امیر شریفی در «حزان» به سرچشمهی ناب غالب آثار دهههای اخیر دست برده است؛ سرچشمهای که در این سالها به انواع و اقسام شکلها دستخوش آزمایش شده و هیئتهای گوناگونی به خود دیده است. شریفی امّا آگاهانه تلاش میکند به رسم مناسبات جاری در آن سرچشمهی ناب، موسیقی قاجاری، دست به خلق بزند. خلق شریفی تفاوتهایی با آن دسته از آثاری دارد که در دهههای پیشین به عنوان بازسازی یا بازگشت به سنتهای «اصیل» قاجاری میشنیدیم و آن بهرهگیری از نوعی نگاه کلنگر انسجامبخش در آهنگسازی است؛ نگاهی که با مطالعهي پرحوصلهي آثار قاجاری از ابزار تحلیلی موسیقایی بهره گرفته است تا اثری دیگر بیافریند. بهعبارت دیگر، شریفی در حزّان با شناخت دانشورزانهي آثار قاجاری خصیصههای آنها را برگزیده، به کار گرفته و در نقش ویراستاری که میخواهد متنی قدیمی را برای خوانندهی امروز قابل فهم کند آن خصیصهها را در یک بستهی صوتی منسجم و هدفمند به کار گرفته است.
تصنیف «اوج» یکی از نمونههای این برخورد است. این تصنیف آشکارا یادآور تصنیفی قدیمیتر، «تا شد دل من...»۱ است؛ امّا حرکت مدال جملهها آزادتر است۲ و آهنگساز خود بخشهایی را به کار افزوده که فرم تصنیف را اندکی دگرگون کرده است. این آزادی مدال که دامنهی تعریف گوشهها را از حیث گسترهي صوتی بسط میدهد و با گوشههای دیگر ممزوج میکند در بخشهای دیگری از کار نیز شنیده میشود.
در حیطهي نوازندگی نیز، ایدهی بسیار جالب آزادی عمل تکنیکی نوازندگان در اجرای قطعات آهنگسازیشده یکی دیگراز آن اشارات و دستکاریهای جذاب است. لابهلای جملات تثبیتشدهی قطعات آهنگسازی شده، ناگهان یکی از سازها بیرون میزند، آزادانه پاساژ یا جملهای زینتی را اجرا میکند و راه خود را موقتاً از راه یکسان سایر سازهای گروه جدا میکند و سپس باز به آن راه فربهتر میپیوندد. این تمهید سوال جالبی را پیش روی شنونده میگذارد: آیا چنین رویکردی، که به قول خود آهنگساز در پی ایجاد نوعی بافت «هتروفونیک» است، حامل نوعی نگاه ایرانیتر به مسألهی معاصر گروهنوازی نیست که فارغ از دغدغهی فواصل و مطبوع و نامطبوع راهی دیگر را پیش پای میگذارد؟
(۱)جالب آنکه یکی از نسخههای متأخر این تصنیف در گروه «بازسازی شیدا» با حضور خود شریفی اجرا شده است.
(۲)مثلاً رفتن از اوج دشتی به محدودهی درآمد شور همراه با اشارههایی مبهم به نت آغاز دشتی در مدتزمانی کوتاه.
برای خرید و دانلود آلبوم حزان به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.