نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

نقد‌های مهدی سیدی‌نژاد


3 oud

در سراشیبی افول

نویسنده: مهدی سیدی‌نژاد

«سه‌عود» نام گروهی است به سرپرستی شهرام غلامی که پیش از این آلبومی را با نام «سرمستی» (نغمه حصار، ۱۳۹۳) منتشر کرده بود. در کنسرت «شیدایی» علاوه بر اینکه دو نوازنده‌ی دیگر عود این گروه تغییر کرده بودند ویولنسل نیز به جمع سازها اضافه شده بود. سازهای کوبه‌ای (تمبک و بندیر) نیز همانند آلبوم «سرمستی» حضور داشتند. تمامی قطعات به غیر از دو قطعه‌ی میانی ساخته‌ی شهرام غلامی بود. بخشی از قطعات کنسرت نیز با «سرمستی» مشترک بودند که با تغییراتی اندک اجرا می‌شدند. ويژگی‌های همیشگی موسیقی مدنظر غلامی در کنسرت حضور داشتند؛ از شیوه‌ی نوازندگی و صدادهی استاندارد ساز او تا ملودی‌ها، تکنیک‌های سازی و الگوهای وزنی که می‌خواهند موسیقی‌های محلی ایرانی را تداعی کنند. به این اضافه کنیم که حالا در این کنسرت طیف این ویژگی‌های صوتی گسترده‌تر شده، دو عود دیگر و یک ویولنسل در کنار موسیقی غلامی آمده‌اند تا شنونده را با یک اجرای یک ساعت و نیمه به صورت بی‌وقفه همراه کنند.

با این حال این گسترده‌تر شدن ایده‌های موسیقایی ترکیبی یک‌دست و متعادل پدید نمی‌آوردند. به علاوه قطعات در کنار هم تمایلی به اینکه یک کل واحد یک ساعت و نیمه را بسازند نداشتند. این ویژگی‌ها سبب می‌شد کیفیت مطلوب نوازندگی شهرام غلامی و حمید قنبری نیز برای موفقیت اجرا کافی نباشد و تفاوت محسوس کیفیت نوازندگی دو نوازنده‌ی عود دیگر و ویولنسل در قیاس با آن دو، غلامی و قنبری را مجبور می‌کرد بیش از پیش بار پیشبرد اجرا را بر دوش بکشند. از سویی دیگر کیفیت صدای سالن خلیج فارس فرهنگ‌سرای نیاوران نیز بر کیفیت اجرا بی‌تأثیر نبود. گروهی با حضور ۴ ساز بم که می‌توانست لرزه بر اندام شنونده بیاندازد، صدایی نحیف و لاغر داشت. اجرای ضعیف «سه‌عود» در این کنسرت نسبت به اجرای موجود در آلبوم «سرمستی» و همچنین آلبوم اخیر غلامی با نام «دیرینه‌ی دلخواه» (آوا خورشید، ۱۳۹۶) نشان می‌دهد او روندی رو به افول را طی می‌کند.

27 مرداد 1398
mastoor

انبوه ایده‌ها

نویسنده: مهدی سیدی‌نژاد

اجرا با تکنوازی ریتم آزاد عود بر روی ریزهای سنتور آغاز می‌شود. در همان آغاز اجرا عود مدهای مختلفی را در مدت زمان کوتاهی به شنونده نشان می‌دهد. با موزون شدن موسیقی و حضور کامل سنتور (یازده خرک) می‌فهمیم تمرکز بر ارائه‌ی رنگ‌های صوتی نرم و بم یکی از اهداف اجرا است. تسلط هر دو نوازنده بر صدادهی سازهایشان، کنترل شدت‌وری‌ها و ارائه‌ی طیف متنوعی از تکنیک‌ها باعث می‌شد کیفیت مطلوب نوازندگی به مهم‌ترین ویژگی لذت‌بخش اجرا تبدیل شود. در ادامه آمدن قطعه‌ای که ملودی‌اش رنگ و بوی خراسانی دارد، اجرای دو تصنیف آذربایجانی (به خوانندگی آذرپیرا)، تکنوازی‌های ریتم ‌آزاد در بیات شیراز و اجرای قطعاتی که ملودی‌شان ملهم از موسیقی مردمی (فولک) آذربایجانی است طیف سبکی اجرا در حوزه‌ی مد و ملودی را گسترده‌تر می‌کند. نیمه‌ی دوم اجرا تار جایگزین عود می‌شود و حضور عناصر موسیقی آذربایجانی نیز پر رنگ‌تر. کنسرت پس از حدود یک ساعت و ده‌دقیقه اجرای بی‌وقفه با یک رنگ آذربایجانی به پایان می‌رسد.

به این ترتیب می‌توانیم «طرز مستور» را اجرایی پُر بار و پُر ایده تلقی کنیم. با این حال از منظر دیگر همین أمر پاشنه‌ی آشیل بسیاری از آثار امروز موسیقی ایرانی است. موسیقی‌دان با تمام قوا بخش زیادی از ایده‌ها و مهارت‌هایش را در یک اثر می‌گنجاند، ایده‌ها به صورت منفرد جذاب و بدیع هستند اما زمانی که کنار هم می‌نشینند نمی‌توانند یک کل واحد را در قامت یک آلبوم یا اجرا بسازند و شنونده در جنگلی انبوه از آنها گم می‌شود. این تلاش برای نمایش انبوه ایده‌ها بی‌ارتباط به تحولات در بستر موسیقی ایرانی از میانه‌ی دهه‌ی ۱۳۷۰ تا امروز نیست. زمانی که حباب مخاطب موسیقی ایرانی با قانونی‌شدن تولید موسیقی مردم‌پسند در ایران می‌ترکد و بستر موسیقی ایرانی تَرَکی جدی برمی‌دارد. از آن زمان راه‌حل‌های مختلفی برای حل آن ارائه می‌شود که یکی از آنها راه‌حلی است که «طرز مستور» نیز در راستای آن است: پیچیده‌تر کردن محتوای صوتی (متن) موسیقی ایرانی. «طرز مستور» می‌کوشد با تأکید بر کمرنگ کردن آواز، الهام از فرهنگ‌های موسیقایی دیگر، ارائه‌ی یک نوازندگی پُر بار و ارائه‌ی یک اجرای طولانی آن را محقق کند.

02 مرداد 1398
photo 2019 06 26 11 03 50

ظلمت

نویسنده: مهدی سیدی‌نژاد

روز پایانی جشنواره موسیقی معاصر تهران با اجرای محمدرضا گواهی در بخش الکترونیک/تجربی آغاز شد. چرخش نود درجه‌ای چینش صندلی‌های کارگاه دکورِ تالار حافظ (کارگاه دکور رودکی) نسبت به اجراهای روزهای قبل در بدو ورود جلب نظر می‌کرد. اجرا با نغمه‌های بم که رنگ صوتی تیره و مخوفی داشتند آغاز شد. در همان ابتدا کیفیت نسبتاً مطلوب صداهای بم نسبت به اجراهای روزهای پیشین‌ نشان می‌داد که تغییرات در چینش بر کیفیت صدا تأثیر مثبت داشته است. پس از گذشت چند ثانیه از آغاز، گواهی مقداری آب درونِ «واترفون» می‌ریزد و صدای تغییریافته‌ی ریزش آب را به خطوط صوتی بم اضافه می‌کند. امتداد همان صداهای بم تیره در ادامه حال و هوای دارک امبینت را برای‌مان تداعی می‌کند. سبکی که پیش از این گواهی در آثار پیشینش نیز به آن علاقه نشان داده بود. اضافه شدن صداهای دیستورت شده‌‌ی خشنِ مشابه گیتار الکتریک و همچنین اضافه شدن صدای آژیرها برای‌مان روشن می‌کند که چرا قسمت اول اجرا به یاد آتش‌نشانان حادثه‌ی آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو تهران ساخته شده است.

قسمت دوم اجرا اما در تضاد نسبی با قسمت قبل تقریباً تماماً موزون بود. بدن و چهره‌‌ی محمدرضا گواهی که تا پیش از این در قسمت اول تنها با کاهش و افزایش شدت‌وری‌ از خود نمایشی نشان می‌داد حالا با ظهور وزن با ضربان‌ها همراهی می‌کرد. هرکدام از الگوهای ریتمیک توسط پَدها به طور زنده ساخته و لوپ می‌شد. اضافه شدن این الگوها و خطوط صوتی دیگر به تدریج بافت را ضخیم‌تر و تنش را در موسیقی بالا می‌برد و این تنش در نقطه‌ای به ناگاه به سکوتی در میان صداهای بم به آرامش می‌رسید. هرچند تمهیداتِ قسمت دوم انرژی اجرا را به تدریج بالاتر از قسمت اول برده بود اما در نهایت تکرار الگوی افزایش تنش و ختم ناگهانی آن به یک آرامش و سکوت نسبی اجرا را از نقطه‌ای قابل پیش‌بینی و یک‌نواخت می‌کرد و آن را به ورطه‌ی تکرار می‌انداخت. با این حال جذابیت این ریتم‌های پویا، موفقیت اجرا در تداعی حال و هوای مخوف و تاریک، و همچنین سرزندگی بدنی محمدرضا گواهی توانست این اجرا را نیز به یکی دیگر از اجراهای موفق جشنواره تبدیل کند.

 



 

Darkness

On the Mohammadreza Govahi’s performance in the Tehran Contemporary Music Festival

by Mehdi Seyedinejad

The last day of the Tehran Contemporary Music Festival in the electronic/experimental section began with Mohamadreza Govahi’s performance. 90 degrees rotation in seats compared to yesterdays’ performances in the Hafiz set hall would catch the attention. The performance began with bass tones with dark horror inducing timbre. From the beginning, relatively acceptable sound quality compared to previous performances showed that this change in the formation of seats had a positive effect on the sound quality. After a few seconds from the beginning, Govahi put some water in waterphone and adds the transformed sound of the falling water to the bass line. Continuation of those dark bass sounds brings dark ambient music to mind; a genre that, considering his previous works, he is interested in. addition of distorted, violent, electric guitar like sounds and also the addition of siren sounds makes it clear that why the first part is composed in the memory of the firefighter of the tragedy of Plasco building fire.

This review is written for The Fourth Tehran Contemporary Music Festival. All rights reserved for www.noise

.reviews

05 تیر 1398
photo 2019 06 24 10 10 56

شب آهنگ‌سازان معاصر ایرانی

نویسنده: مهدی سیدی‌نژاد

سومین شب از اجراهای صحنه‌ای چهارمین جشنواره‌ی موسیقی معاصر تهران در تالار رودکی به رسیتال فلوت کلاریز کشاورز اختصاص داشت. این رسیتال تنها اجرایی در میان دیگر اجراهای جشنواره بود که قطعات آن تماماً از آهنگ‌سازان ایرانی انتخاب شده بود. ده قطعه از نسل‌های متفاوت آهنگ‌سازان در اجرا حضور داشت از علیرضا مشایخی گرفته تا سعید علی‌جانی و امین شریفی. به غیر از دو قطعه‌ی علیرضا مشایخی بقیه قطعات در حد فاصل 2018-2016 نوشته شده بودند و برخی‌ از آنها اولین اجرای‌شان را تجربه می‌کردند. این اجرا به گفته‌ی نوازنده‌ بخشی از پروژه‌ای بزرگتر با عنوان «امواج نوی ایران» است که در آن قرار است آثاری از بیست آهنگ‌ساز ایرانی اجرا شود. در این اجرا به غیر از یک قطعه با عنوان «لحظات سرد در دَروس» (ساخته‌ی علی رادمان) که برای فلوت و الکترونیک ساخته شده بود بقیه قطعات به صورت تک‌نوازی اجرا شدند.

«در جستجوی زمان از دست رفته» از علیرضا مشایخی اولین قطعه‌ای است که غافل‌گیرانه خارج از برنامه‌ی از پیش اعلام شده به استقبال‌مان می‌آید. اجرای جسورانه‌ی کلاریز کشاورز از همین قطعه خبر از آغاز اجرایی استاندارد و با کیفیت می‌داد. قطعات هرکدام به نحوی نوازنده را به چالش می‌کشیدند: «غزل خواب‌گرد» روزبه رفیعی شیوه‌های صدادهی مختلف را طلب می‌کرد، «مونولوگ برای تنهایی آهنگساز» امین شریفی از نوازنده می‌خواست تِم قطعه‌ی «پرستش بهار» استراوینسکی را از میانه‌ی دگره‌پردازی‌های مختلف به شنونده بنمایاند و کشف منطق جمله‌بندی چالشِ قطعه‌ی «پرمیوتیشن» (از نخستین آثار علیرضا مشایخی برای فلوت؛ نوشته شده در سال 1347) بود. با این حال کشاورز یکی پس از دیگری از چالش‌ها عبور می‌کرد و قطعاتی شسته‌رفته را به شنونده ارائه می‌کرد. بخشی از کیفیت مطلوب اجرا به درک نوازنده از اهمیت سکوت در تفسیر و اجرای قطعات موسیقی معاصر نیز مربوط بود. در نبود وزن و تنالیته، سکوت در فهم جمله‌بندی‌ها و تفکیک آنها از هم نقش مهمی را ایفا می‌کند و میزان کشش هر سکوت (که در اوقاتی به اختیار نوازنده واگذار می‌شود) می‌تواند در درک شنونده از قسمت‌های مختلف یک قطعه بسیار مؤثر باشد.

 



 

Night of Iranian composers

On the flute recital of Kelariz Keshavarz in the Fourth Tehran Contemporary Music Festival

by Mehdi seyedinejad

Third night of stage performances of the fourth Tehran Contemporary Music Festival at Roudaki hall was dedicated to the flute recital of Kelariz Keshavarz. This was the only concert in the festival with pieces chosen solely from Iranian composers. Ten pieces from different composers were presented; from Alireza Mashayekhi to Said Alijani and Amin Sharifi. Except the two pieces by Alireza Mashayekhi, the rest of the repertoire have been composed between 2016-2018 and this was the premier for some of them. As by the performer, this recital is a part of a greater project called “New Waves of Iran” which is going to perform works of twenty Iranian composers. Except one piece by Ali Radman –“Cold Moments is Darrus”- composed for flute and electronic sounds, the rest of the repertoire was performed by solo flute.

“In Search of Lost Time” by Alireza Mashayekhi is the first piece -surprisingly out of the pre-announced program- that greets us. Kelariz Keshavarz’s bold and brave performance of this piece suggests a standard and quality performance. Each piece had its own challenge for the player: “The Sleepwalker Sonnet” by Rouzbeh Rafiei demanded multiple timbres; “Monologue for the loneliness of composer II” by Amin Sharifi required the player to present the theme from Stravinsky’s “Rite of Spring” in the middle of different variations; and discovering the logic of phrasing was the challenge of Alireza Mashayekhi’s “Permutation” (one of the first flute pieces of Mashayekhi composed in 1968). Despite all these, Keshavarz moved from one challenge to the next and performed a clear execution to the audience. Part of this high quality was a result of the performers understanding of importance of silence in interpreting and performing contemporary music pieces. In the absence of rhythm and tonality, silence plays a crucial role in understanding the articulation and recognizing each phrase and longitude of each silence (which is left for the player to decide is some cases) can be vitally important in understanding different parts of a piece.

This review is written for The Fourth Tehran Contemporary Music Festival. All rights reserved for www.noise.reviews

03 تیر 1398
photo 2019 06 24 10 10 42

در مدار تعادل

نویسنده: مهدی سیدی‌نژاد

دومین روز از اجراهای بخش الکترونیک/تجربی جشنواره به اجرای الکترونیک به همراه گیتار الکتریک گروه آمبات از ایسلند اختصاص داده شده بود. این گروه متشکل از یان تورنسن و تورگل آنلاسون است. اجرا در همان آغاز ما را با آکوردهایی درگیر می‌کند که به کُندی و با طمأنینه از پس هم می‌آیند. نغمه‌های هر لایه صوتی با یک شیب ملایم خود را به بالاترین شدت می‌رساند و به آرامی کم‌رنگ می‌شود. پس از گذشت حدود 6 دقیقه از آغاز به ناگاه و در یک اوج، این فضا جای خود را به اصواتی طبیعی (همچون صدای پرندگان و آب) می‌دهد. پس از چندی به آرامی دوباره فضای پیشین ظاهر می‌شود و می‌کوشد خود را با این اصوات ترکیب کند. کم‌کم فضای آغاز قطعه دوباره حاکم می‌شود با این تفاوت که حالا ملودی‌های چندنتی کوتاه در پس‌زمینه گوش‌های‌مان را می‌دزدند.

این سه‌بخش به آرامی از دل هم متولد می‌شوند و این موضوع سبب می‌شود شنونده در ادامه نیز دائماً در انتظار اتفاقات صوتی جدید باشد. به این ترتیب ما با اجرایی کاملاً پیوسته‌ی یک ساعته‌ای مواجه هستیم که در میان خود بخش‌های کوچکی دارد که با اینکه به نرمی هرکدام جای خود را به قبلی می‌دهد اما تمایز هرکدام با دیگری به وضوح مشخص است. از این روی به نظر می‌رسد گروه آمبات می‌کوشد نظمی فرمال به اثر خود بدهد و به این وسیله شنونده را تا پایان با موسیقی خود همراه کند.

ظهور الگوهای موزون تکرار شونده در برخی قسمت‌ها نشان می‌دهد گروه آمبات در مسیر تجربه از تأثیرپذیری از موسیقی‌های مختلف ابایی ندارد. به علاوه در راستای همین رویکرد ملودی‌های دارای بار تماتیک و همچنین آکوردهایی با تداعی تنال در اثر حضوری بارز دارند. از این منظر اجرا یادآور راک‌پراگرسیو نیز می‌تواند باشد و همچنین تکرار مداوم یک ملودی و اضافه و محو شدن تدریجی لایه‌های صوتی نیز خلسه‌هایی به مانند موسیقی امبینت ایجاد می‌کند. به این ترتیب آمبات رویکردی را در مسیر تجربه انتخاب می‌کند که از موسیقی‌های مختلف تأثیر می‌گیرد، هرکدام را در مداری قرار می‌دهد و از آنها منظومه‌ای متعادل پدید می‌آورد؛ نه آنقدر وابسته به جستجو و بازی با رنگ‌های صوتی نو می‌شود و نه الزاماً خود را متکی به ملودی، وزن و فرم می‌کند.

 




On the orbit of balance

On the Ambaát ensemble’s concert at the Fourth Tehran Contemporary Music Festival

by Mehdi Seyedinejad

 

Second day of electronic/experimental section of the festival was dedicated to electronic performance accompanied by electric guitar, by the Icelandic ensemble Ambaát. The ensemble consists of Pan Thorarensen and Þorkell Atlason. From the beginning we are engaged with a slow and contemplative series of chords which progress on after the other. In each sonic level, and with a slow gradient, pitches move to the highest intensity and then fade slowly. After around 6 minutes from the beginning, suddenly and in a high point, this atmosphere is replaced with natural sounds (like sounds of birds and water). Then again, the previous atmosphere slowly re-emerges and tries to merge into this sounds. Gradually, the initial atmosphere takes shape but this time we can hear short, few note melodies in the background.

These three parts develop from each other with ease and this makes the audience to constantly look for new sonic events. As such, we are faced with a one-hour continuous performance with smaller parts within it that although represent themselves in a smooth succession, but they are distinct. In this regard, it seems that Ambaát tries to give a kind of formal regularity to its work and by this takes the audience with itself.

Appearance of repetitive rhythmic motives in certain parts indicates that Ambaát does not shy away from being affected by different types of music in its experimental path. In addition, and in line with this approach, thematically loaded melodies and chords with tonal associations have a certain amount of significance in the work. This can remind us of progressive rock concerts and also, continuous repetition of a melody and gradual addition and resolving of sonic layers creates an ecstasy similar to of ambient music. Ambaát chooses an approach in its experimental path that is affected by various musical sources and puts each one in an orbit and creates a system of balance. Not so much dependent to search and playing with new timbres and not necessarily dependent to melody, rhythm and form.

This review is written for The Fourth Tehran Contemporary Music Festival. All rights reserved for www.noise.reviews

03 تیر 1398
بالا