پنهان ماندن لایهی احساس وقتی که قرار است با چند ساز پیش برویم؛ شاخصهی تولید ناکارآمد این سالهاست. موسیقی با برآمدن و بارش و موج و ریختن و اضمحلال و دوباره شکل یافتن و دوباره برآمدن است که بار میدهد، و رسمِ ضبط این سالها این را از موسیقی ما گرفتهاست. در «سرگذشت» هم که از این رسمِ ناکارکننده مستثنی نیست، سازها جداجدا نواخته شدهاند و این مهم، با حسرت البته، باری که باید را نداده است. گاهی آگاهیِ صدابرداران این ضعف را تا حدودی از میان میبرد اما اینجا کارِ صدا کمکی به انتقال تمامیت موسیقیِ مورد نظرِ آهنگساز نکرده است.
از اینها گذشته امروز انتشار موسیقی محض و بدونِ شعر و خواننده ارج نهاده میشود تا عادت موسیقی شنیدن، فارغ از دربندِ ادبیات بودن، رواج بیشتری پیدا کند. از این منظر «سرگذشت»، کاری شنیدنیست و بر عهدهی همهی دوستداران پر و پا قرص موسیقی و اهل موسیقی است که آن را بشنوند. پس از تجربههایی از پایور/دهلوی، مشکاتیان/روشنروان، اردوان کامکار/ هوشنگ کامکار و شاید دوـ سه کار دیگر که برای سنتور و ترکیبهای مختلف ارکسترال نوشتهشده است، شنیدن «سرگذشت» هم تجربه جدیدیست هم نیست.
اگر به دنبال روند و راهی در ادامهی تجربهگراییهای سالهای اخیر باشیم، نه! تجربهی جدیدی نیست، ولی اگر گوشمان به موسیقی پرحوصلهی سالهای نهچندان دور اُخت باشد، با لحظههای غیر مترقبهای روبرو میشویم. شناسا در این مجموعه از نقطهای فراموش و رها شده در سالهایی دور ـ دههی ۵۰ـ از پنجرهای به در آمده است. اگر او در کنار این رویکرد گوشهی چشمی هم به روندِ روبهرشدِ آهنگسازی در این سالها میداشت شاید موسیقیِ جذابتری از اکنونِ موسیقیاش پدید میآورد؛ او از تکنیکها و تواناییهای پرکار و پیچیدهی سازی و آهنگسازی در این کار بهرهی چندانی نبرده است و گاهی قدمی به احتیاط در لحظاتی برداشته که برای کل اثر چندان درمان دردی نیست(مانند شروع تراک۷، آتش). متن شناسا در بستهی صوتی هم نشان از چنین رویهای دارد؛ ادبیاتی پُر زینت و مکلّف برای مطلبی که چندان به تکلفش نیازی نیست. به زبانی دیگر همچنانکه او از فراخوان کلماتش در انشاء بهرهای بهجا نبرده، در فراخوان سازها هم موفق به ایجاد نقاط درخشان نشدهاست.
بستهبندی اثر و گرافیک متفاوت هرچند این راستی را دارد که مخاطب ویژهی خودش را به سمتش جلب کند امّا چندان جاافتاده و جذاب نیست که شنوندهی سختپسند را مجذوب کند. ترکیب «چهارمضرابسمفونیک» اگر تعبیر مغلوطی از تلقی شناسا از چیزی که ساختهاست نباشد، برای نویسنده همان بِهْ که آن را غلطی تایپی تصور کند در کنار چندین غلط تایپی دیگر در بستهای که چندان هم متن پُر و پیمانی ندارد.
