آن تارنوازی که هنوز مکرراً به «کاملاً بداهه بودن»ِ سهگاهی که نواخته تأکید میکند روشن است در تمام سالهایی که سازبهدست بوده، نه تنها به کارش فکر نکرده بلکه از نوشتههای فارسیِ دستکم یک دههی گذشته و از گفتمان انتقادی شکلگرفته در باب پیوستار بداهه و آهنگسازی نیز بیخبر است. کجای نغمه و کرشمه زدن، و مخالف از پسِ زابل زدن، میتواند «کاملاً بداهه» باشد؟ آن هم با یک تارِ ناکوک و سنتوری که هر از چندگاه با کشیدنِ مضراب روی سیمها هنرنمایی میکند. آیا توقع زیادهای است، از کسی با چند دهه تجربهی دستبهساز بودن، که چند دقیقه در پردههایی مشخص، کاری بیش از سرهم کردن الگوهای هزاربار شنیدهاش بکند؟
این تار و سنتور حتی در لحظاتی که میخواهند باهم بنوازند و یکی جواب دیگری را بدهد، در سادهترین شکلِ انجامِ این کار نیز درمیمانند. به غیر از بخشهای غیرضربی، پیشدرآمد و چهارمضرابی هم که ساخته و نواخته شدهاند به درسهای ابتداییِ کتابهای آموزشی میمانند که شاید بتوانند برای آشنا کردنِ یک هنرجوی تازهکار با پیشدرآمد و چهارمضراب و پردههای سهگاه مفید باشند. اما اینجا مایهی شگفتی است که این نوازندگان چطور از خود نپرسیدهاند: چرا باید شنونده، تکرار ثابت و صدبارهی یک موتیف ساده در تمام طولِ یک قطعه را تحمل کند و پای شنیدناش بنشیند؟ به راستی پنداشتِ یک سازبهدست از هنر نوازندگی تا چه اندازه میتواند نازل باشد؟
بنا به متنِ پر اشتباه و محتاجِ ویرایشِ دفترچه، این آلبوم و آلبوم قبلیِ همین دو نوازنده (آلبومِ «افشار») در راستای دونوازیهایی همچون آثار پایور و ظریف و برای پر کردن جای خالیِ چنان آثاری! با هدفِ کمک به احیای دستگاه سهگاه و آواز افشاری منتشر شده است. آری؛ این نکته صحیح است که فاتحانِ سودازدهی بازارهای جهانی دیگر نان فانتزیشان را به قاتقِ سهگاه و افشاری نمیزنند اما سهگاه و افشاری، آنجا که باید باشند کمابیش هستند و خواهند بود. اگر قرار است سهگاه تا این اندازه ملالآور و خموده باشد و بیکمترین هنرورزی و آفرینندگی، بیستوشش دقیقه! (و خوشبختانه نه بیشتر) کرختی و دلزدگی بار بیاورد، همان بهتر که در صندوقچهی تاریخ بماند و خاطرهمان از سهگاههای یاحقی، بنان، پایور و دیگران آلودهی این رخوتها نشود.
برای خرید و دانلود آلبوم سهگاهوار به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.