نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: حوزه هنری


Be Yade Doost 1

بعد از واقعه

نویسنده: کارگاه مرورنویسی نویز

بازنگریِ همه‌جانبه‌ی پروژه‌ی «گلها» ضروری است. این برجسته‌‌ترین برداشتی است که «به‌یادِ دوست»ـِ درویش‌رضا منظمی در ذهن باقی می‌گذارد؛ نه صرفاً از آن جهت که اثر یک تکنوازیِ ویلُن است که سعی دارد بی کم‌وکاست خاطره‌ی موسیقاییِ پرویز یاحقی، تکنوازِ برجسته‌ی «گلها»، را یادآوری کند، بلکه بیشتر از آن بابت که نشانه‌ی خصیصه‌ای است که در دیگر کوشش‌های ظاهراً «بی کم‌وکاستِ» یادآورِ «گلها» نیز قابل‌مشاهده است: پوکی.

منظمی، که همان‌قدر در کمانچه‌نوازی نزد عموم ناشناخته است که در ویلُن‌نوازی، موسیقی‌دان کهنه‌کاری است، با سابقه‌ی همکاری در گروه شیدا و دانشگاه تهران، و اگر قرار باشد ویلُن‌نوازیِ گلها تداعی شود، بی‌شک، او از شایسته‌ترین‌هاست. با این همه «به‌یادِ دوست» نیز «پوک» جلوه می‌کند. این در حالی است که منظمی را باید، پیش از هر چیز، یک «ویلن‌نواز» دانست که عاشقانه موسیقیِ «گلها» را، هرچند در خلوت، دنبال کرده است. مشکل کجاست؟

استفاده از «پوکی» اشاره است به داشتن و آوردنِ پوسته و رویه‌ی چیزی، بی آن‌که مغز و هسته‌ی حیثیت‌بخشِ آن همراهش باشد. تلاش‌های یادآورِ «گلها» پوک هستند، نه چون اغلب ناشیانه و مقلدانه‌اند (که نوازندگیِ منظمی نشانی از ناشی‌گری ندارد)، بلکه از این جهت که در هیچ‌کدام نشانی از خاستگاهِ اصلیِ «آن‌گونه» شدنِ گلها نیست: بستر و موقعیتِ اجتماعی. موسیقی شکلِ عینیِ خود را از بستر اجتماعیِ مولدش می‌گیرد و مقلدان «گلها» در ساخت یا بازیافتِ چنین موقعیت و بستری است که ناتوانند. آنها میزانِ تعامل خودشان با علائقِ خلوت‌نشینانه‌ی‌شان را معیارِ تعامل جامعه با آن علائق می‌گیرند و، بنابراین، برنخاسته زمین می‌خورند. جامعه مدت‌هاست به راه دیگری رفته است. در این مساوی گرفتنِ خلوت‌نشینی با کنش و واکنشِ جامعوی، که گلهابازان در آن تنها نیستند، پیش از هر چیز «پروژه‌ی گلها» به سبْکِ یکی‌دو نوازنده یا آهنگساز کاسته می‌شود و، در نتیجه، از آن تعامل غنیِ جامعوی، که از تأمین اقتصادیِ برنامه‌ریزی‌شده و آموزش در هنرستان موسیقی تا جذب آزادِ نوازندگانِ باقریحه و آهنگسازی و رهبری ارکستر و تعاملِ زنده با لایه‌ی خاصی از اهالی ادبیات را شامل می‌شد، تنها یک سایه باقی می‌ماند: صدای محوِ یک تمبک در دوردست، پژواکِ اغراق‌شده‌ی صدابردارانه، گستره‌ی وسیعِ شدت‌وری که صَرفِ عبارت‌هایی اغلب‌لگاتو شده و، به‌ویژه، ضربیِ سنگین یا نیمه سنگینی که با فراغتِ‌بال گردِ یکی‌دو ایده می‌چرخد.

برای خرید و دانلود آلبوم به یاد دوست به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 2.5
10 اسفند 1399
Yek Ghafeleh Del 1

خوبِ بی‌خطر

نویسنده: کامیار صلواتی

«یک قافله دل» آلبومی محترم اما محافظه‌کار است؛ نه سخنی تازه می‌گوید و نه سودای جهانی دیگر در سر می‌پروراند. اثری برای گروهی از سازهای ایرانی در همایون و شوشتری، که حتی خط باس‌اش هم یادآور تجربه‌های چهل سال پیش هستند. تقریباً در کار هر آن چیزی است که به عنوان ویژگی تیپیکال آلبوم‌های موسیقی کلاسیک ایرانی در چهل ساله‌ی اخیر می‌شناسیم، چه در توالی و تجمیع گونه‌های اجرایی، چه در سازبندی، چه در تنظیم و بازتفسیر قطعات «قدیمی»، و چه حتی در امور دیگری چون نحوه‌ی انتخاب شعرها؛ الگویی که از تجاربی چون آثار گروه‌های عارف و شیدا نمونه‌برداری کرده‌اند و اگر در دوران اوج شکوفایی این تیپ آثار خلق می‌شدند، می‌توانستند نمونه‌ای درجه‌ی دو از آن‌ها قلمداد شوند. از این رو، این آلبوم تنها این تنه‌ی اصلی و فرسوده‌ی چند دهه‌ی اخیر را فربه‌تر می‌کند؛ تنه‌ای که چند سالی است رو به تکیدگی دارد. «یک قافله دل» تاکنون نمونه‌های همانند زیادی داشته و احتمالاً از این به بعد هم نمونه‌های مشابه‌اش از راه خواهند رسید. گاهی ساز و آوازهایش شنیدنی‌اند و «به‌بَهـ»ی را از عمق جان برمی‌انگیزانند؛ به ویژه در دو ساز و آوازی که یکی با همراهی نی و دیگری با همراهی تار اجرا شده است، و گاهی از فرط دل سپردن به کلیشه‌های رایج در آثار همانندش، قابل‌ پیش‌بینی و در نتیجه ملال‌آور می‌شود. در حقیقت، این اثر و آثاری که این‌چنین محو هنجارهای شنیداری عصر خود هستند و درنتیجه عنصر پیش‌بینی‌ناپذیری ندارند، پیام‌هایی به مخاطب مخابره می‌کنند که مملو از «پِرت اطلاعاتی»اند، آن‌قدر که در مخاطب نیازی برای شنیدار فعالانه ایجاد نمی‌کنند و واکنشی را به محتوای خود برنمی‌انگیزانند. «یک قافله دل» به دلیل همین برخورد غیرانتقادی و غیرحلاج‌گرانه، خوب و بد این دست آثار را یک‌جا با هم خریده و یکسره تن خود را به این تکیه‌گاه سپرده است.

در حقیقت، آزمون وجاهت «یک‌ قافله دل» و آثار مشابه‌اش، نه صرفاً با عیاری درونی، که با سنجه‌ای بیرونی ممکن می‌شود: اثری این‌چنین، در تاریخ موسیقی ما با همه‌ی بالا و پایین‌هایش در دهه‌های اخیر، و در ظرف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زیست ما، کدام دغدغه را –جز اشتیاق خالقان‌اش برای خلق- پاسخ‌گوست؟

برای خرید و دانلود آلبوم یک قافله دل به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.5
27 مرداد 1398
Taraneh Haye Kaboud 1

گم‌شده در بیابان‌های کرمان

نویسنده: کامیار صلواتی

اگر توضیحات دفترچه‌ی سی‌دی را بپذیریم، ترانه‌های کبود را باید آلبومی بدانیم که معرف و در عین‌حال برگرفته از سنت‌های موسیقایی جنوب کرمان است؛ حوزه‌ای که به نظر می‌رسد چندان از لحاظ موسیقی‌شناختی کار شده و شناخته شده نیست. ترانه‌های آلبوم عموماً فرم ساده‌ای دارند؛ تقریباً همگی یا تک‌بخشی هستند یا  بندبرگردان. این ترانه‌ها را از لحاظ منشاء شکل‌گیری‌شان می‌توان به سه بخش کلی تقسیم کرد: ترانه‌هایی که خالق‌شان نامشخص است (یا طبق توضیح دفترچه آهنگ و شعرشان «محلی» است)، ترانه‌هایی که ساخته‌ی دُرمحمد نوازنده هستند، و بالاخره ترانه‌هایی که توسط حسین نظری، نوازنده‌ی جوان قیچک و خواننده‌ی آلبوم ترانه‌های کبود ساخته شده‌اند.

پرسش‌هایی که با شنیدن این آلبوم سربرمی‌آورند زاییده‌ی این دسته‌بندی سه‌بخشی هستند: ترانه‌های کبود بالاخره اثری برای معرفی موسیقی جنوب کرمان است یا برای خلق آثاری نو براساس سنت‌های آن فرهنگ موسیقایی؟ اگر شق اول را درست بدانیم، چرا هیچ‌گونه توضیحی درباره‌ی کلام یا کارکرد این ترانه‌ها، خصوصیات تئوریک و اجرایی این نوع موسیقی، تاریخ این ترانه‌ها، یا تفاوت موسیقی حوزه‌ی جنوب کرمان با موسیقی بلوچستان –که به نظر می‌رسد دست‌کم شباهتی فراوان با موسیقی این حوزه‌ی جغرافیایی دارد- داده نشده است و به جای آن، در جملاتی تعارف‌آمیز که نه فقط برای اثری پژوهش‌گرانه که برای اثری هنری هم هضم‌نشدنی هستند، از «نبوغ» و «درک والا»ی عماد توحیدی سخن به میان آمده است؟ «سازهای کوبه‌ای» مورد استفاده در این آلبوم چه هستند و چه نسبتی با سازهای سنتی رایج در جنوب منطقه‌ی کرمان دارند؟ دُرمحمد نوازنده که بوده و در این سنت موسیقایی چه جایگاهی داشته است؟ اگر فرض کنیم که هدف نه شناخت و معرفی موسیقی‌شناسانه‌ی موسیقی یک منطقه‌ی خاص، که خلق اثری هنری بوده، چرا تفاوت معناداری میان ساخته‌های حسین نظری با ترانه‌های پیشین این حوزه‌ی محلی-جغرافیایی دیده نمی‌شود و اصولاً چرا این سه دسته کنار هم جمع شده‌اند؟

شنیدن آلبومی چون ترانه‌های کبود که بر روی خلاء ایستاده است، شنونده را در سرگیجه‌ای مدام رها می‌کند که دارد چه می‌شنود و اصولاً برای چه می‌شنود. این‌چنین است که هرگونه داوری یا تحلیل محتوای موسیقایی آن نیز ممکن است به بی‌راهه برود.

برای خرید و دانلود آلبوم ترانه‌های کبود به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.6
26 خرداد 1398
Royaye Kaman 1

در میانه بودن یا دو رگگی؟

نویسنده: کامیار صلواتی

رویای کمان نشان‌گر چگونگی به هم آمیزی شاخصه‌های سبکی کمانچه‌نوازی درویش‌رضا منظمی است. در این اثر، دو منظمی داریم، دو منظمی که هر یک نمایانگر روزگاری و سبکی هستند؛ یکی سبک رادیویی، و به طور خاص ویلن‌نوازی به شیوه‌ی یاحقی –استاد منظمی- و هم‌نسلانش؛ و دیگری به سبک جنبش احیاگرانه‌ی دهه‌‌های پنجاه و شصت که همچنان بقایایش به گوش می‌رسد. این دو منظمی، گاه نسبت به هم بی‌تفاوتند، گاه به یکدیگر نظری دارند، گاه با هم می‌آمیزند، و گاه، هرچند در کنار هم حضور دارند، حضور یکدیگر را نادیده می‌گیرند. در هم‌آمیختگی میانه‌دارانه‌ی منظمی کجاست و دورگگی کمانچه‌نوازی‌اش کجا؟

گاهی این دو وجه و این دو سبک همراه با یکدیگر شنیده می‌شوند. آرتیکولاسیون‌ها، تغییرات آگوگیک، تکنیک‌های اجرایی (مثلاً تأکید بر نت‌های خارج از اشل، یا گلیساندوهای اغراق‌ شده) و نحوه‌ی توالی صداها و سکوت‌ها بیشتر طعم و بوی یاحقی دارند؛ به‌خصوص در بخش‌های آوازی اثر. ناگهان اما از این طعم و رنگ و بوی دهه‌ی چهلی، یک ضربی با معیارها و ارزش‌های رایج در موسیقی ردیفی (یعنی نوعی از موسیقی که مرجعش ردیف‌های قاجاری است) سربرمی‌آورد. این نقش‌ها گاهی برعکس هم می‌شوند، یعنی ضربی‌ها –مثل شیار «بیات زند»- گلهایی‌اند و آزادتر، اما آوازی‌ها ردیفی‌تر، وفادارتر به جملات و موتیف‌های منظم و بسط‌یابنده‌ی ردیف، و آشناتر به آنچه در دهه‌ی پنجاه به بعد شیوع پیدا می‌کند؛ مانند آنچه در شیار «شوشتری» می‌شنویم. شخصیت تنبک هم که گاهی آگاهانه بر این تفاوت شخصیت‌ها تأکید می‌کند، این دو وجه را پررنگ‌تر می‌کند. گاهی هم این دو ممزوج می‌شوند و حاصل صدایی است که در بعضی لحظات به سنتزی می‌انجامد؛ مثلاً، نوع صدادهی ساز و بعضی تکنیک‌های اجرایی‌اش به موسیقی دوران رادیو نزدیک است و ساختار جمله‌های آوازی‌اش به جملات ردیف شبیه.

علاوه بر این‌ها، خود سازماندهی و چینش برنامه‌ها هم حاصل این امتزاج است؛ مثلاً در شیار اول، «سه‌گاه»، آغازینْ قطعه چهارمضرابی ردیفی است، و انتهای آن یادآور یک «پیش‌درآمد» به همان سیاق؛ یعنی پیش‌درآمدی که در «پَس» می‌آید! در حقیقت، این پیش‌درآمد و چهارمضراب، اگرچه خود به شیوه‌ی پسارادیویی هستند؛ اما چینش کلی برنامه، تقیدی به چینش قطعات در برنامه‌های رایج این سال‌ها ندارد.

نویز کامیار صلواتی رویای کمان کلاسیک ایرانی کمانچه درویش رضا منظمی

برای خرید و دانلود آلبوم رویای کمان به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 2.2
23 دی 1397
Hanooz Avaz 1

وصفِ شوق

نویسنده: سعید یعقوبیان

خانه‌هایی کنار هم ساخته‌شده، با یک معماریِ دست ‌کم دویست ‌ساله و استادانه؛ دستگاه‌ها را به مسامحه چنین بیانگاریم. می‌توان به شکل‌های مختلف این خانه‌های قدیمی را سیاحت کرد. از جمله با ساز و آواز که به تنهایی یا باهم، در اجراهایی منفرد، بارها و بارها، داخل یک خانه را می‌آرایند؛ رنگ می‌زنند، می‌چینند و قدم به قدم‌اش را به مشتاقان‌اش نشان می‌دهند. طبیعتاً دیدن یک خانه با همان دیوارهایی که بارها دیده‌ شده، از جایی به بعد ذوقی نخواهد داشت علی‌الخصوص اگر سال‌ها گروهی بی و حتی بد سلیقه‌، خانه‌ها را همچون دلّالان به ما نشان داده باشند؛ خانه‌هایی که گشت و گذارهایی جاودانه از آنها در خاطرمان داریم. مگر آنکه ذکاوت و قوه‌ی خلاقه‌ای باشد تا رنگی دیگر بزند یا طرح و طرزی نو بچیند. دست‌مان را بگیرد و بر مسیری تازه، خانه به خانه راه‌هایی نرفته پیش چشم‌مان بگذارد. یا اگر هیچ راه و نقشِ نوی نمی‌زند و آرایشی پیش‌تر آزموده شده را برای نمایش برمی‌گزیند، خود، یک همراهِ دقیق، جوینده و با حال باشد، دنیایی‌ یگانه باشد در کالبد آدمی؛ که با او بودن تجربه‌ی دیگری شود. آنکه خانه را با او می‌گردی گویی از خودِ خانه مهمتر است و شاید حتی از کشف راه‌های نرفته‌ای از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر هم. گاه فقط از یکی دو گوشه‎ برایت حرف می‌زند؛ حرف‌هایی زیسته‌ی او و چشم‌اندازهایی از دریچه‌ی تجربه‌های او. کافی‌ست! با خود می‌گویی. طالبش باشی حوصله‌ات سر نمی‌رود. کامیاب می‌شوی، یاد می‌گیری و سرمستی و سرورِ این همراهیِ گیرا در تو می‌ماند و ادامه می‌یابد. پنج تفرج با آوازِ علی‌اصغر شاه‌زیدیِ هفتادساله و همراهی شهرام میرجلالی در «هنوز آواز»، هنوز چنین خاطره‌هایی برایمان می‌سازند و به جا می‌گذارند. گاه در قامتِ درویشی مثنوی‌خوان که با افشاری و اصفهان به سنگینی از کنار پنجره‌ی خانه می‌گذرد، گاه رندی چهارگاه‌خوان که از پرده‌ی مغلوب در حصار پهلو می‌گیرد و گاه عاشقی غمین که در دشتی و شور می‌سراید، می‌موید. شاه‌زیدی شعرخوان نیست آوازخوان است. او –چنانکه باید- به جای تلاش برای فهماندنِ شعر به مخاطب، در بستری موسیقایی، بر موج‌های الحان، خود در حال کشفِ شعر است و شنونده را در این پویش با خود همراه می‌کند.

برای خرید و دانلود آلبوم هنوز آواز به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 2.8
18 دی 1397
بالا