نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: جشنواره‌ی موسیقی فجر


mary

کمبود چاشنی

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

نوازندگی Mary Dullea همه چیز داشت. از دقت به عوامل اجرایی، استقامت و اجرای کم‌اشتباه بیشتر قطعات گرفته تا صدادهی کلی، لحن و بیان اجرای شخصی و نیز تا جرات رفتن تا تمپوهایی بالاتر از حد معمول بعضی قطعات، در کار نوازنده‌ی مدعو تلفیق شده و دیده می‌شد. اما کار او همچون چاشنی، یک مؤلفه‌ی غایب هم داشت؛ بُعد آکوستیکی (ترکیبی از طنین خاص هر نغمه و عمقش). این امر بیش از هر جا در تمپوهای بالا و بخش‌های با چگالی بالای قطعات خود را نشان می‌داد.

ویژگی‌های یادشده چنان در رسیتال بارز بود که حتا اجرای نسبتاً ناموفق «توکاتا»ی شناخته‌شده‌ی هرمز فرهت (بیشتر به دلیل تعبیر نادرست از «تمِ کُرِیشیم» که قطعه بر اساس آن بنا شده) یا تفسیر متفاوت و کمی دگرگون کردن شخصیت قطعات نسبتاً آشنای فوزیه مجد هم نتوانست آنها را به محاق ببرد. اگر تم اصلی توکاتا کمی از ریخت افتاده بود در عوض «سوئیت کوچک» همان آهنگساز هم بود که اجرای پرشورش جبران مافات کند.

شنونده‌ی مثالی برای شنیدن داشته‌های پیانیست، باید تا رسیدن به قلب اجرا، یعنی بخش دوم اجرای «سرناد» کارل شیمانوسکی و نسخه‌ی پیانویی «آرامگاه کوپرن» قطعه‌ی طولانی موریس راول صبر می‌کرد. وزن اصلی اجرا اگر اهمیت اجرای آهنگسازان ایرانی را نادیده بگیریم و تنها دل‌مشغول کیفیت تفسیر باشیم، روی همین دو قطعه قرار می‌گیرد. صداگیری Dullea از پیانو و لحن و بیان تفسیری‌اش نخست در همان چند لحظه‌ی اول سرناد خودش را نشان داد مخصوصاً وقتی فیگورهای رجیستر بالا در دست چپ پدیدار شد، همین‌طور تهور وی برای بالا بردن سرعت جریان کلی (از طریق کوتاه گرفتن مکث در فرماتاها). استقامتش اما به شایستگی از میانه‎های موومان اول سرناد (پرلود) با یکدست ماندن کیفیت اجرای حرکت‌های دشوار نمایان شد.

با همه‌ی این شایستگی‌ها و ویژگی‌های قابل ستایش، مقایسه‌ی کیفیت اجرای پاساژها و الگوهای تکرارشونده‌ی پرلود با موومان دوم سرناد (فوگ) هم همان چاشنی غایب را به چشم مخاطب نمایان کرد: درحالی‌که کمبود بُعد آکوستیکی نت‌ها به دلیل سرشت باطمأنینه‌ی حرکت، در فوگ چندان مانعی پدید نمی‌آورد، در ساختار پرلود هم شمردگی پاساژها را گرفته بود و هم تضادهای ملودیک موجود را به حداقل کاهش داده بود.

04 اسفند 1397
barbatian

کِدِر

نویسنده: کامیار صلواتی

اجرای گروه «بربطیان»، قاعدتاً باید از یک نظر ویژه پنداشته می‌شد: آزمودن ترکیبی نو متشکل از نُه عود و بربت، و در نتیجه توانایی غالب شدن بر چالش‌های اجرایی چنین چینشی و آفرینش قطعاتی متناسب با آن. از این منظر اگر بنگریم، مواردی چون فرم و پیش‌روی طولی قطعات یا کیفیت تک‌نوازی‌ها در اولویت بعدی قرار می‌گیرند.

بر این اساس، سوالاتی در رابطه با این سازبندی و مسائل آن سر برمی‌آورند که بیش از هرچیز پیامد صدادهی کدر و درهم گروه هستند: نخست اینکه هماهنگی و نظم دادن به نُه ساز مضرابی، و همزمان و منظم کردن مضراب‌ها در چنین گروهی قرار است چگونه حاصل شود؟ پاسخ درست این سوال هرچه که باشد، با پاسخ گروه بربطیان یکی نیست. این مسأله هنگامی بغرنج‌تر می‌شود که به این ویژگی عود توجه کنیم: نوفه‌های جانبی در نواختن عود در قیاس با سازهای دیگر بیشتر به گوش می‌رسد؛ اصواتی چون سایش انگشت روی سیم، یا نوفه‌های اضافی برخورد مضراب با سیم.

دومین نکته‌ی مرتبط با این ترکیب نوی سازی، بافت و نحوه‌ی تنظیم قطعات بود که به طرزی ناامید کننده بی‌توجه به کمیت سازها طراحی شده بودند. اغراق نکرده‌ایم اگر بگوییم اکثر قریب به اتفاق لحظات قطعات گروهی، اگر با یک ساز نواخته می‌شدند، تنها از نظر حجم و –تا حدی- رنگ صوتی متفاوت به گوش می‌رسیدند، و تازه در آن صورت صدایشان شفاف‌تر هم می‌شد. شاید تنها مزیت استفاده از نُه عود در این گروه، افزایش گستره‌ی دینامیک بود که گروه بارها در اجرای خود از این ویژگی سود برد. طعنه‌آمیز است که در این‌میان، تنها قطعه‌‌ای که اجرایش با بیش از یک ساز موجه می‌نمود، یک دونوازی بود.1

جدای از این‌ها، بی‌دقتی‌های آزاردهنده‌ای نیز در امور اجرایی برنامه وجود داشت که هم درک شنونده را از روند برنامه مختل می‌کرد و هم ارزش او را نزد گروه کم‌رنگ‌ جلوه می‌داد؛ بی‌دقتی‌هایی چون ناهمخوانی‌های فاحش بروشور2 و لیست قطعات با آنچه در صحنه اجرا شد، و صدابرداری نامتعادل کار که باعث شده بود صدای برخی سازها، مثلاً‌ صدای عود تک‌نواز بهروزی‌نیا روی استیناتوی گروه، به درستی به گوش نرسد.


1- که آن‌هم ساخته‌ی یکی از اعضای گروه بود، نه سرپرست گروه.
2- مثلاً به جای «گل‌نیشان» و «آمان‌آمان»ِ بروشور، قطعه‌ی کُردی «لرزان لرزان» اجرا شد و در بخش اول کنسرت چینش قطعات با بروشور تفاوت داشتند.

30 بهمن 1397
بالا