گوش دادنش سخت است. و البته به راحتی نمیتوان این موضوع را مبنایی برای کمارزشی یا ارزشمندیاش دانست. احتمالاً یکی از دلایل سخت بودنِ آلبوم وابسته به رپرتواری است که نوازنده برای اجرا برگزیده. هر کسی تابِ شنیدن موسیقی دستگاهی آن هم بدون بزک و تزئین و تلفیقهایی که حکم رقیقکننده را دارند ندارد. بخش دیگری از سختیاش میتواند مربوط به سازی باشد که با آن اجرا شده. صدای یکنواخت، نامنعطف و کمتحرک ساز نی و البته محدودیتها و دشواریهای نوازندگیِ این ساز را نمیتوان نادیده گرفت. جرئت و توان انتشار پنجاه دقیقه تکنوازی نی بدون حتا همراهی ساز ضربی را فقط در یک نوازندهی خبره میتوان پیدا کرد. اما هرقدر هم که نوازنده خبره باشد، گوش دادن به تکنوازی این ساز با آن موسیقی که صحبتش رفت برای هر مخاطبی ممکن نیست.
تا اینجا هر چه گفتیم طبیعی است. اثر همانطوری هست که باید باشد و صاحب اثر میتواند سینه سپر کند و سخت بودنِ آلبوم را اقتضای نوع موسیقی و در نتیجه تعمد بداند. تکنیک و شیوهی نوازندگی در آلبومی با این مختصات میتواند به شنیدنیشدن اثر کمک کند. هرچند که سیامک جهانگیری از معدود نوازندگانی است که میتوان چنین انتظاری از او داشت، اما نوازندگیاش در این آلبوم از برخی جهات باز هم در راستای سختتر شدن شنیدن آلبوم بوده است. به طور عجیب و جالبی تقریباً در همهی قسمتهای غیرمتریک، چه در دستگاه سهگاه و چه در راستپنجگاه، مدام تم ریتمیکِ «چنگ+سیاه» (یا واریاسیونهایش که شامل هر فیگوری است که یک کشش کوتاه به کششی بلند وصل میشود) را میشنویم. کمی با اغراق، کل فیگورهای ریتمیک آلبوم را میتوان به این تم تقلیل داد. تقریباً در شروع همهی جملههای موسیقایی از این فیگور استفاده شده است. گاهی اوقات هم که در شروعِ جمله یک کشش بلند میشنویم، بلافاصله پس از آن فیگورِ مورد بحث نواخته میشود و در واقع آن کشش بلندِ ابتدایی را باید نوعی تزئین برای این فیگور به حساب آورد. این موضوع در عین اینکه موسیقی را ساده و قابل پیشبینی کرده است، اشتیاق و حوصلهی مخاطب برای شنیدن را کم میکند. آنچه گفتیم در مورد قطعهی چهاردهم صدق نمیکند. که به همین دلیل به زعم من این قطعه شنیدنیترین قسمت آلبوم است. اینکه به طور استثنا در یک قسمت آلبوم شاهد چنین چیزی نیستیم، خود به نوعی ثابتکنندهی وجود این موضوع در قسمتهای دیگر است.
برای خرید و دانلود آلبوم گره به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.
03 مهر 1398