بیش از آواز، که بهواسطهی رنگ و گسترهاش میتواند زنانه یا مردانه باشد، قابلیتِ دیگری برای انعکاسِ جنسیتْ در ذاتِ موسیقی نیست؛ حداقل تا آنجا که به روابطِ صداها باز میگردد. تحمیلِ جنسیتمحوری بر صداها، که راههای نمودِ خود را در نظامهای موسیقایی به اتکای روابطِ دیگری یافتهاند، همانقدر ناروا، بیمبنا، ساختگی و غرضورزانه است که بر حقوق و زندگی اجتماعیِ انسانها؛ و بهخصوص، اینجا و به احترامش، در داوریِ موسیقیِ زن.
شعر زن چنین تحمیلی بر موسیقی روا داشته، اما تنها از این مسیر نیست که شکستِ خود را حتمی میکند. مسیر اصلی از خلال ادعاهای موسیقایی میگذرد: «نگاهِ پلیفُنیک، تلفیق شعر و موسیقی با معیارهای علمی، شناخت دقیق مُدهای ایرانی و کاربردِ صحیح آن، رنگآمیزی صوتی و استفادهی بهجا از سازهای مختلف با توجه به قابلیتها و وسعت صوتیِ آنها و در نهایت افزودنِ چاشنی احساس و بیان زنانه». شعرِ زن تقلید ناموفقی است از تجربههایی از جنس مجید درخشانی؛ تجربههایی که موفقیتِ خود آنها نیز تردیدبرانگیز است: تحملپذیر کردنِ ساز و آواز با نشاندنش بر همنوازیِ گروه، بیهیچ رابطهی معناداری بینشان؛ تکنوازیهایی که گاه در کمتر از یکدقیقهشان سهبار ویرایش دیجیتال انجام شده است؛ بافت صوتیای که از خود دفاع نمیکند، نه آنجا که به بسط و گسترش ایدهها مربوط است و نه آنجا که سازهای برگزیده را میکاویم ــ نمونهاش حضور مزاحم و تقریباً همیشگی ویلنسِلها؛ و دیگر نمونهها.
اما حقِ شعرِ زن را بهجا نیاوردهایم، اگر از تولیدِ بیکیفیتش نگوییم. گذشته از صدابرداری و میکسِ بیکیفیت (بهویژه برای سنتور)، آنچه احساسِ هیچ انگاشته شدن را بهطرزی سخاوتمندانه به مخاطب القا میکند ویرایشهای دیجیتالِ متعدد است؛ نهتنها از آن جهت که سه دقیقه تکنوازیِ «زنی که [...] حرفهایی دارد از ملودیهای غنی ردیف» را برایمان سرِ هم میکنند، بلکه از آن جهت که تا این حد ناشیانهاند. اگر رواست که مسئولیت اصلیِ این کیفیت را بر دوش نسترن هاشمی بگذاریم، این هم رواست که مؤسسهی ماهور را نیز در این کار سهیم بدانیم؛ مؤسسهای که بهنظر میرسد با سرعت از دورانی که در کیفیتِ تولید وسواس بهکار میبُرد دور میشود. آیا بیجاست این وضعیت را معلولِ انتشارِ آلبومهای بیهزینهای بدانیم که کارشان کارِ کارتِ ویزیت است؟
برای خرید و دانلود آلبوم شعر زن به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.
29 خرداد 1398