نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: راوی آذر کیمیا


Lut 1

به‌مثابه چرک‌نویس

نویسنده: پریا مراقبی

سرچشمه‌ی ایده‌های ساختاری آلبوم «لوت»، اولین آلبوم محمد نیک، را می‌توان در اواخر دهه‌ی ۷۰ و به‌خصوص دهه‌ی ۸۰ شمسی جُست؛ زمانی که مبحث راک-فارسی بین تولیدکنندگانِ این نوع موسیقی و شنوندگانش بسیار داغ بود. تلاش‌های سازندگانِ این دست از موسیقی در دهه‌ی ۹۰ نه تنها دیگر تکرار نشد، بلکه با شتاب مسیر سراشیبی را در پیش گرفت. حال، در سال ۱۴۰۰، «لوت» بر ایده‌هایِ آغازینِ همان جنبشی سوار است که نزدیک به دو دهه‌ قبل‌تر مورد آزمون‌وخطای آهنگ‌سازانِ راک-فارسی بود. پس، در همین آغازِ ماجرا، باید بر ادعای صاحبِ اثر مبنی بر اطلاقِ "تجربه‌ای نو" بر آلبومش تردید کرد.

«لوت» آلبومی است با محوریت گیتار باس، که در بعضی قطعات با گیتار الکتریک، کمانچه، تنبور و آوای یک خواننده همراهی می‌شود. ایده‌ی کلیِ اثر دست‌یابی به لحنی ایرانی در قالب موسیقی راک و متال است؛ آنچه که می‌توان کوشش‌های نافرجام توصیفش کرد. تمام آنچه از ترکیبِ کلیشه‌ایِ موسیقی ایرانی و راک می‌شناسیم در «لوت» هم شنیده می‌شود. کمانچه، به‌مثابه‌ سازی ایرانی که احتمالاً وظیفه‌اش دادنِ رنگ‌وبویی ایرانی به موسیقی است، تکلیفش معلوم نیست؛ ناگهانی می‌آید و می‌رود. محمد نیک، در مقامِ نوازنده‌ی گیتار، می‌کوشد چندین جمله‌ی برآمده از ردیف را با لحنی نصفه‌نیمه اجرا کند تا شاید صدایی "ایرانی" از آب دربیاید، که البته اینگونه نمی‌شود. تلاش دیگر دکلمه‌ی بی‌موقعِ یک بیت شعر در میانه‌ی موسیقی متال است، به‌طوریکه شعر تناسبی با موسیقی ندارد و البته به‌ سختی هم شنیده می‌شود. از کوشش‌های باری به هرجهت برای «ایرانی» صدا دادن که بگذریم، موتیف‌های موسیقی هنوز به نتیجه نرسیده‌اند که، سروکله‌ی موتیف‌های دیگر پیدا می‌شود و تمامیِ این ترکیب در آلبومی که مُدام سبک را تغییر می‌دهد: دقایقی متال است، دقایقی پراگرسیو و گاه اَمبینت. همین نکته هم موجب شده که آلبوم عاری از یکپارچگی باشد. انگار آلبوم باید تمامیِ ایده‌های آهنگ‌ساز در سال‌های فعالیتش را در خود جای بدهد، حال چقدر این ایده‌ها حساب‌وکتاب دارند و چقدر می‌توان آن‌ها را در تحت یک مفهوم پیاده کرد تفاوتی نمی‌کند؛ مهم انتشار آلبومی است با دفترچه‌ای که میزان آگاهی مؤلفش را در ترکیب‌هایی چون «موسیقی مفهومی» و «روایتی جدید به همراه موسیقی مدرن و امروزی» و ربط‌‌دادن‌شان به دشت لوت نمایان می‌کند.

برای خرید و دانلود آلبوم لوت به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0
22 آذر 1400
Gisooye Negar 00

ردپایی از نگار

نویسنده: فاطمه فرهادی

در الزام، اختیار و اجبارِ زمان و مکان است که «اتفاقی» شکل می‌گیرد. در ایجاد این «اتفاق»، می‌توان فرمانِ اختیار را در دست گرفت و با پایشِ الزام، مطابق معیارهای زمان و مکان به آن شکل داد؛ جبر هم البته نقش خودش را خواهد کشید. این مناسبات در تولید یک موسیقی به عنوان یک «اتفاق» هم صدق می‌کنند.

اما «گیسوی نگار»، حداقل، فاقد یکی از این ویژگی‌ها است: الزام. آلبوم در زمانه‌ای که موسیقی، امروزش از دیروزش پیشتر و فردایش از امروز فراتر می‌رود، با سنت گره خورده است، در سنت غرق شده است و ای کاش در این غرق‌شدگی از آن سیراب می‌بود. از طرفی، آلبوم با ذهنیتی ته‌نشین‌‌شده از دورانِ نوار کاسِت شکل گرفته است، دو برنامه‌ی آواز افشاری و آواز بیات‌ترک به‌مثابه‌ی دو روی «آ و ب» کاسِت شکل گرفته‌اند و هر دو بخش تقریباً با روندی قابل پیش‌بینی آغاز و با رِنگ پایان می‌پذیرند و نقطه‌ی اوجی از حس‌برانگیزی نمی‌سازند.

آلبوم، که سنگش بر آواز گذاشته شده، در این نقطه با درماندگیِ زیادی روبه‌روست. ادای ناواضح و نامناسب کلمات را بر آوازی بی‌رمق بیفزایید، نصیب شنونده آلبومی است که گوش سپردن به آن دشوار است. و این همه همراهِ معضل همیشگیِ انتخاب اشعار تکراری؛ اشعاری که اجراهای پیش از این‌شان به مراتب موفق‌ترند.

گاه و بی‌گاه ناکوکی و از ریتم افتادنِ سنتور و خواننده نیز به گوش می‌رسد. اونیسون بودنِ بخش غالبی از آلبوم و تکنوازی‌هایی که بار آن همواره بر دوش سنتور است موجب کمرنگ شدنِ نقش سایر ساز‌ها و نوازندگان شده است. آلبوم ساخته‌ی سیاوش آریامنش، شاگرد فرامز پایور است. او قدم در راه ادای دین به استاد گذاشته، به حفظ بهره‌ای که از شیوه‌ی استاد برده پرداخته و در این راه گوشه‌ی چشمی هم به شیوه‌ی تنظیم‌های استاد داشته است. اول آنکه، قصد و نیّتِ خوب در انجام یک کار نشان از نابی و درستی و نتیجه‌ی هنرنشان آن ندارد. و دوم، پایور با ویژگی‌های هنری‌اش و در مناسبات الزام، اختیار و اجبارِ زمان و مکانِ خود پایور شد. تکرارِ موفقش در این زمان و مکان شاید دیگر نتیجه بخش هم نباشد.

برای خرید و دانلود آلبوم گیسوی نگار به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 1.5
10 آبان 1400
Nahan 1

عجله هنوز هم کارِ شیطان است

نویسنده: کارگاه مرورنویسی نویز

آیا برای یاد کردن از یک هنرمندِ برجسته باید او را در خویش رونویسی کرد؟ یاسمین رحمتی، در یک «به‌یاد محمدرضا لطفی»ـِ دیگر به نامِ «نهان»، به این پرسش گفته است آری. رحمتی، که سنتور می‌نوازد، وجهِ «شیدا»یی و «چاووش»ی لطفی را سراغ گرفته است؛ وجهِ آهنگسازانه و رهبری‌کننده‌ی او، که ـ البته ـ در عین حال که بر ذوق این نوازنده‌ی شاخص اتکا داشت، تنها به یمن باهمستانِ موسیقایی جوانان آن زمانِ «مرکز حفظ و اشاعه» ممکن می‌شد. «نهان» از همه‌ی این‌ها تهی است.

نه این‌که نوازندگان از نمونه‌های آن‌زمانی‌شان بهتر نیستند، که در مجموع هستند و یاسمین رحمتی هم از ذوق سهم خودش را دارد. مسئله وسعت امکان‌هاست: آن زمان آن‌قدر، این‌زمان چقدر؟ اینجاست که رونویسی کافی نیست. از ساخته‌های رحمتی تا گروه‌نوازی و آواز و صدابرداریِ «نهان» را، امروز، با ده‌ها نوازنده و خواننده‌ی دیگر می‌توان تجربه کرد و مطمئن بود تغییر تعیین‌کننده‌ای رخ نمی‌دهد. معنیِ این حرف به سادگی یک چیز است: وقتی برای موسیقیِ مؤثر، به چیزی بیشتر از یک «رونویسی» نمی‌اندیشیم، موسیقی‌مان به‌راحتی می‌شود: معمولی و تکراری، حتی برای علاقه‌مندانش.

تکنوازی‌های نوبتی، به سبْکِ «تقسیمِ غنائم»، اثر را چندپاره‌تر کرده است و حجمِ بالا و کیفیتِ نامناسبِ واخُنشِ (ریوِربِ) صدای خواننده سازوآواز (به‌خصوص در همراهی با سنتور) مضحک کرده است: سنتور در اتاق می‌نوازد و خواننده با میکرُفن در سالن بسکتبال آواز می‌خواند. وقتی هم نوبت به سهمِ سه‌دقیقه‌ایِ کمانچه‌ی محمدصادق شاه‌ولایتی از ۴۴ دقیقه‌ی آلبوم می‌رسد، شنونده، در بیست دقیقه‌ی پیش از آن، آن‌قدر رمق خود را از دست داده که دیگر به سختی می‌تواند حوصله‌ی شنیدنِ بهترین تکنوازی اثر را در خویش فراهم آورد و بفهمد که در این میان این سه‌دقیقه یعنی چه: دستاوردی برای این کمانچه‌نواز تا بداند هنرش را «امروز» چگونه باید عرضه کند؛ دانستن و بلدبودن کافی نیست، چگونگیِ عرضه خود عینِ هنر است.

«نهان» برای یادگرفتن چیزهای بیشتری دارد: اول، در تعامل پیوسته و مستمر بودن با مخاطب، اما همچنان جدی و، پس، صبور در انتشار؛ عجله هنوز هم کارِ شیطان است. دوم، درس مهم‌تری است که می‌توان، از جمله، در دبستان «نهان» آموخت: نوازنده‌ی خوب از تعاملِ رودررو با شنونده می‌روید و آهنگساز از فکر.

برای خرید و دانلود آلبوم نهان به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 2
25 فروردین 1400
Segaah Vaar 1

کاریموزیکاتور

نویسنده: سعید یعقوبیان

آن تارنوازی که هنوز مکرراً به «کاملاً بداهه بودن»ِ سه‌گاهی که نواخته تأکید می‌کند روشن است در تمام سال‌هایی که سازبه‌دست بوده، نه تنها به کارش فکر نکرده بلکه از نوشته‌های فارسیِ دست‌کم یک دهه‌ی گذشته و از گفتمان انتقادی شکل‌گرفته در باب پیوستار بداهه و آهنگسازی نیز بی‌خبر است. کجای نغمه و کرشمه زدن، و مخالف از پسِ زابل زدن، می‌تواند «کاملاً بداهه» باشد؟ آن هم با یک تارِ ناکوک و سنتوری که هر از چندگاه با کشیدنِ مضراب روی سیم‌ها هنرنمایی می‌کند. آیا توقع زیاده‌ای است، از کسی با چند دهه تجربه‌ی دست‌به‌ساز بودن، که چند دقیقه در پرده‌هایی مشخص، کاری بیش از سرهم کردن الگوهای هزاربار شنیده‌اش بکند؟

این تار و سنتور حتی در لحظاتی که می‌خواهند باهم بنوازند و یکی جواب دیگری را بدهد، در ساده‌ترین شکلِ انجامِ این کار نیز درمی‌مانند. به غیر از بخش‌های غیرضربی، پیش‌درآمد و چهارمضرابی هم که ساخته و نواخته شده‌اند به درس‌های ابتداییِ کتاب‌های آموزشی می‌مانند که شاید بتوانند برای آشنا کردنِ یک هنرجوی تازه‌کار با پیش‌درآمد و چهارمضراب و پرده‌های سه‌گاه مفید باشند. اما اینجا مایه‌ی شگفتی است که این نوازندگان چطور از خود نپرسیده‌اند: چرا باید شنونده، تکرار ثابت و صدباره‌ی یک موتیف ساده در تمام طولِ یک قطعه را تحمل کند و پای شنیدن‌اش بنشیند؟ به راستی پنداشتِ یک سازبه‌دست از هنر نوازندگی تا چه اندازه می‌تواند نازل باشد؟

بنا به متنِ پر اشتباه و محتاجِ ویرایشِ دفترچه، این آلبوم و آلبوم قبلیِ همین دو نوازنده (آلبومِ «افشار») در راستای دونوازی‌هایی همچون آثار پایور و ظریف و برای پر کردن جای خالیِ چنان آثاری! با هدفِ کمک به احیای دستگاه سه‌گاه و آواز افشاری منتشر شده است. آری؛ این نکته صحیح است که فاتحانِ سودازده‌ی بازارهای جهانی دیگر نان فانتزی‌شان را به قاتقِ سه‌گاه و افشاری نمی‌زنند اما سه‌گاه و افشاری، آنجا که باید باشند کمابیش هستند و خواهند بود. اگر قرار است سه‌گاه تا این اندازه ملال‌آور و خموده باشد و بی‌کمترین هنرورزی و آفرینندگی، بیست‌وشش دقیقه! (و خوشبختانه نه بیشتر) کرختی و دلزدگی بار بیاورد، همان بهتر که در صندوقچه‌ی تاریخ بماند و خاطره‌مان از سه‌گاه‌های یاحقی، بنان، پایور و دیگران آلوده‌ی این رخوت‌ها نشود.

برای خرید و دانلود آلبوم سه‌گاه‌وار به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0.9
26 تیر 1398
Bar Karaneye Shab 1

بَه بَه...

نویسنده: سعید یعقوبیان

ساحتِ اجراییِ جدیدی در موسیقی ایرانی از میانه‌ی قرنی که در آنیم حیات یافت که «بر کرانه شب» نماینده‌ی خوبی برای نمایش حیاتِ این شاخه است. با تأسیس رادیو و در ادامه با گستردگیِ مخاطبانِ برنامه‌ی گل‌ها، موسیقی ایرانی بیش از هر زمانِ دیگر به خانه‌های مردمِ کوچه و بازار راه یافت. عده‌ای علاقه‌مند شدند تا سازی بنوازند. سراغ خریدن و یادگرفتن رفتند و با هر بهره‌ای که از موسیقی دستگاهی ‌یافتند محافل خانگی موسیقی ایرانی را شکل دادند. در تهران و شهرهای بزرگِ دیگر، ویولن، تار، ضرب و سنتوری گرد هم می‌آمدند و خواننده‌ای هم –به عنوانِ یک رکن حیاتی و اساسی‌- همراهی‌شان می‌کرد.

چنین محافلی امروز نیز کم و بیش وجود دارند و می‌توان نمونه‌هایی از آنها را یافت، شنید و دید.  در این محافل معمولاً ساخته‌های دیگران نواخته و اجرا می‌شود و گاه «استاد»ی که ذوقی دارد نوایی از خود نیز می‌سازد. با گذشت چند دهه، اغلبِ این هنرمندانِ محفلی، سال‌گشته شده‌اند و عموماً امروز کهنسال‌اند. سه‌گاه و ابوعطا هم از مایه‌های پرطرفدار محافل‌اند. (در حالیکه در موسیقی‌های شبه مدرنِ امروزی دیگر شنیده نمی‌شوند). همه‌ی اینها بدون استثنا در «بر کرانه‌ی شب» جمع شده‌اند. ویولن و سنتور و ضرب، سه‌گاه و ابوعطا، صبا و بدیعی، و صدای کهنسالِ خواننده در گوشه‌هایی آشنا. به اضافه‌ی اینکه یک تصنیف، با ارکستری گلهایی و روی یک ملودیِ دلنواز از امین‌الله رشیدی نیز آن میانه آمده که هرچند به لحاظ محتوا و موسیقی دقیقاً همسانِ کلِ مجموعه است اما از نظر حجم صوتی و سازبندی متفاوت است و در دفترچه نیز هیچ اشاره‌ای به ارکستر و نوازندگان‌اش نشده.

موسیقیِ محافل غالباً در یک سطحِ بخور و نمیر است اما «بر کرانه‌ی شب» یک نمونه‌ی حرفه‌ای از این نوع موسیقی ایرانیِ رو به افول است؛ نمونه‌ای که بالاترین سطحِ این گونه‌ی موسیقایی را به نمایش می‌گذارد و هنرمندان‌اش در طول عمرشان فعالیت مستمری در این نوع موسیقی داشته‌اند. زیستِ این نوع از موسیقی ایرانی -همانند هر نوعِ دیگر- به مخاطب‌اش گره خورده است. پای طمأنینه‌ی این موسیقی نشستن، در حوصله‌ی چند درصد از ایرانی‌های امروز  در گرماگرمِ روز و وقتِ شبانه‌شان است؟

سعید یعقوبیان بر کرانه شب محمدرضا شریفی محمد رئوف قنبری امین اله رشیدی

برای خرید و دانلود آلبوم بر کرانه‌ی شب به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 2.3
17 اردیبهشت 1398
Hich Dar Hich

مصائب کامکاریسم احساساتی

نویسنده: امیر بهاری

هوشنگ کامکار در آلبوم «هیچ در هیچ» مجموعه‌ای پیش روی مخاطب می‌گذارد که جایی برای دفاع ندارد و با آن ادعاهای رنگ به رنگِ نه چندان صحیح در دفترچه‌ی آلبوم، به وجهه‌ی آکادمیک خود هم آسیب می‌زند.

تصور هوشنگ کامکار این است که بیژن جلالی، سهراب سپهریِ «دوران معاصر» است، در حالی که جلالی حتی یک سال از سپهری هم بزرگ‌تر بوده و اولین مجموعه شعرهایش را در اوایل دهه ۱۳۴۰ منتشر کرده است. کامکار معتقد است سهراب سپهری را با آلبوم «در گلستانه» مشهور کرده است با این آلبوم سبب‌ساز شهرت بیژن جلالی هم خواهد شد: «چند دهه پیش بود که به پیشنهاد همسرم شهرزاد با اشعار سهراب سپهری آشنا شدم و حاصل آن ساخت آلبوم «در گلستانه» شد که مورد توجه خاص و عام قرار گرفت. به‌طوریکه در شهرها و دهات تصاویری از «تا شقایق هست زندگی باید کرد»[،]«آب را گل نکنیم» و «به سراغ من اگر می‌آیید....» بر دیوارها نقش بست». مجموعه هشت دفتر شعر سهراب سپهری در قالب یک کتاب اولین بار سال ۱۳۵۶ چاپ شد و فقط تا سال ۱۳۶۲ پنج بار با حداقل تیراژ ده هزار نسخه تجدید چاپ شده بود.

این جدا از فروش جداگانه‌ی هر کدام از مجموعه اشعار او بود که پیش از این چاپ شده بود.
آلبوم «هیچ در هیچ» قرار است خیلی  مدرن نباشد و در عین حال از اصول متداول کلاسیک هم دوری کند ولی بیشتر ملغمه‌ای از بافت‌های مختلف بدون ذهنیت هارمونیک مشخص و منسجم است که به واسطه‌ی آوازهای تقریبا رسیتاتیو* کمی ساختار پیدا کرده‌اند. جالب اینکه این نگاه به اصطلاح پیچیده و فرا مدرن در ساختار و هارمونی که در نهایت چندان ماحصل عمیقی ندارد درست نقطه‌ی مقابل شعر جلالی است که عمیق‌ترین رنج‌های بشر را بسیار ساده بیان می‌کند.

هوشنگ کامکار در این آلبوم از سمپل‌های سازی (صداهای از پیش آماده شده یا VST) استفاده کرده است (منهای سولو‌ی ویولن) ولی معلوم نیست چرا گروه سازها این‌طور معرفی شده‌اند: «...ارکستر زهی به سرپرستی ارسلان کامکار آن را اجرا کرده است». بسیاری از آهنگسازان امروزه از سمپل‌ها استفاده می‌کنند ولی چرا سمپل‌هایی با این کیفیت؟ انتخاب سمپل تخصص می‌خواهد اما پیدا کردن سمپل‌های بهتر از آنچه در این مجموعه استفاده شده در دنیای امروز اصلاً کار دشواری نیست. مضاف بر اینکه میکس مغشوش (به شخصیت نامانوس دف که در دل ارکستر جا نیفتاده دقت کنید) و مسترینگ نادقیق و نامناسب، کار را از چیزی که هست هم ضعیف‌تر کرده است.

هوشنگ کامکار استاد موسیقی و سرپرست گروه کامکارها شاید نیاز به کمی آرامش و دوری از هیاهوی فضای جریان اصلی موسیقی ایران دارد تا روی اثر بعدی خود با دقت بیشتر و ادعای کم‌تری کار کند.


*شکلی از خواندن که نزدیک به دیالوگ گفتن و دکلمه کردن است.

هیچ در هیچ امیر بهاری بیژن جلالی صبا کامکار ارسلان کامکار هوشنگ کامکار ارکسترال کلاسیکال موسیقی آوازی راوی آذر کیمیا سهراب سپهری گلستانه

برای خرید و دانلود آلبوم هیچ در هیچ به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.2
27 آبان 1397
Afshar 1

بابرچسب، بی‌امضا

نویسنده: علیرضا جعفریان

چندی پیش برای مرور آلبوم انگاره‌ی فراق اثر کیارش داودی و کریم ابراهیمی چنین عنوانی را انتخاب کردم: «بی‌برچسب، باامضا». آلبوم افشار اما به شکل جالبی در نقطه‌ی مقابل قرار دارد. همانطور که از عنوان آلبوم پیداست، افشار به شکلی کلاسیک متکی به ردیف است. برچسب «کلاسیکِ متکی به ردیف» بر پیشانی افشارچسبیده است و تقریباً هر سؤالی درباره‌ی این آلبوم را می‌تواند درجا پاسخ دهد: چرا این آلبوم فقط 25 دقیقه است؟ چون کلاسیک است؛ چرا از تنوع مدال برخوردار نیست و فقط در محدوده‌ی یک فضای مدال کوچک حرکت می‌کند؟ چون کلاسیک است؛ چرا با وجود عدم تنوع در فضای مدال، از تنوع رَنگ‌های صوتی و سازهای مختلف استفاده نشده است؟ چون کلاسیک است؛ چرا صاحب اثر تلاشی در جهت برانگیختن عواطف شنونده نداشته است؟ چون کلاسیک است؛ چرا  صاحب اثر خود را بی‌نیاز از هرگونه تمهید و تدبیر در جهت دوری از یکنواختی دانسته است؟ چون کلاسیک است؛ در آلبوم افشار تشخص و فردیت آهنگساز و یا نوازنده در کمترین حد ممکن قرار دارد. به سختی می‌توان از شاخصه‌های واضحی در آهنگسازی یا نوازندگی پنج قطعه‌ی موجود در آلبوم سخن گفت و به این ترتیب به نظر می‌رسد صاحب اثر خود را بی‌نیاز از هرگونه امضای شخصی دانسته‌ است: باز هم چون کلاسیک است.

به هیچ عنوان صرفاً بی‌امضابودن یک اثر نمی‌تواند روی ارزیابی هنری آن تاثیر منفی بگذارد. فقدان امضا و تشخص فردی را می‌توان یکی از نشانه‌های هنر کلاسیک دانست. به یاد آوریم که در نقاشی ایرانی، تا پیش از بهزاد، امضای شخصی نه‌تنها نقیصه‌ی هنری که حتی نقیصه‌ی اخلاقی محسوب می‌شد. با این حال، یک سؤال مهم در این زمینه مطرح است: در دنیای پیش از مدرن، علت‌های گوناگونی باعث پرهیز هنرمند از فردیت و امضای شخصی می‌شدند. در دنیای مدرن علت‌هایی دیگر به وجود آمدند که باعث گرایش هنرمند به تشخص شدند. حال آیا واقعاً علت‌هایی در این بین وجود دارند که باعث شوند یک هنرمند دنیای مدرن از امضای شخصی پرهیز کند؟ یا چنین پرهیزی صرفاً گرایشی رمانتیک و نوستالژیک به دنیای پیشامدرن است؟ و اگر این پرهیز صرفاً گرایشی رمانتیک و نوستالژیک است، آیا در تعارض با هنر کلاسیک قرار نمی‌گیرد؟ سؤال را در ابعاد بزرگ‌تری بپرسیم: اگر کلاسیک‌بودن صرفاً یک گرایش رمانتیک و نوستالژیک باشد، با کلاسیک‌بودن در تعارض نیست؟

آرش فرهنگ فر افشار علیرضا جعفریان رضا مهدوی مهسا عظیمی کلاسیک ایرانی افشاری سنتور راوی آذر کیمیا

برای خرید و دانلود آلبوم افشار به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.6
21 شهریور 1397
بالا