رحیم‌زاده است که بر خلاف نوازندگی‌های سال‌های اخیرش، احتمالاً برای همرنگی بیشتر با قطعاتِ ارکسترالِ آلبوم، به شیوه‌ی اصفهان تار نواخته است.

در قطعات آهنگسازی‌شده، مُهر ضرابیان به‌روشنی به چشم می‌خورد و به‌ویژه انتخاب اشعار (مضامین عاشقانه)، ملودی‌پردازی‌ها و شیوه‌ی تلفیق شعر و موسیقی (به‌عنوان مثال، گوش کنید به شیار پنجم و به‌ویژه ثانیه‌های ۲:۵۴ تا ۳:۱۲)، همگی برای دنبال‌کنندگان آثار ضرابیان آشنا هستند؛ مؤلفه‌هایی که پیش از این به خلق آثار موفقی چون «نسیم وصل» انجامیده بودند. مراد از «موفق» در اینجا، مطابقت با طبع عموم و استقبال عامه‌ی شنودگان موسیقی ایرانی در دهه‌های اخیر است. اگرچه قطعاتِ حاضر با کیفیت نسبتاً خوبی اجرا و تولید شده‌اند‌، باید دید نسل جدید شنوندگان موسیقی ایرانی تا چه اندازه با صدای اشکان کمانگری و موسیقی ضرابیان ارتباط برقرار خواهند کرد.

فارغ از تمامی نکات موسیقایی، ذکر یک نکته‌ی حاشیه‌ای خالی از لطف نیست. در دفترچه‌ی آلبوم تصویر تمامی نوازندگان حاضر است، به جز شخصِ آهنگساز که نوازنده‌ی سنتورِ اثر نیز هست. دلیل این موضوع هرچه باشد، یادآور این نکته است که، در روزگارِ سلبریتی‌پروری که سودایِ شهرتْ آدمیان را تسخیر کرده، هنوز کسانی هستند که محتوا‌ی کارشان برایشان از نام و تصویرشان مهم‌تر است. بیش باد.

برای خرید و دانلود آلبوم مرا آواز دادی به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 3
13 دی 1400
Hamraze Eshgh 1

خوش نشستن به مذاق زمانه

نویسنده: فاطمه فرهادی

در چهل‌ـ پنجاه سال اخیر آلبوم‌هایی به سبک و سیاق آلبومِ «همراز عشق»، اگر نه به تعداد موهای سرمان، اما به تعداد بیش از حد ظرفیتی تولید شده است. از این میان، شاید بتوان کمی بیشتر از تعداد انگشتانِ دست از آلبوم‌هایی نام‌ برد که به عنوان اثری قابل تأمل در حافظه‌ی تاریخی ما ثبت شده‌‌اند و از آنها نام می‌بریم؛ و شاید تنها نام می‌بریم؛ اگر از ما بپرسند که آلبوم‌هایی نظیر «عشق داند»، «نوا، مرکب‌خوانی»، «بیداد»، «شورانگیز» و امثالهم را آخرین بار چه زمانی شنیده‌اید، احتمالا به یاد نخواهیم آورد. و، همین‌طور، چند شخصیت موفق در هنر موسیقی ایرانی را، که اگر نگوییم تلاشِ همه‌‌ی نوازندگان و آهنگسازان رسیدن به جایگاهی شبیه آنهاست، باید بگوییم نود درصدشان در پی تحقق چنین رویای خامی هستند.

در اینجا باید نقطه و نکته‌ای را روشن کرد، آن هم مسئولیت آهنگساز و نوازنده در تولید یک اثر هنری است. تنها شرط لازم و کافی برای عرضه‌ی یک اثر خوش نشستن آن به مذاق صاحب اثر و یا تکرار آثار بزرگان و پرداختن اثری شبیه به آثار آنها نیست و هیچگاه نخواهد بود. چه بسیار آلبوم‌هایی که در تقلید از این آلبوم‌ها تولید شده‌اند و در خاطر کسی باقی نمانده‌اند. مسئولیت یک موسیقی‌دان در نظر گرفتن حالت ایده‌آل برای حال حاضر موسیقی ایرانی است و یا حداقل نویدی برای نزدیک شدن به آن و آگاهی از جایگاهی که اثر در ساحت زمانه‌ی خودش در آن قرار می‌گیرد.

تاثیرگذاری شرایط حیات یک جامعه، در شکل‌گیری شیوه‌ها، مکتب‌ها و تولید اثر هنری یک امر بدیهی است. تغییر و تحول در شرایط موجب تغییر و تحول در همان شیوه‌ها و مکتب‌های قبلی خواهد شد. در واقع، این مکاتب و شیوه‌ها مدام در روندی از گسترش و نوسازی‌اند و مکاتب و شیوه‌های نو در این مسیر پدید می‌آیند؛ حال، اگر در این راه در نظر گرفتن شرایط جدید و افزایشِ کیفیتِ تولید را از خاطر ببریم، حاصلی جز بازتولید‌هایی متوسط با تاریخ مصرف‌هایی کوتاه نخواهیم داشت. «همراز عشق» با تمام نقاط قوت و ضعفش اگر پا را عقب‌تر نگذاشته باشد قدمی هم رو به جلو برنداشته است. باید بدانیم الگوبرداری از گذشته برای مطالعه‌ی آن کاری درست و برای بازتولید آن امری محال و بی‌راه است. یک اثر هنری تنها در صورتِ یکتا و نادر بودنش یک اثر هنری خواهد ماند.

   

 

برای خرید و دانلود آلبوم همراز عشق به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 3
07 آذر 1400
Bidar Sho 1

محتاجِ یک ذهنِ محاسبه‌گر

نویسنده: پریا مراقبی

بر تلاش‌های پی‌در‌پی و به‌هرگونه‌ای در رسیدن به هدف چه نامی بگذاریم؟‌‌ بگوییم آزمون و خطا. کوشش‌هایی که یا به نتیجه‌ای می‌رسند و یا تکلیف را مشخص می‌کنند که راه‌گشا نیستند. مسیرِ آهنگ‌سازیِ کاوه پیمان در «بیدارشو» هم از این جنس است؛ آزمون‌وخطا در مقوله‌هایی چون فرم، هارمونی و شیوه‌ی گروه‌نوازی.

در سی دقیقه موسیقی‌ای که کاوه پیمان در «بیدارشو» پیشِ رو می‌گذارد، کفه‌ی بخشِ سازی سنگین‌تر از تصانیف است. نه از آن جهت که بخشِ بیشتری را به خود اختصاص داده، بلکه از آن روی که می‌توان بر اجرای نسبتاً تمیزِ گروهِ سازی، در لحظاتی که دقت و یک‌پارچگی گروه را می‌طلبد، دستِ‌کم تأمل کرد. مثالش را هم در ”چهارمضراب“ و هم در ”مقدمه“ می‌شنویم. در تصانیف هم باز برگِ برنده بخشِ سازی است؛ چراکه بر صدای خواننده‌ای که از دایره‌ی محدود صوتی‌اش، یکی‌دو بار، بیرون می‌آید و مهارت دندان‌گیری هم رونمی‌کند نمی‌توان تکیه کرد.

به آهنگ‌سازی بپردازیم، جایی که برای تلاقیِ فن و سرعت، پیمان به هر دری می‌زند؛ ایده‌هایی که فرصتی برای پخته شدن نمی‌یابند و مدام در حال تغییرند؛ رفتارهای ملودیکی که انگار قرار است به بافتی چندصدایی منجر شود، اما تبدیل شده به ملغمه‌ای صوتی که، در آن، هر سازی کار خود را می‌کند و در میانش، تنها، خط اصلی ملودی گم می‌شود. در اینجاست که لحظاتِ تأمل‌برانگیزِ آهنگ‌سازیِ پیمان، در زیر این بافتِ شلوغ، کمرنگ می‌شود.

«بیدارشو» از جنبه‌ی دیگری هم ضربه می‌خورد. این پیکره‌ی موسیقایی پر است از وصله‌پینه، که نه با تبحر، بلکه با کارنابلدی به یکدیگر دوخته شده‌اند. چه در رفتارهای ملودیک، که پیمان می‌کوشد شیوه‌ی آهنگ‌سازیِ پرویز مشکاتیان را تقلید کند (که البته به وضعیتِ یادشده دچار شده) و چه در انتخاب و به‌کارگیریِ قطعات (مانندِ قطعه‌ی ”چکیده“، که تکه‌تکه شده‌ی دو قطعه‌ی ”چکاد“ و ”دخترک ژولیده“ است). برای آلبوم، این وصله‌پینه‌ها لباسی شده‌اند که در آن نه از زیباییِ پارچه‌های بریده‌شده چیزی مانده و نه این دوخته جنسِ دندان‌گیری شده است.

با این اوصاف، آن آزمون‌وخطای پیمان در آهنگ‌سازی راه به کجا می‌برد؟ هیچ‌کجا. تنها تبدیل شده به قالبی برای ریختنِ هرآنچه که در دسترس بوده؛ دریغ از یک دودوتاچهارتای منطقی، تا اثر به این ملغمه‌‌ی موسیقایی تبدیل نشود.

برای خرید و دانلود آلبوم بیدار شو به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 2.5
21 خرداد 1400
Hamsano Ham Sokoot 2

چنگ زدن به آب

نویسنده: کامیار صلواتی

زایایی و سرشاریِ روزگار که از کف برود، کوششی پوچ و عبث شکل می‌گیرد برای به‌ چنگ آوردنِ سرشاری و زایایی گذشته‌های خوش؛ کوششی به بیهودگیِ در مشت نگه‌داشتنِ جرعه‌ای آب. این اتفاق، مثلاً، به عیان‌ترین صورت، برای دست‌اندرکاران موسیقی پاپِ موسوم به «لُس‌آنجلسی» رخ داده؛ آن‌هایی که سال‌هاست می‌خوانند، به هر بهانه‌ای آثارِ روزگارانِ خوشِ خود را باز تنظیم می‌کنند، در کلامِ ترانه‌های جدیدشان به آن‌ها اشاره و دائماً از آن‌ها یاد می‌کنند. این همان کوشش بیهوده است، همان تقلای چنگ انداختن به آب و البته وجهی از وجوه پیچیده‌ی «نوستالژی». اگر مرکز ثقل و نقطه‌ی بازگشتِ امنِ موسیقی پاپ ایرانی دهه‌ی پنجاه است، برای موسیقی کلاسیک ایرانی، این مرکز ثقل امن آثار دهه‌ی شصت یا هفتاد است. «همسان و هم‌سکوت» هم در جای خود کوششی دیگر است برای چنگ انداختن به آن نقطه‌ی امن از سوی موسیقی‌دانی که چند سال است چیزی نیافریده که به گَرد پای «ترکمن»، «راز نو» یا «نی‌نوا»یش برسد و جنبش و جوششی در جامعه‌ی موسیقی برانگیزاند.

«همسان و هم‌سکوت»، کارِ آخر حسین علیزاده که با همراهی تریوی رامبرانت منتشر شده، مجموعه‌ای است از چند قطعه برای شورانگیز، فورته‌پیانو، ویولونه و سازهای کوبه‌ای. درست معلوم نیست که چرا مثلاً به‌ جای ویلنسل از ویولونه استفاده شده یا به جای پیانو از پیانوفورته؛ هرچند که شاید درباره‌ی فورته‌پیانو بتوان چنین احتمال داد که صدای تیزترِ آن (به‌خصوص در بعضی رژیسترهایش) نزدیکی بیشتری با سنتور دارد. باری، از معدود نکات جالب آلبوم ترکیب رنگی این سازها با شورانگیز است؛ اما نکته اینجاست که نوازندگانِ این سازها اگر هیچ ننوازند هم، در تک‌نوازی‌های علیزاده به‌زحمت تفاوتی ایجاد خواهد شد. می‌شود به‌راحتی صدای سازهای ملودیکِ کار، به‌جز شورانگیز، را حذف کرد و تقریباً همان «سرمستِ» پیشین را شنید و همان «سماعِ» پیشین و همان «ترکمنِ» پیشین را (گیریم گاه با کیفیت اجرایی پایین‌تری)؛ یا می‌توان به‌سادگی صدای شورانگیز را حذف کرد و راحت و آسوده و بی‌دغدغه‌ی «امتزاج»، تفسیر بدیع‌ترِ تریو را از از نوا و ابوعطا پذیرفت. بداهه‌نوازی‌های علیزاده در این کار هم کمابیش همین‌طور است. نشانی از تأثیرپذیری، امتزاج یا نوعی راهبرد و فکر آهنگسازانه برای معنی‌دارکردنِ همراهی دیگرسازها با شورانگیز شنیده نمی‌شود. این فقط به جمله‌پردازی‌ها یا نحوه‌ی بسط موتیف‌های بداهه‌ی علیزاده (که مانند بسیاری از بداهه‌های چند سال اخیرش متشکل است از جمله‌هایی متکی بر چند موتیف بریده‌ی کوتاه و ساده) محدود نمی‌شود؛ بلکه از نظر مدال هم چیزی متفاوت با همان نوانوازی‌ها و ابوعطانوازی‌های پیشین او نمی‌شنویم.

فارغ از همه‌ی این‌ها، «همسان و هم‌سکوت» نشانه‌ی همان چنگ زدن به دستاوردهای پیشین هم هست: بازگشت مکرر استاد به ترکمن و دیگر قطعات پیشینش، بی‌آن‌که تفسیری به‌واقع نو از آن‌ها ارائه کند. فراموش نکنیم: زایایی و جوشش و سرشاری از دل رجعت منفعلانه به گذشته به دست نمی‌آید. باید مطلقاً معاصر بود.

برای خرید و دانلود آلبوم هم‌سان و هم‌سکوت به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 2
16 خرداد 1400
Hamsano Ham Sokoot 1

مبهوتِ زرق‌وبرق

نویسنده: پریا مراقبی

امثال آلبوم «هم‌سان و هم‌سکوت» را چگونه توصیف کنیم؟ آثاری که از عکسِ روی جلد تا خودِ موسیقی می‌نمایانند که این راه نه از یک، که از دو یا چندین فرهنگ سرچشمه می‌گیرد. با این اوصاف، باید منتظرِ یک گفتمان میان‌فرهنگی بود؟ یک تلفیق؟ و یا موسیقی‌ای که تنها خوانشی متفاوت دارد؟ «هم‌سان و هم‌سکوت» را می‌توان، با ارفاق، برآمده از گروهِ آخر خواند. چراکه ردیف‌کردنِ قطعاتی که سنگینیِ اجراهای درخشانِ قبلی را همچنان به‌دوش می‌کشند و دوباره‌ نواختن‌شان، آن هم با لهجه‌ای نصفه‌نیمه، راه به جایی نمی‌برد. تنها یک اجرای متوسط به اجراهای دیگر اضافه می‌کند؛ که اگر چیز دندان‌گیری هم دارد، نه به‌خاطر دوباره‌ نواختن‌شان، که به‌خاطر کوششِ قابل‌تأمل نوازندگانی غیرایرانی است در نواختن چنین قطعاتی.

پس، در این میان، نقشِ نوازنده‌ هم، به‌مثابه‌‌ی عاملِ این رد‌وبدل فرهنگی، مهم می‌شود. اینجا، مسئولیتِ نوازنده را می‌طلبد و مهارت او در رویارویی و واکاویِ فرهنگِ دیگری. این وضع تا آن‌جایی که به تریوی رامبرانت مربوط است، به همین منوال پیش می‌رود. یک کوششِ همه‌جانبه از لحنِ سازی (تکنیک‌های مربوط به موسیقی ایرانی) تا شیوه‌ی جمله‌بندی‌ها که نتیجه‌ی کاوشِ آنها در جهتِ شناختِ دنیای موسیقیِ علیزاده است. این چنین تکاپو در فرهنگِ دیگری در نوع خود سزاوار تشویق است؛ می‌گوید تریوی رامبرانت نه فقط به شیوه‌ی تعامل در چنین همکاری‌هایی آگاه است، بلکه آن را هم با مهارت به‌کار می‌گیرد.

در آن‌سوی این ماجرا حسین علیزاده نشسته است. همان علیزاده‌ای که همیشه در چنین همکاری‌هایی دیده‌ایم؛ در ‌تک‌نوازیْ همان جمله‌بندی‌ها و در قطعاتِ گروهی هم همان خوانشی که همواره داشته است؛ نه تلاشی برای این گفتگو و نه رغبتی برای دست‌کم نزدیک‌ کردنِ این زبان موسیقایی. او همواره در حصارِ موسیقی‌ای که می‌شناسد، قدم برمی‌دارد؛ به بسترش اطمینان دارد و، اگر قرار بر گفتگو است، تکلیفِ دیگری است؛ راه برای طرف مقابل باز است که این بستر موسیقایی را بکاود.

وقتی هم صحبت از تجربه می‌شود، بی‌دقتی در ضبط و صداهای اضافیِ آن را نمی‌شود هیچ‌جوره پذیرفت. اگر هم بنا به آنسامبل ضبط کردن باشد، این موضوع چندین برابر دقت می‌طلبد.

با این اوصاف، با مانندِ «هم‌سان و هم‌سکوت»ها باید به چه دل‌خوش کرد؟ یک گفتمانِ میان‌فرهنگی؟ دوباره‌ نواختنِ قطعات؟ یا زرق‌وبرقِ چنین همکاری‌هایی؟ که البته نشان داده بازارِ گرمی هم دارد. با یک برچسبِ متفاوت بودن، کلی هم بَه‌بَه‌وچَه‌چَه به پا می‌کند. در این میان، اگر نیمچه‌حرفی هم برای گفتن باشد، در همهمه‌ی ستودنِ نام‌ها و حیرت از چنین همکاری‌هایی، شنیده نمی‌شود.

برای خرید و دانلود آلبوم هم‌سان و هم‌سکوت به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 2.5
14 خرداد 1400
Haft Alef 1

«عصر جدیدِ» موسیقی

نویسنده: علیرضا جعفریان

در سال‌های اخیر، با تغییر برخی سیاست‌های فرهنگی، موسیقی مردم‌پسند در ایران به سازوکاری کامل و حرفه‌ای مجهّز شده است و حالا می‌توانیم، با خیال راحت و بدون تردید، از «صنعت موسیقیِ مردم‌پسند» در ایران صحبت کنیم. این سازوکار برای حرفه‌ای‌شدن به اجزای مختلفی نیاز داشت که یک‌به‌یک فراهم آمدند: پشتوانه‌ی مالی، امکانات اجرایی، رسانه‌های پخش و نشر، راه‌های تبلیغات و، شاید از همه مهم‌تر، سازمان‌یافتگیِ شرکت‌های تهیه‌کنندگی (به‌مثابه‌ی کارخانه‌های تولید)، تهیه‌کننده‌ها (به مثابه‌ی رئیس کارخانه) و عوامل تولید موسیقی، از جمله خوانندگان، (به‌مثابه‌ی کارگران کارخانه). با این حال، زنجیره همچنان یک حلقه کم داشت، که به‌تازگی به آن هم مجهّز شده است: مسابقه‌‌ی استعدادیابی.

«هفت الف» را، احتمالاً، می‌توانیم اولین ثمره‌ی جدّیِ این حلقه‌ی نوظهور بدانیم. «جدّی»، زیرا نوجوانی که حالا تبدیل به ستاره شده به‌پشتوانه‌ی یک حامیِ مالی (بانک ملّی) و با آهنگسازیِ یک آهنگسازِ حرفه‌ای، که غالباً برای ستاره‌ها موسیقی می‌سازد (برای مثال: سالار عقیلی، همایون شجریان، صابر ابر و حتی مهران مدیری)، به طور رسمی آلبومی منتشر کرده و، این‌گونه، به جریانِ اصلی موسیقیِ مردم‌پسند ایران پیوسته است.

آلبوم شامل قطعاتی به زبان فارسی و ترکی است و، طبق کلیشه‌ای که از آلبوم‌های مشابهش سراغ داریم، قطعاتِ میهن‌دوستانه و بازخوانیِ قطعاتِ خاطره‌انگیزِ قدیمی نیز در دستور کار قرار دارند. قطعاتِ ترکی زبده‌تر خوانده شده‌اند و، هرچند خواننده در بعضی لحظات (مثل نیمه‌ی دومِ قطعه‌ی اول) تسلط بر صدایش را از دست داده، با حضورِ گروهی که پشت سرِ او بوده‌اند، کیفیّتِ آلبوم اختلاف زیادی با آلبوم‌های هم‌سیاقش ندارد. این از طرفی می‌تواند نویدی باشد برای پارسا خائف، که در مصاحبه‌هایش شبیه‌شدن به مثلاً همایون شجریان را آرزو می‌داند، و از طرفی می‌تواند اِنذاری باشد به همان هم‌سیاقانی که آرزوی خائف هستند: اگر یک نوجوانِ بااستعداد را در دستگاه ستاره‌سازی بگذاریم، خروجی‌اش، از نظر موسیقایی، فاصله‌ی زیادی با آن‌ها ندارد.

 

برای خرید و دانلود آلبوم هفت الف به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

02 اردیبهشت 1400
Paliz 2 3

پالیزِ مهارت در پاییزِ شنیدن

نویسنده: کارگاه مرورنویسیِ نویز: پریا مراقبی

مرورهایی که ازین‌پس با برچسب «کارگاه مرورنویسی نُویز» منتشر می‌شوند به خصلت تولید جمعیِ این دسته از مرورها اشاره می‌کنند؛ تولیداتی به سودای پرورش و معرفی قلم‌هایی نوآمده و خلاق به جامعه‌ی موسیقی، که همواره از اهداف رسانه‌ایِ نویز قلمداد می‌شده است. این امضای جدید، خود به‌مثابه‌ی فراخوانی و دعوتی است از هرکه به نویسندگی، نقادی و کنش‌گری نسبت به وضعیت موجودِ موسیقی ایران، چه مرکز و چه نقاط پیرامونیِ آن، مایل است و می‌پندارد می‌تواند و می‌خواهد در این نقش قرار بگیرد اما نقطه‌ی آغازی و مسیری برای آن نیافته است.
در این زمینه، از طریق ایمیل همیشگی نویز به نشانیِ admin@noise.reviews می‌توانید باب گفت‌وگو را با رسانه‌ی نُویز باز کنید.

 

پیمودنِ هرگونه مسیری از جنسِ «شدن» مستلزم بازنگری‌های مداوم و پیوسته است: دیدنِ راهِ طی کرده و ارزیابیِ چگونگی‌ها و امکان‌ها برای خیزهای آتی. نوازنده‌ی حرفه‌ای نیز از این مسیر بیرون نیست. دیدن نیازمند مکث است. باید در ایستگاهی ایستاد و موقعیت را کاوید. بیاییم نوازندگانِ «پالیزِ ۲» را در چنین ایستگاهی متصور شویم. چه می‌بینیم؟

راهِ طی‌کرده‌ی نوازندگان پیداست: کمانچه‌نوازی ماهر که، در ده دقیقه تکنوازی، به کمک هم‌نشینی زیبا و گاه اغراق‌آمیزِ مهارت و فن، روایتی شخصی از چهارگاه به‌دست می‌دهد؛ هم بازتاب‌دهنده‌ی کمانچه‌ی ایرانی (در درآمد و حصار) و هم طعنه‌زن به کمانچه‌ی آذربایجان (در شوشتری، با آرشه‌کشی‌ها و دوسیمه‌‌ها). در کنارِ کمانچه‌نوازیِ کیخسرو مختاری، ستار خطابی نیز می‌کوشد جسورانه، غافلگیرانه و طناز بر تنبک ظاهر شود. اگر در همراهیِ کمانچه مطیع پیش می‌رود، در تکنوازی‌اش ـ در اَدای ریز‌ها،‌ خراش‌ها و مالش‌ها ـ سرعت و ریتم‌های ترکیبی را چاشنی کار می‌کند.

اگر این راهِ نوازندگانِ «پالیز ۲» بود، خودِ گروهِ پالیز در چه جایی می‌ایستد؟ دقیق شویم: گروهی سه نفره (متشکل از کمانچه، سنتور و تنبک) با هدف نواختن آثار آهنگسازان ایرانی و رسیدن به امضایی مختص به گروهِ پالیز.۱ علی‌رغمِ این آرمان، پالیز برای معنی گرفتن به عنوان یک گروه همواره هسته‌ای کوچک دارد؛ چیزی که حتا در کامل‌ترین شکلِ این گروه (کمانچه، سنتور و تنبک) همچنان کوچک‌تر از آن است که بتواند هویتِ صوتیِ خاصی را از آنِ خود کند. به همین دلیل، رودررویی با تنها دو تن از اعضای گروه در «پالیز ۲»، که همان‌قدر از هویتِ گروهی خالی است که از توانایی‌های فردی بهره‌مند، آیینه‌ی بلاتکلیفی موسیقی‌دانِ «تکنوازشده‌ی» کنونیِ موسیقی ایرانی می‌شود؛ بلاتکلیف میانِ شدن‌های شخصی و طی‌کردن‌های جامعوی.

بدین ترتیب، «پالیز ۲»، به نمایندگیِ دیگر گروه‌ها، لحظه‌ی مکثِ مهمی است: کدام علت‌ها، امروز، نوازنده‌ای که با وسواس بر «تکنوازشدنِ» خویش همت گمارده را مجبور می‌کنند تا بر سرکشیِ فردی خود پوششی از یک گروه‌نوازیِ نالازم بکشد؟ کهنگیِ عادتِ شنیداریِ مخاطبِ معدود یا ذائقه‌ی متفاوت و چیره‌ی جامعه‌ی اکنون؟ جای خالیِ نهادهای ملی که از کوشش‌های هنری و مَدرسی (کلاسیک) در موسیقی حمایت کنند یا غلبه‌ی روابط دوستانه بر ضرورت‌های هنری، در شرایطی که تداومِ همکاری‌های گروهی جز به پشتوانه‌ی تمایلاتِ شخصی و فردی میسر نیست؟

 


۱- به استناد سایت گروه پالیز www.palizensemble.com

برای خرید و دانلود آلبوم پالیز ۲ به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 3.5
06 دی 1399
بالا