داود آزاد، با تارنوازی به شیوهی بیگجهخانی در آلبوم «مکتب تار تبریز»(1369) وارد بازار موسیقی شد. در ادامهی راه، نواختن موسیقیِ آذربایجان با تار ایرانی و سهتارنوازی به شیوهی هرمزی از دیگر آثار او بودند. با این آلبومها او در مقامِ نوازندهای شاخص شناخته میشد که گویا علائقی صوفیانه نیز دارد: آنچه از رنگ رخساره میشد خبر گرفت. و در نهایت هم، پیشتر از ویرتوئوزیتهاش، آنچه شخصیتِ موسیقاییِ او را تثبیت کرد، ایستادن بر شانههای گرایشِ خاصی در تصوف و عرفان بود که در سال 1375 با آلبوم «نورِ جان» نمود یافت (که ابتدا با نام «نوربخشِ جان» منتشر و با فاصلهی چند روز، از بازار جمعآوری شد).
آنچه امروز با شنیدن نامِ او بر ذهنها شکل میبندد همین وجههی صوفیانهی اوست. موسیقیِ او در این ژانر، کنار هم نشستنِ الگوهایی ساده و پر تکراراند تماماً متکی بر شعر. اما در لحظاتی، درخششهایی نیز وجود دارد که عموماً همانهایی هستند که استعداد او در نوازندگی را برجسته و یادآوری میکنند و گاه ذوقی را در لحنسازی. بیشترین تراکمِ چنین لحظاتی را در آلبوم «میِ بیرنگی» سراغ داریم.
«تو مستتری...» هرچند نامِ یکی از شاگردان آزاد را نیز بر خود دارد اما تماماً بر سیاقِ او و بخش اعظماش از آنِ خود اوست (ساختِ یکی از تصانیف، ساز وآوازها، که هم ساز و هم آواز از اوست و از «نوربخش جان» در کار او سابقه دارند، و همنوازی و آواز در باقیِ قطعات). این اثر را نیز باید در ادامهی آلبومهایِ مبتنی بر تصنیفِ آزاد در نظر گرفت؛ با چند تفاوت در جزئیات مانند چاشنیهایی در تنظیم قطعات (استفاده از جوراباغلاما و بندیر، فضاسازیهای صوتی) که در هر حال از آبشخورِ یک نفسِ دیگر جوشیدهاند.
سبقه و پشتوانهی کلاسیکِ موسیقیِ آزاد سبب شدهاست که صوفیانههایِ ردیفیِ او کمینه ذوق و سر و شکلی داشته باشند (و در «تو مستتری...» نیز متأثر از او). رخداد عجیب و غریبی در آنها شنیده نمیشود و زیباییشناسیاش اصولِ سادهای دارد. اما بعید است این موسیقی جز هممسلکان و علاقهمندانِ صوفیمآبی، مشتریِ پیگیرِ دیگری داشتهباشد. وجودِ یک ایدئولوژیِ پیراموسیقایی، مانعی بر استواری و خلاقیتِ موسیقی نیست اما کارِ آزاد در آثار اخیرش، برای گوشهایِ جدی، بهرهی درخوری نداشتهاست.
تو مست تری یا من داود آزاد جاهد محمدی سعید یعقوبیان