نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: حسین علیزاده


Hamsano Ham Sokoot 2

چنگ زدن به آب

نویسنده: کامیار صلواتی

زایایی و سرشاریِ روزگار که از کف برود، کوششی پوچ و عبث شکل می‌گیرد برای به‌ چنگ آوردنِ سرشاری و زایایی گذشته‌های خوش؛ کوششی به بیهودگیِ در مشت نگه‌داشتنِ جرعه‌ای آب. این اتفاق، مثلاً، به عیان‌ترین صورت، برای دست‌اندرکاران موسیقی پاپِ موسوم به «لُس‌آنجلسی» رخ داده؛ آن‌هایی که سال‌هاست می‌خوانند، به هر بهانه‌ای آثارِ روزگارانِ خوشِ خود را باز تنظیم می‌کنند، در کلامِ ترانه‌های جدیدشان به آن‌ها اشاره و دائماً از آن‌ها یاد می‌کنند. این همان کوشش بیهوده است، همان تقلای چنگ انداختن به آب و البته وجهی از وجوه پیچیده‌ی «نوستالژی». اگر مرکز ثقل و نقطه‌ی بازگشتِ امنِ موسیقی پاپ ایرانی دهه‌ی پنجاه است، برای موسیقی کلاسیک ایرانی، این مرکز ثقل امن آثار دهه‌ی شصت یا هفتاد است. «همسان و هم‌سکوت» هم در جای خود کوششی دیگر است برای چنگ انداختن به آن نقطه‌ی امن از سوی موسیقی‌دانی که چند سال است چیزی نیافریده که به گَرد پای «ترکمن»، «راز نو» یا «نی‌نوا»یش برسد و جنبش و جوششی در جامعه‌ی موسیقی برانگیزاند.

«همسان و هم‌سکوت»، کارِ آخر حسین علیزاده که با همراهی تریوی رامبرانت منتشر شده، مجموعه‌ای است از چند قطعه برای شورانگیز، فورته‌پیانو، ویولونه و سازهای کوبه‌ای. درست معلوم نیست که چرا مثلاً به‌ جای ویلنسل از ویولونه استفاده شده یا به جای پیانو از پیانوفورته؛ هرچند که شاید درباره‌ی فورته‌پیانو بتوان چنین احتمال داد که صدای تیزترِ آن (به‌خصوص در بعضی رژیسترهایش) نزدیکی بیشتری با سنتور دارد. باری، از معدود نکات جالب آلبوم ترکیب رنگی این سازها با شورانگیز است؛ اما نکته اینجاست که نوازندگانِ این سازها اگر هیچ ننوازند هم، در تک‌نوازی‌های علیزاده به‌زحمت تفاوتی ایجاد خواهد شد. می‌شود به‌راحتی صدای سازهای ملودیکِ کار، به‌جز شورانگیز، را حذف کرد و تقریباً همان «سرمستِ» پیشین را شنید و همان «سماعِ» پیشین و همان «ترکمنِ» پیشین را (گیریم گاه با کیفیت اجرایی پایین‌تری)؛ یا می‌توان به‌سادگی صدای شورانگیز را حذف کرد و راحت و آسوده و بی‌دغدغه‌ی «امتزاج»، تفسیر بدیع‌ترِ تریو را از از نوا و ابوعطا پذیرفت. بداهه‌نوازی‌های علیزاده در این کار هم کمابیش همین‌طور است. نشانی از تأثیرپذیری، امتزاج یا نوعی راهبرد و فکر آهنگسازانه برای معنی‌دارکردنِ همراهی دیگرسازها با شورانگیز شنیده نمی‌شود. این فقط به جمله‌پردازی‌ها یا نحوه‌ی بسط موتیف‌های بداهه‌ی علیزاده (که مانند بسیاری از بداهه‌های چند سال اخیرش متشکل است از جمله‌هایی متکی بر چند موتیف بریده‌ی کوتاه و ساده) محدود نمی‌شود؛ بلکه از نظر مدال هم چیزی متفاوت با همان نوانوازی‌ها و ابوعطانوازی‌های پیشین او نمی‌شنویم.

فارغ از همه‌ی این‌ها، «همسان و هم‌سکوت» نشانه‌ی همان چنگ زدن به دستاوردهای پیشین هم هست: بازگشت مکرر استاد به ترکمن و دیگر قطعات پیشینش، بی‌آن‌که تفسیری به‌واقع نو از آن‌ها ارائه کند. فراموش نکنیم: زایایی و جوشش و سرشاری از دل رجعت منفعلانه به گذشته به دست نمی‌آید. باید مطلقاً معاصر بود.

برای خرید و دانلود آلبوم هم‌سان و هم‌سکوت به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 2
16 خرداد 1400
Hamsano Ham Sokoot 1

مبهوتِ زرق‌وبرق

نویسنده: پریا مراقبی

امثال آلبوم «هم‌سان و هم‌سکوت» را چگونه توصیف کنیم؟ آثاری که از عکسِ روی جلد تا خودِ موسیقی می‌نمایانند که این راه نه از یک، که از دو یا چندین فرهنگ سرچشمه می‌گیرد. با این اوصاف، باید منتظرِ یک گفتمان میان‌فرهنگی بود؟ یک تلفیق؟ و یا موسیقی‌ای که تنها خوانشی متفاوت دارد؟ «هم‌سان و هم‌سکوت» را می‌توان، با ارفاق، برآمده از گروهِ آخر خواند. چراکه ردیف‌کردنِ قطعاتی که سنگینیِ اجراهای درخشانِ قبلی را همچنان به‌دوش می‌کشند و دوباره‌ نواختن‌شان، آن هم با لهجه‌ای نصفه‌نیمه، راه به جایی نمی‌برد. تنها یک اجرای متوسط به اجراهای دیگر اضافه می‌کند؛ که اگر چیز دندان‌گیری هم دارد، نه به‌خاطر دوباره‌ نواختن‌شان، که به‌خاطر کوششِ قابل‌تأمل نوازندگانی غیرایرانی است در نواختن چنین قطعاتی.

پس، در این میان، نقشِ نوازنده‌ هم، به‌مثابه‌‌ی عاملِ این رد‌وبدل فرهنگی، مهم می‌شود. اینجا، مسئولیتِ نوازنده را می‌طلبد و مهارت او در رویارویی و واکاویِ فرهنگِ دیگری. این وضع تا آن‌جایی که به تریوی رامبرانت مربوط است، به همین منوال پیش می‌رود. یک کوششِ همه‌جانبه از لحنِ سازی (تکنیک‌های مربوط به موسیقی ایرانی) تا شیوه‌ی جمله‌بندی‌ها که نتیجه‌ی کاوشِ آنها در جهتِ شناختِ دنیای موسیقیِ علیزاده است. این چنین تکاپو در فرهنگِ دیگری در نوع خود سزاوار تشویق است؛ می‌گوید تریوی رامبرانت نه فقط به شیوه‌ی تعامل در چنین همکاری‌هایی آگاه است، بلکه آن را هم با مهارت به‌کار می‌گیرد.

در آن‌سوی این ماجرا حسین علیزاده نشسته است. همان علیزاده‌ای که همیشه در چنین همکاری‌هایی دیده‌ایم؛ در ‌تک‌نوازیْ همان جمله‌بندی‌ها و در قطعاتِ گروهی هم همان خوانشی که همواره داشته است؛ نه تلاشی برای این گفتگو و نه رغبتی برای دست‌کم نزدیک‌ کردنِ این زبان موسیقایی. او همواره در حصارِ موسیقی‌ای که می‌شناسد، قدم برمی‌دارد؛ به بسترش اطمینان دارد و، اگر قرار بر گفتگو است، تکلیفِ دیگری است؛ راه برای طرف مقابل باز است که این بستر موسیقایی را بکاود.

وقتی هم صحبت از تجربه می‌شود، بی‌دقتی در ضبط و صداهای اضافیِ آن را نمی‌شود هیچ‌جوره پذیرفت. اگر هم بنا به آنسامبل ضبط کردن باشد، این موضوع چندین برابر دقت می‌طلبد.

با این اوصاف، با مانندِ «هم‌سان و هم‌سکوت»ها باید به چه دل‌خوش کرد؟ یک گفتمانِ میان‌فرهنگی؟ دوباره‌ نواختنِ قطعات؟ یا زرق‌وبرقِ چنین همکاری‌هایی؟ که البته نشان داده بازارِ گرمی هم دارد. با یک برچسبِ متفاوت بودن، کلی هم بَه‌بَه‌وچَه‌چَه به پا می‌کند. در این میان، اگر نیمچه‌حرفی هم برای گفتن باشد، در همهمه‌ی ستودنِ نام‌ها و حیرت از چنین همکاری‌هایی، شنیده نمی‌شود.

برای خرید و دانلود آلبوم هم‌سان و هم‌سکوت به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 2.5
14 خرداد 1400
10 ghate 5

پنجگاه

نویسنده: سعید یعقوبیان

چالشِ عمده‌ی هنرجویان تار و سه‌تار در خصوصِ نواختن قطعات چهار جلد پیشین این مجموعه (که در طول دهه‌های شصت و هفتاد منتشر شده بودند) این بود که نمونه‌ی اجرایی از بیشتر قطعات وجود نداشت و هنرجویان در مواجهه با آوانگاری‌های در آن دوره عجیب و غریب (به ویژه کسر میزان‌های ناشناخته و دائم در حال تغییر آنها) تصور درست و دقیقی از یک قطعه‌ی مشخص نداشتند و یا نواختن‌شان به برداشت‌هایی گنگ و حتی اشتباه در برگردانِ نوشته به صوت می‌انجامید.

ده قطعه‌‌ی پنجم پس از گذشت دو دهه از انتشار آخرین شماره، با چند تغییر منتشر شده است. اول اینکه ناشر دیگر مؤسسه‌ی ماهور نیست و نشر جدیدی متعلق به خودِ مؤلف این کتاب را به بازار عرضه کرده است. دوم اینکه بیشتر قطعات مجموعه پیشتر در اجراها و آلبوم‌های مختلف اجرا و شنیده شده‌اند؛ که با در نظر گرفتن فاصله‌ی طولانی انتشار شماره‌های جدید طبیعی به نظر می‌رسد و همچنین این موضوع را نیز باید در نظر داشت که با گذشت این دو دهه، گسترش وسیع شبکه‌های اجتماعی امکان‌های متفاوتی برای دسترسی و پخش شدن فراهم کرده‌اند. بااینحال کماکان اجرای آموزشیِ کلِ این مجموعه لازم و پرفایده به نظر می‌رسد. طرح جلد، قطع و قلم همان است اما کاغذ به کاهی تغییر یافته و تفاوت آخر اینکه هم علیزاده در ابتدای کتاب یادداشت کوتاهی نوشته و هم دو متن زندگینامه‌ایِ کوتاه نیز درباره ‌‌علی‌اکبر و عبدالحسین شهنازی به قلم بابک خضرایی در کتاب گنجانده شده است.

علیزاده در نوشته‌ی خود به این موضوع اشاره کرده است که گاه قطعه‌ای را برای هنرجویی خاص که از راهی دور یا نزدیک می‌آمده ساخته است. در گذشته نیز در میان تارنوازان چنین ماجراهایی دهان به دهان می‌گشتند. مثلاً اینکه قطعه‌ی معروف شورانگیز (در ده‌قطعه‌ی اول) را علیزاده در دهه‌ی شصت و به نیت نریمان حجتی ساخته بوده تا خوراکی برای دست و پنجه‌ی فرز او فراهم کرده باشد.

این جلد از مجموعه‌ی ده قطعه‌ شامل دو تمرین، دو پیش‌درآمد، دو چهارمضراب، دو رنگ و دو قطعه است. به غیر از یک چهارمضراب (راست پنجگاه) که در سال ۸۸ ساخته شده مابقی قطعات بین سالهای ۹۲ تا ۹۶ تصنیف شده‌اند.

29 مهر 1398
neynava

حکمت انتشار

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

انتشار تصویر دست‌نویس پارتیتور آثار مهم نکته‌هایی را درباره‌ی آنها رمزگشایی می‌کند. اغلب اوقات، زمانی که فاصله‌ی نوشته‌شدن اثر و زمان انتشار دست‌نوشته زیاد باشد (مخصوصاً اگر دومی پس از مرگ آهنگساز باشد)، دسترسی به آن از برخی زمینه‌‌های پیدایش اثر، نحوه‌ی تفکر آفرینش‌گر هنرمند یا همان روال‌های آهنگسازانه، مجموع ارتباط‌های میان هنرمند و مصححان/ناشران (از طریق مقایسه با ویراست‌های معتبر و نامعتبر و تصحیح‌های مؤثر یا اشتباه‌)، و احتمالاً رازهای مگوی خاص درباره‌ی اثر پرده برمی‌دارد. درنتیجه دسترسی به چنین ماده‌ی اولیه‌ای راه را برای بسی مطالعات تاریخی و موسیقی‌شناختی بعدی باز می‌کند. برای مثال دسترسی ما به دست‌نوشته‌های بتهوون روشن می‌کند که چگونه آهنگساز دوباره و چندباره دست به تغییر و تصحیح شاهکارهایش زده و باز در هر مرحله هنوز اندکی نارضائی از رسیدن به غایت مطلوب، در وجودش باقی مانده است.

بااین‌حال انتشار تصویر دست‌نویس نی‌نوا ما را با پرسشی درباره‌ی حکمت انجامش روبه‌رو می‌کند زیرا تا حد زیادی از بهره‌های یادشده بی‌نصیب است. هنگامی که از یک سو پارتیتور همین اثر با نت‌نویسی چاپی با ویرایشی به تمامی انجام‌شده در زمان حیات آهنگساز و تحت نظارت و به دست نت‌نویس و ناشر تاییدشده‌ انجام گرفته و موجود است، و از سوی دیگر در نگاه اول پارتیتور جدید نیز جز اندکی جای پاک‌کردگی و باقی‌مانده‌ی رد نت‌های پیشین (مثلاً ص ۷ خط‌های ویلن ۱ و ویلن ۲) و یک حذف دو میزانی (ص ۳۳) که از هیچ‌کدام استنباط خاصی نمی‌توان کرد، چیزی در اختیار نمی‌گذارد، چرایی این نسخه‌ی جدید در ابهام می‌ماند.

حتا نگاه دقیق‌تر و مقایسه‌ی پارتیتور چاپی و دست‌نویس تازه منتشرشده که ردّ برخی تغییرات تا رسیدن به ویراست ماهور ازجمله افزوده‌شدن آرشه‌گذاری یا تغییر دینامیک کلی بعضی جمله‌ها را نشان می‌دهد (مثلاً میزان‌های ۱۰ و ۱۱ که تضاد دینامیکی شدیدتری نسبت به نسخه‌ی چاپی دارد (از pp به f و p در مقابل p به mf و p)) و گفتگوی آهنگساز، (بیشتر) درباره‌ی جنبه‌های احساسی نی‌نوا و بعضی آثار نزدیک به دوره‌ی ساخت آن، نیز همچنان کمکی به روشنی پاسخ پرسش مستتر نمی‌کند و دست‌بالا ما را به این نتیجه می‌رساند که این دست‌نویس نسخه‌ای نزدیک به نهایی بوده است.

24 شهریور 1398
Angah

پُلی دور از پیچیدگی

نویسنده: فرشاد توکلی

حداقل از اوایل قرن نوزدهم میلادی، تهران و باکو دو مرکز عمده‌ی آن موسیقی‌ای بوده‌اند که ـ کمی بعدتر ـ نظامِ خود را در ساختارهایی با عنوان "دستگاه" مشخص کرد. از آن زمان تاکنون، موسیقی‌دانانِ این دو مرکز ـ به‌عنوان نمایندگانِ دو مکتب از یک موسیقی، مستقیم یا غیرمستقیم ـ همواره با یکدیگر در ارتباط بوده‌اند. بزنگاهِ آنگاه، یعنی جایی که کمانچه‌ی امام‌یار حسن‌اُفِ سرخوش و چیره‌دست را کوبه‌ای‌های گوناگونِ پژهام اخواصِ ماهر همراهی کرده است، یکی از تازه‌ترین‌های این ارتباط و همکاری است؛ آلبومی که پایکوبی و رقص کفه‌ی سنگین‌ترش را تشکیل داده است.

تذکر پیشینه‌ی این ارتباط نباید ما را به این خطا اندازد که آنچه در آنگاه می‌توان یافت سرشتِ یکسانی دارد با آنچه احیاناً بین آقاغلامحسین و کمانچه‌نوازِ قفقازی در یک شب‌نشینیِ قاجاری احتمالاً قابل شنیدن بوده است. برعکس، یادآوری این ارتباط برای برجسته کردنِ نقاط تمایزشان است. تقریباً، همان‌قدر که از شواهد تاریخی می‌توان از تعلقِ روح نوازندگانِ قاجاریِ تهران و قفقاز به یک روح موسیقاییِ هم‌سرشت مطمئن بود که برای هردو عمیقاً بومی محسوب می‌شد، از جذبِ نمونه‌های امروزی‌شان در آنچه موسیقی تلفیقی نام گرفته، و ادعا می‌کند که مدام بین شرق و غرب در حال پل‌زنی است، نیز می‌توان اطمینان داشت. آنگاه موسیقی شیرینِ دل‌انگیزی دارد که کوشیده شده زهرِ بوم‌زادگی و پیچیدگی از آن گرفته شود تا، با جای گرفتن در دلِ "توده"، به هر ذائقه‌ای خوش بیاید. این موسیقی باید همان‌قدر غریبگی داشته باشد که آشنا به‌نظر می‌رسد. جایی که این موسیقی می‌ایستد اَمن‌گاهِ سیخ و کباب است؛ زیرا غذا به‌کل چیز دیگری است. امام‌یار ـ مانند همتایانِ ایرانی و یونانی‌اش، کیهان کلهر و ماتِیوس ساهوریدیس ـ تا جایی بومی می‌ماند که توده به زحمت نیفتد و سالن‌ها را ترک نکند. قواعد حاکم بر موسیقیِ توده قواعد حاکم بر بازار است.

توده همان است که حسین علیزاده، در یادداشتِ ستایش‌آمیزش در داخل آلبوم، از آن با عبارتِ «شنونده از هر طیفی با شنیدنِ آن احساس شادی و شعف [...] می‌کند» یاد کرده است؛ یادداشتی با پایانِ: «دستان‌تان پُرتوان و دل‌هایتان پُرنغمه». آنگاه موسیقی مهاجرانِ درافتاده در فضاهای کلان‌شهری است؛ همان‌قدر بکر و غریبه و رها، که مشابه و همگانی و محتوم.

برای خرید و دانلود آلبوم آنگاه به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.8
14 بهمن 1396
Ghamnoumeye Fereidoun

خلق را «شو-آف»‌شان بر باد داد

نویسنده: ارژنگ آقاجری

اگر شاملو در دهه‌ي ۳۰ و سال‌های پس از کودتا، میان جامعه‌ای که روزبه‌روز التهاب درونی‌اش قوت بیشتری ‌می‌گرفت تا به انقلابی مردمی بدل گردد، از تکنیک‌های ترانه‌‌سرایی و زبان محاوره به مثابه‌ي ایراد بیانیه‌های سیاسی شور‌آفرین در بین «خلق» استفاده می‌کرد تا در ادامه‌ی فعالیت‌ها و تفکرات حزبی و مبارزاتی بتواند با زبان مردم برای مردم سخن بگوید، آیا در عصر حاضر و دهه‌ی ۹۰ و در دوران اصلاح و اعتدال، «غمنومه‌ی فریدون» در اساسِ خویش با تعارضی بزرگ روبرو نیست؟

با زیر و رو کردن محموله‌ي شادی‌آفرینِ «غمنونه‌ی فریدون» آن‌چه کف دست شما می‌ماند، گزارش مراسمی است برای ادای دینِ شخصیِ نویسنده/کارگردانِ اثر به بیژن مفید، صمد بهرنگی، صادق هدایت و به طور انحصاری به احمد شاملو؛ و مؤلف نه تنها از بیان این ارادت ابایی ندارد، بلکه در این سلوک تمجیدوار چندان پیش می‌رود که تمامی امکانات بالقوه‌ی یک متن دراماتیک را فدای کلاژهای ناکارآمد و افراط در بازی‌های بینامتنی می‌کند؛ تا آنجا که صدای آیدا شاملو نیز وارد این خط تولید می‌شود. این زیاده‌گویی در به‌کار‌بستن فرم‌ها، موتیف‌ها، نشانه‌ها و استعارات در موسیقی اثر (که کارگردان اثر با برگزاری یک «پرفرمنس»‌ ویژه‌ی تولدِ آهنگساز همان اثر، مسبوق به سابقه است۱) نیز دیده می‌شود.

علیزاده که در زمان حیات شاملو نامش در دو اثر او در این حوزه۲ دیده می‌شود و سال‌ها بعد در مصاحبه‌ای به او و ناآگاهی‌اش از موسیقی ایرانی می‌تازد۳، دوباره در «غمنومه‌ي فریدون» موسیقی‌اش کنار ساخت‌هایی ترانه‌‌وار و شبه‌شاملویی می‌نشیند و بی‌‌که از رستگاری‌های پیشین وی در این مدیوم، نشانی ببینیم، موسیقی اثر را به شکل کلاژی الکن از قطعاتی شیک و خوش‌صدا، برساخته از موقعیت‌های ناگهانی متن،‌ درخواهیم یافت. این روند با صداگذاری‌های گوش‌نواز، گرافیک و بسته‌بندی جذاب، برگزاری مجالس رونمایی و فروش نسخ نفیس به شکل محدود، و درنهایت با ورود چهره‌های سینمایی محبوب، خود را در وضعیتی ناهمگون با آن‌چه ایده‌ی اصلی در پی تقلید آن است، بازتعریف می‌کند و هنگام معناگذاری با مدیوم‌های مختلف مورد استفاده، در توضیح دلالت‌های خود، عقیم می‌ماند.

باید دید آیا سال‌ها بعد «غمنومه‌ی فریدون» نیز مانند «پریا» و یا «قصه‌ی مردی که لب نداشت» به یادها می‌ماند و رسالت و کارکرد اجتماعی‌ای که در فرم و محتوا به دنبال آن است را پیدا می‌کند یا خیر۴. آیا پس از گذشت نیم قرن از زمانه‌ی شاملو، نباید به فرم‌های متناسب با زمان و زبان روز اندیشید؟

آیا بر هم‌نشینیِ تکرار ایده‌ی خطابه‌سازی‌ برای مردم کوچه و بازار و توده و خلق و رعیت، و ردیف‌کردنِ سوپراستارهای سینما و تولید یک کالای تجملاتی؛ جز یک سو‌ء‌تفاهم بزرگ، نام دیگری می‌توان گذاشت؟
________________________________
۱ـ «پرفورمنسی برای تولد استاد نامی ایران»، خبرگزاری فارس
۲ـ «پریا»، «دختران ننه دریا» نشر ماهور
۳ـ گفت‌وگو با نشریه‌ی تجربه، دی‌ماه ۱۳۹۰
۴ـ شاملو در متنی که پشت جلد سی‌دی «پریا و دختران ننه دریا» درج شده‌ است، ابراز می‌دارد که با تردیدی بزرگ مواجه شده و از آن آثار تحت نام سیاه‌مشق‌ها و تجربه‌هایی شعری بر زبان محاوره یاد می‌کند و اعتراف می‌کند که این راه را ادامه نخواهد داد.

برای خرید و دانلود آلبوم غمنومه‌ی فریدون به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.4
31 مرداد 1396
بالا