نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: جشنواره موسیقی فجر


gaam band 2

خواننده‌ی خوب کافی نیست

نویسنده: امیر بهاری

گروه «گام» حتی با یک خوانند با استعداد و توانمند، نتوانست شب موفقی را در جشنواره موسیقی فجر پشت سر بگذارد.

«گام» یک گروه ده نفره است که از ویولنِ آلتو و ساکسیفون گرفته تا کمانچه و تار را در خود جای داده است و اتفاقاً بزرگ‌‎ترین لطمه را از همگن‌نشدن سازها می‌خورد. به جز پیانو و ویلنسل بقیه سازهای غیرایرانی می‌توانستند به نفع آنسامبل کنار گذاشته شوند از این طرف هم نغمه‌های کمانچه چندان در بافت کمپوزیسیون‌ها تنیده نشده بود. مخاطب دو جنس صدای ترکیب نشده را می‌شنید که آوازی با تکنیک در میان آنها خودنمایی می‌کرد. پویان راد (خواننده‌ی گام) می‌تواند در میان خوانندگانِ گروه‌هایی که ترکیبی از سازهای غربی (و بعضاً ایرانی) و و آواز ایرانی را ارائه می‌کنند (دنگ‌شو، پالت، چارتار و...)، در آینده نزدیک بهترین باشد البته اگر گروه گام چنین فضایی را برای او مهیا کند.

راد اغلب از محدوده‌ی اوج تنور شروع به خواندن می‌کرد و همین انتخاب اشتباهِ او تعلیق مخاطب را برای ادامه‌ی شنیدن کاهش می‌داد. در کار با گروهی مثل گام که قطعات ساختار مشخصی ندارند و مخاطب از جایی به بعد سرگردان می‌شود، این شکل آواز خواندن چندان به نفع گروه نیست. مخاطب حتی گاهی متوجه نمی‌شد قطعات کی به پایان می‌رسند. این موضوع در مورد خود گروه هم مشخص بود. در انتهای اجرا نوازندگان چند ثانیه‌ای مردد بودند که اجرا تمام شده است یا نه!

زمان زیادی از اجرا به تک‌نوازی ساکسیفون گذشت که با ماهیت موسیقی گروه و به‌خصوص ملودی آواز چندان ارتباطی نداشت. زهی‌ها (ویلنسل، ویولن آلتو و کمانچه) با تار و کلارینت و ساکسیفون بی‌ربط بودند. حتی سازهای ایرانی در این ترکیب بعضاً ناکوک به گوش می‌رسیدند.

گام نوازندگان خوبی دارد اما آهنگساز هنوز آنقدر تجربه ندارد که برای آنسامبلی که هم تار دارد و ساکسیفون آهنگسازی کند. برای رقابت با گروه‌های تلفیقی حال حاضر موسیقی ایران که آواز ایرانی دارند، آنسامبل بزرگ لزوما چاره‌ی کار نیست. مهم‌تر از تعداد ساز، توانایی آهنگسازی و تنظیم است. شاید گام، در آستانه‌ی انتشار اولین آلبوم، نیاز به بازنگری داشته باشد.

عکس‌ها از هلیا سعیدی

04 بهمن 1396
datar 01

صحنه‌ی ارزان

نویسنده: امیر بهاری

وقتی موسیقی بر مبنای کلام آهنگسازی می‌شود بالطبع آهنگساز خواننده را مهمترین عنصر دانسته‌است و اگر خواننده ضعیف باشد، آن هم در سبک راک، اجرا ناموفق و حوصله سربر از آب در می‌آید. کنسرت گروه «داتار» در سی‌و‌سومین جشنواره‌ی موسیقی فجر این چنین بود.

خواننده که لیدر گروه بود و ده سالگی فعالیت موسیقایی‌اش را روی صحنه جشن گرفت، ظاهراً چندان چیزی از تکنیک‌های آوازخوانی نمی‌دانست و سعی می‌کرد با فریاد زدن ابیاتی نامفهوم را به زبان بیاورد. در واقع احتمالاً به بهانه‌ی اینکه خواننده «آلترنیتو» است، اینگونه داد و فریاد می‌کرد. او در تلاش بود یک خواننده آلترنیتو مثل کیان پورتراب (گروه کامنت) باشد ولی بیشتر یادآور ناتوانی بهرام رادان در خوانندگی (در آلبوم روی دیگر) بود. به خوانندگان مطرح این سبک دقت کنید؛ آنچه روی صحنه از آنها می‌شنوید آوازی آلترنتیو است نه دادوفریاد آلترنتیو! به‌هرحال، بهتر است خواننده آوازخواندن بلد باشد، حتی اگر تصمیم دارد عمداً خارج و نادرست بخواند یا حتی اصلا آواز نخواند. مثل مارک نافلر که کاملاً بر تکینک‌های خوانندگی آگاه است ولی ترانه را عمداً شبیه حرف زدن می‌خواند و درعین‌حال کارش با حرف زدن فرق دارد.

البته اینکه خواننده کارش را درست انجام نمی‌داد به این معنی نیست که بقیه گروه خوب بودند. منهای طاها مظاهری، گیتاریست جوان و با استعداد گروه، مابقی هم چندان کار خاصی انجام نمی‌دادند. درامز بیشتر سر و صدا می‌کرد تا اینکه یک ریتم مشخص را بنوازد. نت‌ها را تقریباً سرضرب می‌نواخت ولی برای رسیدن به بیان در یک ریتمِ مشخص، صرفِ نواختن سرضرب نت‌ها کافی نیست. نوازنده وقتی ملودی را درک کند آن را درست می‌نوازد. چیزی که ظاهراً در مورد نوازنده‌ی درامز اتفاق نیفتاده بود.

موسیقی کار که توسط نیما رمضان تنظیم شده بود به حال و هوای کامنت (گروه مطرح راک ایرانی که بی سر و صدا منحل شد) نزدیک بود با این تفاوت که اعضای گروه توانایی نوازندگان کامنت را نداشتند. اگر در یک گروه راک تنظیم‌کننده عضوی خارج از گروه باشد، بعید است ماحصل خوبی درکار باشد. در واقع اجرای داتار خود تأکید بر این نکته دارد که یک گروه راکِ مؤلف بهتر صدا می‌دهد تا گروهی که ترانه و تنظیم‌هایش از دیگران است.

اینکه یک گروه اولین اجرای رسمی را در جشنواره‌ی موسیقی فجر تجربه کند محل بحث است ولی پرسش اصلی چیز دیگری است: چرا گروهی با این کیفیت باید در کنار داماهی، جالبوت و ابراهیم علوی در بخش تلفیقی جشنواره موسیقی فجر روی صحنه برود؟ فارغ از موسیقی قوی یا ضعیف، این گروه‌ها حداقل آثارشان را درست اجرا می‌کردند اما «داتار» هنوز راه زیادی دارد تا به چنین صحنه‌ای دعوت شود.

عکس‌ها از هلیا سعیدی

04 بهمن 1396
jalbot 1

«مش» روی سبیل دالی

نویسنده: امیر بهاری

اجرای تأثیرگذار گروه فیوژن-راک جنوبی ِ«جالبوت» در بخش تلفیقی جشنواره موسیقی فجر  از دورخیز بلند این گروه برای رسیدن به صحنه‌ حکایت می‌کرد. این گروه در اولین حضور رسمی‌ برای مخاطبانش اجرایی گرم و صمیمی ارائه کرد.

جالبوت در برج آزادی قطعات ملهم از ریتم‌های مواج و بی‌شمار جنوب را با الگوهایی از موسیقی راک ترکیب کرده‌بود، نغمه‌هایی که بیشتر وام‌دار موسیقی و ادبیات جنوب ایران بودند. پس از دارکوب، داماهی و کماکان، جالبوت امروز یکی از مهمترین‌ گروه‌های موسیقی در سبک خودش در ایران محسوب می‌شود که متأثر از فرهنگ و موسیقی جنوب شکل گرفته است. این گروه با اجرای اشعاری از شاعران نسل گذشته‌ی جنوب (ابراهیم منصفی و علیخان حبیب‌زاده) در کنار شاعران نسل امروز (محمود طلوعی،امیر مهدی اصغری) یک موسیقی پاپیولار و جذاب  اجرا کرد که در جریان موسیقی عامه‌پسند ایران اتفاقی پیش‌رو محسوب می‌شود.

محمدعلی ذاکری خواننده و سرپرست گروه، آوازی از ترکیب لهجه جنوبی و تکنیک‌های متداول در موسیقی بلوز می‌خواند. همچنین تسلط و آرامشی که در حین اجرا داشت به خوبی مخاطب را با خود همراه می‌کرد. او یکی از بهترین خواننده‌های جریان موسیقی موسوم به تلفیقی در ایران است.

لطافت ملودی‌ها و فرم تنظیم از امتیازات جالبوت است. جدای از ملودی‌های وکال که ملیح و مؤثر است، موتیف‌های گیتارالکتریک هم در پیش‌برد قطعات تأثیر بسزایی دارند و این کاربرد برای گیتارالکتریک از نقاط قوت دیگر گروه محسوب می‌شود. نقش نوازنده‌ی گیتار الکتریک در چنین گروه‌هایی بسیار مهم است و  آرشام غفوری که شاید نام جدیدی در جریان موسیقی راک ایرانی محسوب شود، نوازنده‌ای خوش قریحه به نظر می‌آید. او در قطعه «مش» بر اساس یکی از لالایی‌های مشهور جنوبی که به شکل شروه‌خوانی اجرا می‌شود، تک‌نوازی کرد، با گیتار الکتریک به فواصل ایرانی نزدیک شد و یاد آور نوازندگی ممتاز پویا محمودی بود.
در جالبوت، بخش عمده‌ی گروه را نوازندگان جنوبی شکل داده‌اند. اعضای این گروه به جز حامد حمیدزاده، نوازنده باسابقه گیتار بیس، همگی چهره‌هایی هستند که شما در دیگر اجرها ندیده‌اید. یعنی ترکیب کاملاً جدیدی که معنای «گروه» را به مخاطب منتقل می‌کند. جالب اینکه این نوازندگان تازه نفس به کارشان مسلط‌اند و نغمه‌هایشان به نسبت نوازندگانی که در گروه‌های متعددی می نوازند هوایی تازه در این جنس از موسیقی می دمد. البته نوع نواختن گیتار کلاسیک بعضاً باعث تولید صداهایی فالش می‌شد که برای گروه در این سطح توجیه نیست. جالب اینکه آرش رئیسی در اجرای بعدی در همراهی با ابراهیم علوی این مشکل را نداشت.

موسیقی جالبوت پیوند عمیقی با موسیقی جنوب ایران دارد و به واسطه‌ی شکل نزدیک کردن این موسیقی به بلوز و راک، یک پشنهاد تازه در جریان آلترنتیو موسیقی ایران است و امتیاز ویژه‌ی گروه خواننده است که با فاصله محسوسی از هم اسلافش، حداقل روی صحنه بهتر است. 

عکس‌ها از هلیا سعیدی

 

01 بهمن 1396
Naghsh Group Fajr 33 6

دل‌پذیری یک نظم برهم‌ریخته

نویسنده: کامیار صلواتی

شروع نفس‌گیر برنامه‌ی گروه نقش، نوید کنسرتی شنیدنی را می‌داد: در سکوت محض سازها، آوازخوان، مهدی امامی، با تکنیکی شبیه به فاصله‌گذاری در هنرهای نمایشی، شنوندگان را در نوا چنین ندا داد: «بشنوید ای دوستان این داستان/ خود حقیقت نقد حال ماست آن». برنامه با این روند معکوس از آوازی عریان آغاز شد و به قطعه‌ای مفصل و پرداخته‌ شده شبیه به پیش‌درآمد رسید.

برنامه در طرح کلّی‌اش، شباهت چندانی به اجراهای مألوف موسیقی دستگاهی نداشت. از این لحاظ، این اجرا به‌کلّی از آثار پیشین آهنگساز متمایز بود. در قیاس با ذهنیت موجود از توالی قطعات یک نوبت رایج دستگاهی، این برنامه به پازلی جابه‌جا امّا فکر شده می‌مانست. با این‌حال، از لحاظ مدال و تکنیک‌های اجرایی و نیز ریتمیک تا حدّ قابل‌توجهی به نظام موسیقی دستگاهی وفادار بود. در کنار این‌ها، آهنگساز نگاهی به ویژگی‌های «موسیقی قدیم» داشت؛ از شخصیت اجرایی نوازنده‌ی سازهای کوبه‌ای در قسمت اوّل کنسرت تا ترنم‌های ضربی گروه و نیز الهام‌گیری از بعضی از فرم‌های قدیمی‌تر موسیقی کلاسیک ایرانی.

رپرتوار گروه نقش محمل بعضی مشخصه‌های آشنای آوازخوان و آهنگساز/سرپرست نیز گروه بود؛ از جمله نگاه خاصّ آهنگساز به «گروه‌نوازی» در موسیقی کلاسیک ایرانی، که پیش از این در «حزّان» شنیده شده بود. هم‌چون برخی تجربیات پیشین مهدی امامی، تغییر حال‌و‌هوای مدال به‌واسطه‌ی تغییرات سریع در رجیسترهای اجرایی به‌وسیله‌ی پاساژ یا تغییرات ناگهانی و منفصل جملات آوازی در محدوده‌ی صوتی اجرایی جملات گاه زمینه‌ساز مدولاسیون‌ یا پیش‌روی مدال برنامه می‌شدند. علاوه‌ بر این‌ها باید به ایده‌های جذاب ریتمیک/ملودیک آهنگساز در بعضی قطعات متریک باکلام1، اجرای کم‌نقص گروه و تقسیم معنادار نقش سازها در قطعات اشاره کرد.

نکته‌ی ستودنی درباره‌ی مهدی امامی، انتخاب‌های هوشمندانه‌ی او در سال‌های فعالیت حرفه‌ای‌اش بوده است. مهدی امامی به‌واسطه‌ی این اجرا و آثار دیگری که در آن‌ها در نقش خواننده ظاهر شده است، شخصیت یک آوازخوان حرفه‌ای و فرهیخته را از خود نمایانده است؛ شخصیتی حرفه‌ای که شنونده با دیدن نامش بر روی اثری جدید، تا حدّی از شنیدنی بودن آن اثر آسوده‌خاطر می‌شود. 

عکس از علیرضا رمضانی


1- از آن‌جایی که در این برنامه بروشوری ارائه نشده بود، اشاره به قطعه‌ای خاص بدون دسترسی به اطلاعات و نام‌و‌نشان آن‌ها ناممکن است. 

30 دی 1396
arkan concert 2

یک صدا از حنجره‌ی دو عاشیق

نویسنده: امیر بهاری

ارکان اوگور (یا به شکل صحیح اوئور) معتقد است رجوع به کهن‌ترین سنت‌های موسیقی منجر به خلق بدیع می‌شود (نقل به محتوا از یک گفتگوی منتشر نشده) و اجرای او در جشنواره‌ی موسیقی فجر هم تفسیری بود سنت‌گرایانه از ترانه‌های فولکِ دوره‌ی عثمانی که با ایده‌ای ساده‌ی افزودن یک ساز بم‌تر و یک صدای بم‌تر ادبیاتی نو پیدا کرده بود.

اوگور و اسماعیل حکی (به زبان ما حقی) شنبه شب گذشته با سازهای ملی و محلی باقلاما(bağlama)، چووئور(Çöğür) و جورا (cura) ترانه‌های فولک را که طبق سنتی کهن توسط یک عاشیق نواخته و خوانده می‌شود در قالب آنسامبلی با دو خواننده و دو نوازنده اجرا کردند. دو صدا و دو سازی که تبدیل به یک عاشیق شده بودند. او در واقع این ترانه‌ها را به گونه‌ای تنظیم کرده بود که با صدای زیرترِ خودش و صدای بم‌ترِ اسماعیل حقی و همچنین دو ساز زیر و بم (در قیاس با هم) طنین گسترده‌تری پیدا کنند و تأثیر این ترانه‌ها بیشتر بشود، و بدون اینکه چیزی چندان فراتر از سنت‌های کهن بنوازد، اثر بدیعی خلق کرد. اوگور در تلاش بود تا خلسه‌ی صوفیانه و عاشقانه را با الویت دادن به خود موسیقی خلق کند. یک موسیقی منوتون و محزون که در گستره‌ی صوتی محدودی نواخته شد. این شکل موسیقی شرقی که هنوز مدال است و یک صدایی، به باور بسیاری پتانیسل پذیرفتن هارمونی با تعریف غربی را ندارد. این اجرا در بخش باکلام کاملاً هموفونیک بود، در بخش سازی هم اغلب به همین شکل اما در لحظاتی درخشان بود که دو ساز  چوئور و باغلاما به جای نواختن خطوط یکدیگر در بین یکدیگر حرکت می‌کردند ولی نه به نیت ساختن یک موسیقی دو صدایی بلکه بیشتر برای یک ساز (صدا) شدن. به زعم من این معنای خلاقیت در کانتکست موسیقی تونال است: تبدیلِ سیم‌های باقلامای اسماعیل حقی  به سیم‌های بم‌تر چووئورِ ارکان اوگور.

اجرای ارکان اوگور در جشنواره‌ی موسیقی فجر دو گروه مخاطب ناراضی داشت. اول آن کسانی که ارکان اگور را بیشتر با فعالیت‌هایش در موسیقی جَز می‌شناختند و آمده بودند تا گیتار نواختن او را ببینند و گروه دوم هم کسانی که توقع داشتند ارکان حداقل چند دقیقه‌ای بداهه نوازی کند. گروه اول تا حدودی حق داشتند ناراضی باشند چون متولیان جشنواره درباره‌ی اینکه ارکان اگور کیست و چه رپرتواری می‌نوازد اطلاع رسانی درستی  انجام نداده بودند. اما گروه دوم به این خاطر ناامید شدند که اغلب باقلاما و موسیقی این‌چنینی ترکیه را با اسم اردل ارزنجان می‌شناسند در حالیکه ارزنجان و ارکان متعلق به دو دیدگاه متفاوت در موسیقی ترکیه هستند. باقلامایی که ارزنجان می‌نوازد ساز مدرن و قرن بیستمی محسوب می‌‌شود و کوپوزِ ارکان سازی بسیار کهن است. ارزنجان معتقد به اضافه کردن تکنیک‌های جدید و بداهه نوازی است اما ارکان به‌رغم اینکه یکی از مدرنیست‌های موسیقی جز (یا فیوژن جز) در ترکیه محسوب می‌شود، در نواختن سازهای ملی و محلی (او چندین ساز ترکی را می‌نوازد) معتقد به اصالت است و به بداهه نوازی و به استفاده از تکنیک‌های امروزی اعتقادی ندارد. در واقع او به احیای تکنیک‌های‌ کهن این سازها شهرت دارد. پس توقع بداهه نوازی و اجراهایی شبیه به آنچه که ارزنجان و کلهر ارایه می‌کنند از هنرمندی چون ارکان خطاست.

اجرای ارکان اوگور در تالار وحدت اتفاق ویژه‌ای برای موسیقی ایران بود. اگر مخاطب با شناخت و آگاهی به تالار وحدت می‌آمد شاید در کیفیت اجرای ارکان تأثیری نداشت ولی حداقل باعث به وجود آمدن فضای بهتری می‌شد و این آگاهی باعث می‌شد در نقدها نوشته نشود که ارکان ترانه‌های فولک را به شکل جَز اجرا کرد!

عکس‌ها از ستاره کاظمی

30 دی 1396
homayoun sakhi afghanistan fajr33 14

کو گوشِ هوش؟

نویسنده: ساناز اصفهانی

چهارشنبه ۲۷ دی‌ماه، در هشتمین روز از سی و سومین جشنواره‌ی موسیقی فجر، همایون سخی نوازنده‌ی مشهور افغانستانی رُباب در تالار وحدت به روی صحنه رفت. او برای این اجرا، مسیر طولانیِ کالیفرنیا تا تهران را آمده بود، اما متأسفانه برای مخاطبان واقعی خود ننواخت.

نیمی از صندلی‌های تالار وحدت خالی مانده بود و نیمی دیگر توسط خیل مهمانان اداری و دولتیِ دعوت‌شده به جشنواره فجر و همین‌طور خبرنگاران و عکاسان بی‌شمار، اشغال شده بود. تالار آنچنان بی‌رونق مانده بود که افراد از ایوان‌ها به طبقه‌ی پایین آورده شدند و بدون هیچ نظمی در ردیف‌های جلویی مستقر شدند. به‌ندرت در بین حضار، مخاطب واقعی موسیقی راگا حضور داشت. حتی از شهروندان افغانستانی ساکن تهران هم چندان خبری نبود. شنوندگان به حدی از ذوقْ خالی بودند که صدای صحبت و زنگ تلفن همراه و رفت و آمد تا اواخر اجرا متوقف نشد. کف‌زدن‌های متوالی در سکوت‌های بین بخش‌های یک قطعه گواه آن بود که شنونده هیچ ارتباط ذهنی و احساسی با موضوع، برقرار نکرده است.

همایون سخی در بخش اول به نمایش مهارت شگفت‌انگیزش در نوازندگی، تکنیک شخصی و منحصر‌به‌فرد و روایت مدرن خود از راگ‌ها پرداخت و در بخش دوم انگار محض خوشنودی مخاطبی که چندان گوش آشنایی به پیچیدگی موسیقی کلاسیک افغانستان نداشت، با افزودن دف (به نوازندگی حسین رضایی‌نیا) و تغییر تم به فضای موسیقایی ایرانی مسیر اجرا را به سمت شور و حالی مقبول‌تر برای مخاطب عام هدایت کرد.

به نظر می‌رسد عمده‌ی هنرمندان مدعو در جشنواره فجر امسال، هنرمندانی برجسته بودند که حضور آن‌ها در تهران فرصت مغتنمی برای مخاطبان جدی انواع موسیقی شمرده می‌شد؛ اما این مخاطبان کجا بودند؟ در حالی که در رویدادهای موسیقیایی بسیار کوچک‌تر، اطلاع‌رسانی در سطح بسیار وسیعی انجام می‌شود و امکان حضور در اجراها به راحتی و به انواع روش‌ها در اختیار افراد قرار داده می‌‌شود، صندلی‌های سی و سومین جشنواره فجر - بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی کشور در بخش دولتی- با حضور چنین هنرمندانی، خالی می‌ماند و این مصداق عینی سوء مدیریت و اتلاف بودجه‌ی کشور در عرصه‌ی فعالیت‌های هنری و فرهنگی است.

29 دی 1396
Keleneke Quartet Fajr Festival 96 10 24 24

نشستن در نقطه‌ی تعادل

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

از همان هنگام که لا-ر، دو نت کشیده‌ی سوژه‌ی اصلی مجموعه‌ی «هنر فوگ» باخ را ویلن نواخت مشخص بود که قرار است «کوارتت کلنکه» چه ردای متفاوتی (نسبت به اجرای مشهورتر کوارتت‌های اِمِرسون، جولیارد و کِلِر) بر تن این فوگ‌های به‌غایت هنرمندانه‌ی در معما رهاشده بپوشاند، و از آن بیشتر تا چه اندازه قرار است موسیقی با همان سوژه‌ی گشاینده همچون نوشدارو به یک کرشمه دیگر اجراهای جشنواره را (چهار اجرا که پیش از آن دیده بودم) از خاطر بزداید و به رویدادی در دل فرهنگسرای نیاوران تبدیل شود.

اعضای کوارتت برای رپرتوار کونتراپونکتوس‌های I، II و IX را برگزیده بودند. جمله‌بندی روشن و درعین‌حال به‌خوبی با دیگران تنیده که هم‌زمان استقلال و پیوند خطوط را برقرار نگه می‌داشت، جریان شدت‌وری منحصربه‌فرد، حساسیت وسواس‌گونه‌ی نوازندگان نسبت به یکدیگر در ظرایف که خصلت غیر گفتگویی را به ویژگی گفتگومانند کوارتت نزدیک می‌کرد، انرژی حیاتی بسیاری را همچون یک حل به کاراکتر معمایی فوگ‌ها بخشیده بود و بی‌وقفه و یک‌نفس شنوندگان را جذب خود می‌کرد.

اما این نه پایان بود نه حتا اوج توانایی کوارتت، زیرا نوازندگان مقدمه‌ی آداجیوی موومان اول کنسرتوی شماره 4 شوبرت را به زمان حال فراخواندند. آن را آنگونه اجرا کردند که گویی به قطعه‌ای امروزی گوش سپرده باشی (باز هم مخصوصا از لحاظ دینامیکی). آوازگونگی ملودی‌ها، خصلت شناخته‌شده‌ی آثار شوبرت، به تنهایی یا در برابر عنصر متضاد (مثل بستر پر تب و تاب ترمولوها در آلگرو کُن موتو یا سر زندگی آلگروی پایانی) با مهارت با بیانی پراحساس و رومانتیک (مخصوصا در آندانته کُن موتو) در عین تعادل به نمایش گذاشته شده بود.

و درنهایت آنگاه که انتظار هر شنونده‌ی حساس تا حد زیادی در اثر شنیدن قطعات پیشین افزون شده بود نوبت نمود چیره‌دستی رسید. کوارتت شماره 3 مندلسون، یکی از ستوده‌ترین آثار زهی آهنگساز، در میان قطعات رپرتوار آزمونی برای مهارت نوازندگان (مخصوصاً ویلنیست‌ها در مولتو آلگرو ویواچه و پرِستو کُن بریو) بود که آنها بدون آن‌که به‌قدر شوبرت آوازگونه و سودایی بنمایندش درست در نقطه‌ی تعادل میان وضوح و گرمای عاطفی و ژرفای تأمل‌برانگیزی (ویژگی این اثر و برخی آثار دیگر مندلسون) نسبتاً با موفقیت اجرایش کردند. 

عکس از سارا عبدالهی

27 دی 1396
بالا