نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

نقد‌های حانیه شهرابی


modal3

«از میان "سوارکاران آبی"(۱)»

نویسنده: حانیه شهرابی

هنر یک مفهومِ انتزاعی است و به نظر می‌رسد که تدوینِ یک تعریف کامل، جامع و درست برایش غیرممکن باشد. سرنوشتِ بشر در طول تاریخ و دگرگونی‌های عظیمی که در زندگیِ انسانِ قرن نوزدهم رخ داد، همگی موجبِ تغییر فاحش زبان هنرمندِ امروزی شدند و اوضاع را حتا بغرنج‌تر از پیش ساختند. موسیقی از این غوغا مستثنی نبود. نسل جدیدِ آهنگسازان همواره ‌دغدغه و نظرات خود را متفاوت از اسلافشان دانسته و با نگاه به گذشته یا بدون آن، دسته‌جمعی یا انفرادی، مسیرهایی جدید پیش گرفته‌اند. علیرضا مشایخی نیز با «مُدال ۲۰۱۵» و سایرِ آثار پرشمارش، راه رسیدن به زبان مورد نظر خویش را می‌پیماید.

این مجموعه از آثار متعلق به ادوارِ «فرامجهول»۲ و «بیانیه»ی۳ مشایخی هستند. در هر کدام از قطعات نغمه، آکورد، ریتم، طنین و سازبندی خود دستمایه‌ی آفرینش موسیقی می‌شوند. در «ویلن کنسرتوی شماره سه»، طنین فلوت‌ها (بدون زبان زدن) و فلاژوله‌های ویلن به گونه‌ایست که شنونده را لحظاتی در تعلیق تمیزشان نگه‌ می‌دارد. «مرکوری» در تلاشِ بررسیِ هم‌نشینیِ صدا و سکوت، به جعبه‌ای می‌ماند که با طنین‌های متفاوت سازهای غربی و شرقی مرصع‌کاری شده باشد. در هر دو استفاده از کوبه‌ای‌ها علاوه بر این که در راستای مسیر کلی قطعه است، خودش هم می‌تواند به عنوان یک موتیف شمرده شود. «مُدال ۲۰۱۵» و «تنالین»، یکی با محوریت یک تن (رِ) و دیگری با محوریت یک پاساکالیا، حالتی از خلسه۴ پدید آورده‌اند. مطابق بسیاری از آثار مشایخی، آکوردها از روی هم آمدن فواصلی به دست می آیند که تداعی تنالیته نکنند. از دل دیسونانس‌های پی در پی، گاهی ملودی‌ای –هرچند زودگذر- برمی‌خیزد که آنها هم مدال هستند؛ ملودی‌هایی که در تعدادیشان، مد شوشتری به وضوح تداعی می‌شود.

آنچه آهنگساز در صدد بیانش برآمده، ریشه در زمانه دارد. مسیری که مشایخی در سالیان متمادی طی کرده، با شنیدن «مُدال ۲۰۱۵» به تنهایی تجسم کامل نمی‌یابد. دعوت هنرمند برای گوش‌سپردن به «امور پوشیده»، در حقیقت دعوت به درک محتوایی فراتر از تجرید موسیقاییست؛ اتفاقی که شاید پیت موندریان در شاخه‌ای دیگر از عهده‌ی آن برآمده باشد. به نظر می‌رسد جست و جوی این آهنگساز نوگرا برای «صدای تازه» همچنان ادامه دارد. تعریف و چهارچوب این نوگرایی، شاید به اندازه‌ی تعریف هنر چالش‌برانگیز باشد؛ چرا که آنچه رخ داده، قلمرو موسیقی را نیز بی‌انتها گسترش داده است.

 


۱- Der Blaue Reiter گروهی از نقاشان هیجان‌نمای آلمانی و همچنین نام اثری از واسیلی کاندینسکی
۲- Meta X
۳- Manifest
۴- در دفترچه این حالت Meditative (به معنای وابسته به ژرف‌اندیشی) نامیده شده است.

برای خرید و دانلود آلبوم مُدال ۲۰۱۵ به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 4
13 آذر 1398
gheychak

کلاژ سازشناسی

نویسنده: حانیه شهرابی

«پریسا پیرزاده» در کتابِ قیچک و ویولا تلاش می‌کند این دو ساز را مقایسه کند اما در بخش چکیده مشخص می‌شود که تمرکز نه بر قیاس، که بر بیان شباهت‌های «قیچک» و «ویولا» است. اگر این کتابِ دوزبانه را تورّق کنید، پیش از درک مطالب متوجه می‌شوید که متن پیشِ روی‌تان به ویرایشی اساسی احتیاج دارد؛ بندبندیِ نامناسب، پراکندگی مطالب، غلط‌های پرشمارِ نگارشی، استفاده‌ی نابجا از علائم ‌سجاوندی و رعایت‌نکردنِ قواعدِ فاصله‌گذاری حتا در بخش فارسیِ آن نیز وجود دارد. شکل صفحه‌آرایی کتاب، باعث تضییع کاغذ شده و کیفیتِ چاپ نیز در آن بسیار پایین است. مطالب فاقد نشانی منابع اند و بسیاری از بخش‌ها تنها بازنویسی عین‌به‌عینِ کتب درسی هنرستان‌اند. هم‌نشینیِ این اطلاعات نیز حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد.

کتاب چهار فصل دارد: فصلِ اول تاریخچه‌ای بسیار کوتاه و‌ ناقص از ویولا و قیچک ارائه داده است. در فصل دوم بخش‌های مختلف قیچکِ شهری و ویولا را برمی‌شمارد. در فصل سوم نُه تکنیک از تکنیک‌های آرشه‌کشیِ ویولا را بر مبنایی نامشخص انتخاب کرده و در بخش قیچک به خلاصه‌ی همان مطالب و اشاره به محدودیتِ منابعِ مکتوب درباره‌ی آن بسنده می‌کند. فصل چهارم نیز رویه‌‌ی فصل سوم را در ارتباط با تکنیک‌های دستِ چپ پِی می‌گیرد. در دو فصلِ اخیر، مثال‌هایی از کاربردِ تکنیک‌های نامبرده بدون نمونه‌ی صوتیِ آن‌ها ارائه شده‌ است.‌ کتاب با تعدادی اِتود از «مارکو فرانک»، چند نمونه‌ی تمرینِ آرشه‌کشی و یک بخش انگلیسی به پایان می‌رسد.

کمبود منابعِ مکتوبِ تخصصیِ فارسی درباره‌ی موسیقی، واضح است؛ با این‌حال، کتابِ حاضر نتوانسته است با رونویسی به آن‌چه که وجود دارد، چیزی بیافزاید۱. زبان این گردآوری آن‌قدر ساده نیست که راهنمای یک هنرجوی مبتدی باشد و اطلاعات ناقص آن هم برای یک موسیقی‌دان، حرف تازه‌ای ندارد. پیرزاده خود را «گردآورنده» و «محقق» نامیده است، در حالی‌که ردِپایی از «تحقیق» دراین اثر دیده نمی‌شود. جدا از مباحث نظری و علمی، چطور ممکن است چنین کتابی از زیر دست‌ِ تمامِ عوامل نشر عبور کند بدون آن‌که اشتباهاتِ پرشمارش رفع شود؟

 


۱- ن ک به شناخت سازهای ارکستر سمفونیک ۱ و سازشناسی ایرانی

21 آبان 1398
asemane man2

داستانی نه تازه

نویسنده: حانیه شهرابی

دستِ کم از اواسط دوران قاجار «ظاهرِ» یک اتفاقِ موسیقایی مایه‌ی اختلافِ نظر میان اهالیِ موسیقی بوده است. این بحث در فضای موسیقیِ کلاسیک جدی‌تر هم می‌شود؛ برخی معتقد هستند نباید عکسی از هنرمند بر کار باشد و برخی دیگر بالعکس. عده‌ای از مولفان از منتقدان درخواست می‌کنند متنی برای دفترچه‌شان بنویسند و الباقی بدون آن راضی‌تراند. آلبومِ «آسمانِ من» بدون هیچ توضیحی در نام یا دفترچه به مخاطب عرضه شده ‌است. بر خلاف ظاهرِ این آلبوم، موسیقی‌اش حقه‌ای سربسته نیست.

در این مجموعه، قطعات یک درمیان ریتمیک و آزاد هستند. ارائه‌ی موسیقی با مد اصفهان شروع می‌شود؛ با استفاده از اشتراکات بستر صوتی و اندک علامت‌های عرضی به سایرِ گوشه‌ها سر می زند و دوباره به اصفهان باز می‌گردد. قطعات در ساختار خود مسیری رو به جلو طی می‌کنند؛ برخی انگاره‌ها تکرار می‌شوند و برخی دیگر از ایده‌های پیشین زاده می‌شوند. شخصیتِ ریتمیک هم از آن‌چه در «گوشه‌های بدونِ مد معین۱» سراغ داریم دور نیستند. ارائه‌ی گوشه‌ها به همان صورتیست که شنونده انتظار دارد. همراهیِ تمبک و رنگ‌های صوتی‌اش هم در ظرفِ همیشگی‌خود می‌گنجد. به لطف پیشرفتِ فناوری، یکی از دردسرهای هم‌نوازی سه‌تار، یعنی عدم تناسب شدت‌وری، کمتر به چشم می‌آید. همینطور واخُنِش۲ اضافه شده موجب ماندگاریِ بیشترِ صدا شده است.

در مجموع با اثری میانه‌ی راه روبرو هستیم. هر قطعه به عنوان موسیقی‌ای خودبسنده پذیرفتنی است. قزوینه در یک ساعت و نیم موسیقی حرفِ تازه‌ای نمی‌گوید و کار دور از انتظاری انجام نمی‌دهد. نحوه‌ی پردازش ملودی، دینامیک، تکنیک و مفصل‌بندی نه حرف جدیدی دارند و نه خللی در موسیقی پدید آورده‌اند. سنت‌های موسیقی کلاسیک ایران و نشانه‌های سبکی مختلف، در عین قابل ردیابی بودن به صورتی قابلِ قبول همنشینِ یکدیگر شده‌اند.

 


۱- هر گوشه‌ی با مدِ معین (گوشه‌ی مدال) شامل بسترِ صوتی، سلسله مراتبِ درجات و الگوی لحنیِ منحصر به فرد است. این اصطلاح در مقابل گوشه‌هایی است که با مد ویژه‌ای تعریف نمی‌شوند و می‌توانند در تمام آوازها حضور یابند. مانند کرشمه، بسته‌نگار و مجلس افروز که شخصیت وزنی‌شان مورد توجه است.

۲- معادل reverb. یکی از مولفه‌های مبحث آکوستیک که همان زمان پایداری صدا پس از تولید توسط منبع اصلی است. زمان واخنش مدت زمانی است که طول می‌کشد تا در یک محیط صدایی با شدت‌وریِ شصت دسیبل (معادل صدای یک گفت و گوی معمولی در فاصله‌ی حدوداًیک متری) افت کند.

برای خرید و دانلود آلبوم آسمان من به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 3
04 آبان 1398
maria2

خیس‌اش نمی‌کند موجاموج دریای شهر از نو عاشق را

نویسنده: حانیه شهرابی

یکی از سازهای بسیار محبوب نزدِ موسیقی‌دوستان «گیتار» است. طوری‌که در سبک‌های مختلف از آن استفاده می‌شود و موسیقیِ جریانِ اصلی (mainstream) هم به آن توجهِ ویژه دارد. اما در کنار این محبوبیت کمتر کسی حاضر است با رپرتوار دشوار گیتار سر و کله بزند و به ظرافت‌های نوازندگی‌اش توجه کند. اگر دغدغه‌تان موسیقیِ کلاسیک باشد، با دیدن چنین مجموعه‌ای ذوق می‌کنید: آلبوم تکنوازیِ گیتاری که به دور از هر آن چه مد شده است، به تاریخِ غنیِ گیتار سرزده و سعی در ادای دِینی به این ساز دارد.

«بابک ولی‌پور» در آلبوم «ماریا، در ساعت چهار» دو قطعه از اَدوار رُنسانس و باروک نواخته است؛ سپس با پرشِ کمابیش یک قرنی و حذف رپرتوارِ کلاسیک، چهار قطعه‌ از دوران رُمانتیک و شش قطعه‌ی معاصر نواخته است. ضربانِ کلیْ سرعتِ متوسط دارد و قطعاتِ مجموعه در عینِ تفاوت در سونوریته همگن‌اند. نخستین چیزی که در شروع این آلبوم خودنمایی می‌کند این است که قطعات با شجاعت «آزاد» اجرا شده‌اند؛ بدین‌صورت که نت‌های مهم‌تر از نظر زمانی برجسته شده‌اند. این لَنگیِ حدودی در ریتم، یادآور اجراهای آثنتیک (authentic) است. او در اجراهای خود از برخی نوازندگان تأثیری انکارناپذیر گرفته است. (برای مثال، اجرای نغمه‌ی «امپراطور» به اجرای «مت پالمر» بسیار شبیه است). با این حال در برخی قطعات تکرر صدای تعویض پوزیسیون‌ها و یا خوانا نبودن نُت‌های لِگاتو از کیفیت یک تجربه‌ی عالی می‌کاهند.

در سایرِ کشورهای دنیا، موسیقی، هنر و صنعتِ توأمان است. در این صنعت، هم کارهای مردم‌پسندی که تنها از نظرِ اقتصادی اهمیت دارند تولید می‌شوند و هم کارهایی که به «موسیقی» توجه دارند. نوازندگانِ برجسته و ماهر، حمایت می‌شوند و هر چند وقت یک‌بار آلبومی از تکنوازیِ خود منتشر می‌کنند؛ اتفاقی که بسیاری از میانگین‌ها را در اقتصاد، فرهنگ و تاریخ‌شان تغییر می‌دهد. در ایران اما زمینه برای فراهم‌آمدن چنین آثاری آن‌طور که شایسته است، وجود ندارد. چند تن از نوازندگانِ ما به جز کارهای اقتصادی، چنین فعالیت‌هایی انجام می‌دهند و مانند آلبوم حاضر مهارتِ خود را در معرضِ قضاوتِ شنوندگان می‌گذارند؟ هنرمندِ ایرانیِ قرن بیست‌و‌دوم درباره‌ی هنرمند امروز چه فکر می‌کند؟ آیندگان فقرِ ما را در کدام زمینه می‌پندارند؟

برای خرید و دانلود آلبوم ماریا، در ساعت چهار به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 4.5
22 مهر 1398
Dar Del Mand 1

رسوبِ رسوم

نویسنده: حانیه شهرابی

انسان همواره با گذشته‌ی خویش در کُنِش است. جدا از عدّه‌ای خاص که از هر اتفاق در زندگی عبرت می‌گیرند، تلخی یا شیرینیِ کودکی‌‍‌ مسیر اصلی بزرگسالی را رقم می‌زند؛ همان‌گونه که در سپهری وسیع‌تر «تاریخ» ملّتی را به خصلتی شهره می‌کند. دوران سردرگمیِ موسیقی‌دانان در صفویه تا قاجاریه –خوب یا بد- نظامِ موسیقیِ ایران را از شکلِ مقامی خارج کرد و به نظامِ دستگاه کشاند. تاریخِ به جای مانده، ما را در تکرارِ مکرّرات زنجیر می‌کند مگر آن‌که تَبحُّری باشد تا از دلِ سنت‌ها خلاقیت بیرون کشد. آن زمان که جوشش چشمه‌های نوآوری متوقف شود، موسیقی‌دان دل خواهد ‌سپرد به عُرفِ معروف. «در دل ماند» خود را درگیر این امور نکرده است و همچون هنرجویی وظیفه‌شناس، هر آن چه استاد گفته را انجام می‌دهد.

در این آلبومِ دونوازی که «رادمان توکلی» نوازنده‌ی تار و «حمید قنبری» نوازنده‌ی تمبک آن است، همه چیز یادآورد سنت‌های ردیف‌نوازی است. مضرابِ توکلی گاهی با خشونت و گاهی با ملاطفت، بیش از هر فردِ دیگر یادِ تارنوازیِ «لطفی» را در دل زنده می‌کند و به دنبال خودنمایی نیست. استفاده از زینت‌ها، جملاتِ قرینه، سکانس‌ها، چینش قطعات و... همه رنگ و بویِ ردیف‌گونه دارند. الگوهای ملودیک هرکدام ابزاری شده‌اند برای تشکیل ساختارهایی متداول و گوش آشنا؛ ایده‌هایی که خصوصاً در نیمه‌ی اول آلبوم از دانگ اول ابوعطا پا را فراتر نمی‌گذارند و بیش‌تر در بالادسته‌ی تار اجرا می‌شوند. سهم تمبک از این مجموعه جز یکی دو جا (مثلاً چهارمضراب) همراهی تار است و حتّا در برخی قطعات کاملا سکوت می‌کند.

استیلایِ حافظه آنچنان بر آلبوم حاکم است که بر سر اندک خلّاقیّتش هم سایه افکنده. خود انتخاب ابوعطا (که همواره در کنار سه‌گاه عضو جداناپذیر محافل بوده است) تا حدّی گویای محتواست. ارزشِ تاریخیِ این چهل دقیقه درست مانندِ قصّه‌‌ی پیله‌ی کرمِ ابریشم‌ است؛ آماسی که پروانه را پوشانده‌، دست‌مایه‌ی ساخت ابریشم نیز می‌شود. با توجه به این امر که هنرجویان موسیقی هم در جمع‌های خود، آثاری به مراتب غیر محافظه‌کارانه‌تر خلق می‌کنند، تمسک به این حقیقت خالی از لطف نیست: همواره آنان که نامشان ماندگار شده، در زمان مناسب از مرز باریک و بُرَّنده‌ی اعتدال میانِ سنت و بدعت با سربلندی گذر کرده‌اند.

برای خرید و دانلود آلبوم در دل ماند به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 2.5
13 مهر 1398
Dar Mohasereh

جامه‌ی عاریه

نویسنده: حانیه شهرابی

«در محاصره»، ضبطِ یکی از کنسرت‌های مردادِ ۱۳۹۵ گروه «خنیاگرانِ مهر»، از آن دست آلبوم‌هایی است که هم تکلیفش با خودش و شنونده‌اش روشن است، هم تکلیفِ شنونده با او. هر دو می‌دانند از هم چه می‌خواهند. یکی راحت‌الحلقومی برای پر کردن اوقاتِ فراغتش می‌خواهد و دیگری بهای فراهم کردن این خوراک را. متن دفترچه نیز به بهانه‌ی جنسیتِ نوازندگانِ، ادعاهایی سراسر بحث‌برانگیز را با محوریت «حقوقِ زنان» مطرح کرده است که تاثیری در اصل ماجرا ندارد؛ تنها حمله به یک واقعیت تلخ است با دفاعی بد.

آهنگسازیِ بیشتر قطعاتی که در این آلبوم گردآوری شده‌اند بر عهده‌ی «بهزاد عبدی» بوده است و الباقی آثاری شناخته شده هستند از تجویدی، خالقی و لطفی. شیوه‌ی عبدی در آهنگسازی بیشتر از آن که ایرانی باشد، غربی است (وکمی اروپای شرقی). تنالیته‌ی مینور به واسطه‌ی طنین سازها لباس مدِ اصفهان پوشیده و برداشت مدال هم به «مدهای کلیسایی» شبیه است. پنج قطعه‌ای که برای تکنوازیِ قانون، قیچک، کمانچه، تار و رباب نوشته شده‌اند از نظر ساختاری بسیار شبیه هم هستند. یک یا دو موتیف، خودشان یا واریاسیونشان بارها و بارها تکرار می‌شوند؛ تکراری که تدریجا بستری ساکن می‌سازد که حتا طنین هم نمی‌تواند خللی درش ایجاد کند. اواسطِ برخی از این قطعات، تکنواز عباراتی برگرفته از چیزی که تا آن لحظه شنیده شده‌ است، در سکوتِ سایر سازها می‌نوازد (شبیه کادانس در موسیقی کلاسیک غرب). نوازندگان از مهارت قابلِ قبولی برخوردارند. ارائه‌ی موسیقی اکثرا استروفیک۱ محمد معتمدی هم نسبت به سایر اجراهایش تفاوت ندارد.

نباید منکرِ تبعیض‌های جنسیتی و سکوتِ ناروای حنجره‌ی زن در فضای رسمی شد؛ اما شاهد گرفتنِ شیر مرغ تا جان آدمیزاد برای خاص جلوه دادنِ اثر چندان اخلاقی نیست. موسیقی در ذاتِ خود جنسیت نمی‌پذیرد. «کارِ خوب» نیاز به وکیل و دلسوز ندارد. در گذر زمان تنها ماهیت اثر موسیقایی است که از خویش دفاع می‌کند.  اراده‌ی استوار و مهارت برای هر مشکلی راه حل خواهند یافت.

 


۱- نوعی فرم آوازی که در آن تمام بندها با موسیقی ثابتی همراه هستند.

برای خرید و دانلود آلبوم در محاصره به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1
08 مهر 1398
photo 2019 08 09 15 47 50

پایانی خوش بر مسیری پرتلاطم

نویسنده: حانیه شهرابی

اگر مُرورِ چهارشبِ نخستِ «شب‌های موسیقی فرشته» را از نظر گذرانده باشید، شاید سؤالاتی از این ‌دست به ذهن‌تان رسیده باشد که نوازندگیِ خوب چه ویژگی‌هایی دارد؟ یا بداهه‌نوازیِ خوب چطور؟ سه شب آخر، پاسخ‌هایی به چنین سؤالات داشت و استسقای کیفیت‌مان را فرونشاند. 

در شبِ پنجم «بهرام دهقانیار» برای مخاطبان تعدادی از قطعاتِ خاطره‌‌انگیز از میان آثارِ خود و دیگران را نواخت. با شنیدن نامِ این موسیقی‌دان توقعی در شنونده به وجود می‌آید که عیارِ بالای نوازندگیِ نوازنده برآورده‌کننده‌ی آن بود. مهارتِ او در ارائه‌ی موسیقی حتا بالاتر از مهارتِ دستانش بود. جمله‌بندی‌ها شفاف و با طمأنینه بودند. او باحوصله و فکرشده می‌نواخت، از کوچک‌ترین لحظات غافل نمی‌شد و موسیقی را با طنازی ارائه می‌کرد. از امکاناتِ ساز به موقع بهره می‌گرفت و رَنگ‌های مختلفی از دلِ ساز بیرون می‌کشید.

در شب ششم «مازیار یونسی» با خوش‌ذوقی پنج قطعه‌ی‌ بداهه‌ی‌ هفت الی پانزده دقیقه‌ای نواخت. بداهه‌هایی برآمده از تربیت و کنجکاوی موسیقی‌دان که نشان‌دهنده‌‌ی پیشینه‌ی موسیقاییِ غنیِ او بودند. هرکدام رنگ و بویی از آثار رمانتیک و نئوکلاسیستی داشتند. (برای مثال او در بداهه‌ی دوم، میان غوغای دیسونانس‌ها از ملودی‌های فولک‌گونه بهره گرفت که یادآوری شیرینی از «پرستش بهار» اثر استراوینسکی بودند). قطعات، ساختاری فرمال داشتند و مهارتِ بالای نوازنده سبب می‌شد که او از الگو‌های خلاقانه‌ی ریتمیک و ملودیک به دنبال هم، با وصل‌هایی مناسب استفاده کند. یونسی همچنین از امکاناتِ صوتیِ بالقوه‌ی پیانو به خوبی استفاده کرد.

«مزدا انصاری» در شب آخر قطعاتی از ساخته‌های جواد معروفی، امیرجاهد، نی‌داوود و یاحقی در سه‌گاه، شور و اصفهان نواخت؛ روی پیانویی که مطابقِ فواصلِ ایرانی کوک شده بود. در مجموع استفاده‌ی او از ساز و سونوریته‌ بی‌شباهت به سنتور نبود؛ اما استفاده از پدال در بسیاری از مواقع باعث می‌شد مجنب‌ها ناکوک شنیده شوند. در بخش غیرضربی، تقلیدِ او از رفتارِ موسیقیِ آوازی تنها به صورتِ نسبی موفقیت‌آمیز بود و گاهی جمله‌بندی‌ها شتاب‌زده اجرا می‌شدند.

القصه، پس از چهار شب پیانونوازیِ پرتلاطم، شب‌های آخر قایق نجاتی بودند برای سومین دوره از شب‌های موسیقی فرشته: پیانونوازی‌هایی که به‌راستی «اجرای موسیقی» بودند؛ پایانی خوش بر شروعی کج دار و مریز.

04 شهریور 1398
بالا