نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: فاطمه فرهادی


Afsaneh 1

برای دوست، نه برای مخاطب

نویسنده: فاطمه فرهادی

«افسانه» تکنوازی‌های سنتور جواد بطحایی است، که در سال ۱۳۹۴، در قالب کتابی با نامِ «به‌یاد دوست»، منتشر شده است. از پرداختن به چرایی انتشار دوباره‌ی آن در قالب آلبوم، بعد از شش سال، چشم‌پوشی می‌کنیم. همچنین، با اشاره‌ای گذرا به کیفیت پایین تناسبات نوازندگی (مانند تکنیک، دینامیک و ریتم) و ضعف گسترش و بسط ملودی، که مهم‌ترین ابزار در چنین قالبی است، به سراغ محتویات دفترچه می‌رویم، که شامل مدحی بلند در وصفِ «استاد»، از زبان یکی از شاگردانش، و کارنامه‌ی پرتعداد او است؛ اما نشانی از نام نوازندگانِ قطعه‌ی هشت، که به صورت گروه‌نوازی اجرا شده است، و نوازنده‌ی طبلا در قطعه‌ی آخر به چشم نمی‌خورد.

از چیزهایی که به گوش می‌رسد، یکی کیفیت پایین صدابرداری است؛ حتا، گاه در طول یک قطعه، با جا‌به‌جایی محور میکروفن‌ها مواجهیم، که نشان از ضبطِ پر از ویرایش و بی‌توجهیِ صدابردار و ناظر ضبط به میکروفون‌گذاری است. ضبطِ یکباره و در یک نشست و با کمترین ویرایش بهترین نتیجه را برای محقق کردن یک اجرای تکنوازی موسیقی ایرانی به دست می‌دهد؛ در غیر این‌صورت، داشتن نهایت دقت در مراحل بعدی صدابرداری، از ضروریات یک تولیدِ باکیفیت است.

آلبوم شامل قطعاتی در اصفهان و نواست، همراه با دکلمه‌ی اشعاری از نوذر پرنگ، که توسط خود بطحایی و معمولاً در ابتدای هر قطعه اجرا می‌شوند. او در آلبوم‌های پیشین خود هم همین شیوه را در پیش گرفته و با ارائه‌ی اشعار پرنگ در کارهایش و، همچنین، انتخاب نام قطعاتش از متن اشعار او، ارادت ویژه‌ی خود را به او نشان داده است. اما در این شیوه‌ی اجرا، که کمتر در تولید آلبوم‌های موسیقی دیده شده است، ربط میان شعر و موسیقی در کمرنگ‌ترین شکل ممکن اتفاق می‌افتد. نه شعر تحت تاثیر موسیقی به عمق معنا کشانده می‌شود و نه موسیقی از مفاهیم شعر بهره‌مند است. نصیب مخاطب از تلفیق این دو: هیچ؛ ابیاتی که یک‌بار بیان می‌شوند و در پشتِ سر رها و از خاطر محو می‌شوند. این طور به نظر می‌رسد که تنها درونیات نوازنده با این اشعار، در ساخت آثار و ملودی‌پردازی برای او الهام‌بخش بوده‌اند.

برای خرید و دانلود آلبوم افسانه به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 2.5
01 دی 1400
Hamraze Eshgh 1

خوش نشستن به مذاق زمانه

نویسنده: فاطمه فرهادی

در چهل‌ـ پنجاه سال اخیر آلبوم‌هایی به سبک و سیاق آلبومِ «همراز عشق»، اگر نه به تعداد موهای سرمان، اما به تعداد بیش از حد ظرفیتی تولید شده است. از این میان، شاید بتوان کمی بیشتر از تعداد انگشتانِ دست از آلبوم‌هایی نام‌ برد که به عنوان اثری قابل تأمل در حافظه‌ی تاریخی ما ثبت شده‌‌اند و از آنها نام می‌بریم؛ و شاید تنها نام می‌بریم؛ اگر از ما بپرسند که آلبوم‌هایی نظیر «عشق داند»، «نوا، مرکب‌خوانی»، «بیداد»، «شورانگیز» و امثالهم را آخرین بار چه زمانی شنیده‌اید، احتمالا به یاد نخواهیم آورد. و، همین‌طور، چند شخصیت موفق در هنر موسیقی ایرانی را، که اگر نگوییم تلاشِ همه‌‌ی نوازندگان و آهنگسازان رسیدن به جایگاهی شبیه آنهاست، باید بگوییم نود درصدشان در پی تحقق چنین رویای خامی هستند.

در اینجا باید نقطه و نکته‌ای را روشن کرد، آن هم مسئولیت آهنگساز و نوازنده در تولید یک اثر هنری است. تنها شرط لازم و کافی برای عرضه‌ی یک اثر خوش نشستن آن به مذاق صاحب اثر و یا تکرار آثار بزرگان و پرداختن اثری شبیه به آثار آنها نیست و هیچگاه نخواهد بود. چه بسیار آلبوم‌هایی که در تقلید از این آلبوم‌ها تولید شده‌اند و در خاطر کسی باقی نمانده‌اند. مسئولیت یک موسیقی‌دان در نظر گرفتن حالت ایده‌آل برای حال حاضر موسیقی ایرانی است و یا حداقل نویدی برای نزدیک شدن به آن و آگاهی از جایگاهی که اثر در ساحت زمانه‌ی خودش در آن قرار می‌گیرد.

تاثیرگذاری شرایط حیات یک جامعه، در شکل‌گیری شیوه‌ها، مکتب‌ها و تولید اثر هنری یک امر بدیهی است. تغییر و تحول در شرایط موجب تغییر و تحول در همان شیوه‌ها و مکتب‌های قبلی خواهد شد. در واقع، این مکاتب و شیوه‌ها مدام در روندی از گسترش و نوسازی‌اند و مکاتب و شیوه‌های نو در این مسیر پدید می‌آیند؛ حال، اگر در این راه در نظر گرفتن شرایط جدید و افزایشِ کیفیتِ تولید را از خاطر ببریم، حاصلی جز بازتولید‌هایی متوسط با تاریخ مصرف‌هایی کوتاه نخواهیم داشت. «همراز عشق» با تمام نقاط قوت و ضعفش اگر پا را عقب‌تر نگذاشته باشد قدمی هم رو به جلو برنداشته است. باید بدانیم الگوبرداری از گذشته برای مطالعه‌ی آن کاری درست و برای بازتولید آن امری محال و بی‌راه است. یک اثر هنری تنها در صورتِ یکتا و نادر بودنش یک اثر هنری خواهد ماند.

   

 

برای خرید و دانلود آلبوم همراز عشق به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 3
07 آذر 1400
Gisooye Negar 00

ردپایی از نگار

نویسنده: فاطمه فرهادی

در الزام، اختیار و اجبارِ زمان و مکان است که «اتفاقی» شکل می‌گیرد. در ایجاد این «اتفاق»، می‌توان فرمانِ اختیار را در دست گرفت و با پایشِ الزام، مطابق معیارهای زمان و مکان به آن شکل داد؛ جبر هم البته نقش خودش را خواهد کشید. این مناسبات در تولید یک موسیقی به عنوان یک «اتفاق» هم صدق می‌کنند.

اما «گیسوی نگار»، حداقل، فاقد یکی از این ویژگی‌ها است: الزام. آلبوم در زمانه‌ای که موسیقی، امروزش از دیروزش پیشتر و فردایش از امروز فراتر می‌رود، با سنت گره خورده است، در سنت غرق شده است و ای کاش در این غرق‌شدگی از آن سیراب می‌بود. از طرفی، آلبوم با ذهنیتی ته‌نشین‌‌شده از دورانِ نوار کاسِت شکل گرفته است، دو برنامه‌ی آواز افشاری و آواز بیات‌ترک به‌مثابه‌ی دو روی «آ و ب» کاسِت شکل گرفته‌اند و هر دو بخش تقریباً با روندی قابل پیش‌بینی آغاز و با رِنگ پایان می‌پذیرند و نقطه‌ی اوجی از حس‌برانگیزی نمی‌سازند.

آلبوم، که سنگش بر آواز گذاشته شده، در این نقطه با درماندگیِ زیادی روبه‌روست. ادای ناواضح و نامناسب کلمات را بر آوازی بی‌رمق بیفزایید، نصیب شنونده آلبومی است که گوش سپردن به آن دشوار است. و این همه همراهِ معضل همیشگیِ انتخاب اشعار تکراری؛ اشعاری که اجراهای پیش از این‌شان به مراتب موفق‌ترند.

گاه و بی‌گاه ناکوکی و از ریتم افتادنِ سنتور و خواننده نیز به گوش می‌رسد. اونیسون بودنِ بخش غالبی از آلبوم و تکنوازی‌هایی که بار آن همواره بر دوش سنتور است موجب کمرنگ شدنِ نقش سایر ساز‌ها و نوازندگان شده است. آلبوم ساخته‌ی سیاوش آریامنش، شاگرد فرامز پایور است. او قدم در راه ادای دین به استاد گذاشته، به حفظ بهره‌ای که از شیوه‌ی استاد برده پرداخته و در این راه گوشه‌ی چشمی هم به شیوه‌ی تنظیم‌های استاد داشته است. اول آنکه، قصد و نیّتِ خوب در انجام یک کار نشان از نابی و درستی و نتیجه‌ی هنرنشان آن ندارد. و دوم، پایور با ویژگی‌های هنری‌اش و در مناسبات الزام، اختیار و اجبارِ زمان و مکانِ خود پایور شد. تکرارِ موفقش در این زمان و مکان شاید دیگر نتیجه بخش هم نباشد.

برای خرید و دانلود آلبوم گیسوی نگار به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 1.5
10 آبان 1400
Zangaaneh 00

هیچ می‌دانی چه می‌گوید رباب؟

نویسنده: فاطمه فرهادی

ساز واسطه‌ای برای بیان اندیشه‌‌ی موسیقایی، انتقال این اندیشه به مخاطب و تاثیرگذاری بر او است و باید در نظر داشت که تکنیک قابل‌قبول با اندیشه‌ی ذوق‌ورزانه برابری نمی‌کند. آنچه این تاثیرگذاری را پربارتر و عمیق‌تر می‌کند رهایی هنرمند از قید و بند و بیانِ بی‌پرده‌ی احساس در مواجهه با موقعیت است؛ آنچه از دل، اندیشه و ذوق برمی‌آید خواه ناخواه بر دل، اندیشه و سلیقه‌ی مخاطب چیره می‌شود.

«زنگانه» تکنوازی و تجربه‌ی پریسا پولادیان «برای بازآوردنِ ساز رباب و افزودنِ رنگ صوتی دیگری به موسیقی دستگاهی ایران است»، که در دو بخش سه‌گاه و راست‌پنجگاه اجرا شده است. هرچند که او از پس اجرای تکنیکی کار برآمده است، اما وارد کردن هر چیزِ نو به سنتی سالمند نیازمند سمبه‌ای قدرتمند و مجاب‌کننده برای شکل‌گیری و پایداری آن است. او، در مواجهه‌‌اش با رباب، به تجربه‌ی فضایی متفاوت پرداخته، اما در اصرارش برای بیان موسیقی دستگاهی با این ساز و غلبه بر ویژگی‌های تکنیکی آن از برانگیختن ذوق مخاطب و تاثیرگذاری بر او، چیزی که به‌واسطه‌ی وجود عواملی همچون تنش و آرامشِ متناسب، دینامیک و بیان (Expression) به مخاطب منتقل می‌شود، غافل مانده است.

حضور ساز‌هایی چون عود، قانون و رباب تا دهه‌ی پنجاه، بیشتر در نقش همراهی‌کننده با ساز‌های دیگر بود. رباب از اواخر دهه‌ی ۴۰ و به‌واسطه‌ی باز‌طراحیِ آن توسط استاد ابراهیم قنبری‌مهر، برای تقویتِ بخشِ بم در گروه سازهای ملی فرامرز پایور به کار گرفته شد. بعدها، و از اوایل دهه‌ی هفتاد، به یمن حضورِ نوازندگانی پیگیر، و شاید با گوشه‌چشمی به نوازندگیِ این دو ساز در کشورهای همسایه، عود و قانون موفق شدند به دایره‌ی تکنوازی‌ها رنگ تازه زنند، اما این اتفاق برای رباب رقم نخورد.

چند علت را می‌توان درباره‌ی مهجوریت رباب برشمرد: ساختمان ساز، که برای اجرای کارگانِ موسیقی کلاسیک ایرانی مناسب نیست و به سختی قابلیت‌های اجرای آن را دارد؛ لهجه‌ی خاص‌اش؛ و پیچیدگی اجرایی‌اش که صرفِ وقتِ بیشتری را از نوازندگانی که به جنگِ این ساز می‌روند می‌طلبد. شاید از اساس صرف انرژی بر سازی که ساختار آن برای اجرای موسیقی دستگاهی طراحی نشده است تصمیم درستی ‌نباشد.

برای خرید و دانلود آلبوم زنگانه به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 3.5
19 شهریور 1400
Karevan Daf Saba 1

ایستاده پشت به سیبْل

نویسنده: فاطمه فرهادی

صبا، در احاطه‌اش بر موسیقی کلاسیک ایران، بسط و گسترش آن، آهنگسازی، نوازندگی و پرورش شاگردان، یک اعجوبه بود. او سرزمین موسیقی بود؛ پرتوان و تمام‌عیار. برای بازاجرا و نزدیک شدن به آثار او کمترین انتظار داشتنِ ایده‌ای منسجم، کارآمد و درگیرکننده است.

آرش زنگنه، در «کاروان دف صبا»، هدف را «بررسیِ ریتم در آثار ابوالحسن صبا» بیان کرده و حاصلش مجموعه‌ای است که نه می‌توان آن را یک آلبوم نامید و نه حتا پروژه‌ای برای بررسی این ادعا. او، در این راه، آثاری از صبا را برگزیده که همگی به اعتبار ملودی‌پردازی‌هایی استادانه شناخته و ماندنی شده‌اند. حاصل یک همنوازیِ ممتد و یکنواخت از دف است، بی حتی ویژگی‌های ریتمیکی در آن‌ها، که دریچه‌ای باشد برای پاشیدن رنگی نو به این آثار؛ یک ایده‌ی ناکارآمد. افزودنِ یک ویژگی صوتی جدید، حضور دائمی دف مثلاً، انباشتن گوش شنونده است با یک حضورِ نابه‌جا و مزاحم، که قرار است ثابت کند به سرانجام رساندن فکر خام حاصلی جز تولید زاید ندارد.

اگر از دفترچه‌ی اطلاعاتِ پُرایراد، که حتی تلاشی برای دوبار خواندنش نشده است، بگذریم، اشاره‌ی آرش زنگنه به اجرای تخصصی این آثار در آن غیر قابل درک است. یک همنوازی با کمترین تمایل برای تاثیرگذاری بر شنونده را نمی‌توان یک اجرای تخصصی نامید. اینجا نه خبری از داینامیک است، نه از بیانگری. قطعه‌های ”ای وطن“ و ”زردملیجه“، که به هم پیوسته شده‌اند و یک‌بار باکلام و بار دیگر بی‌کلام اجرا می‌شوند، چیزی به‌عنوان ویژگی بر این تولید نمی‌افزایند؛ ظاهراً بخشِ باکلام برای به حد نصاب رسیدنِ زمان آلبوم و صِرف علاقه‌ی بیشتر شنوندگان به شنیدن آثارِ باکلام افزوده شده است. همچنین، دسترسی مخاطب به فایل نت‌نویسی شده برای دف می‌تواند بسیار راحت‌تر و هوشمندانه‌تر از ارسال رسید آن به یک شماره تلفن اتفاق بیافتد.

وارد کردن دف، آن هم با این یکنواختیِ خارج از حوصله، در آثار صبا که ذهنش معطوف به شکل دادنِ موسیقی شهری و پیش بردن آن به سمتِ آثاری با قابلیت‌های تکنیکی بود، در واقع بیگانگی‌ است با روح اصلیِ این قطعات، هرچند، با حضور و بی حضورِ دف، صبا صباست.

برای خرید و دانلود آلبوم کاروان دف صبا به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 1.5
11 شهریور 1400
Dar Baharan 1

بی شاخِ تر، در بهاران

نویسنده: فاطمه فرهادی

در بازنوازیِ آثار کلاسیک موسیقی ایرانی، می‌توان به دو رویکرد به طور شاخص اشاره کرد: اول، بازنواختنِ اثر به قصد تمرین و مشق کردن و، دوم، اجرای آن در قالبی امروزی (با در نظر گرفتنِ این نکته که واژه‌ی امروزی را نباید به معنای تغییردادنِ ماهُوی یا سبکیِ اثر در نظر گرفت). اگر هدف مشقِ آثار است که انتشار آن بی‌معناست؛ چراکه این آثار، با هر کیفیت صوتی‌ای که در دست هستند، در اجرای خود بی‌نقص‌اند و تحویلِ مشق، حتی به بالاترین درجه‌ی شباهت به اصل، هنر نیست. اما اگر هدف را در رویکردِ دوم جستجو ‌می‌کنیم، با توجه به اینکه این آثار همواره در دلِ خود نقطه‌ یا نقاطِ اوجی دارند که آنها را به‌عنوانِ یک اثرِ هنری ثبت و در حافظه‌‌ی تاریخیِ ما ذخیره کرده و با این خصوصیات ما را دوباره به خود فرا‌می‌خوانند، بهتر است نکاتی را در بازنوازی‌شان در نظر بگیریم.

پیش از هرچیز، بدانیم آفرینشی نو در زیباییِ ازپیش‌آفریده‌شده اتفاق نخواهد افتاد، مگر اینکه یا زوایای پنهانِ آن زیبایی نشان داده شود یا زوایای آشکار آن آراسته شود به درکی عمیق‌تر از آنچه در صورت اولیه منعکس است. همچنین، اگر در اجرای دوباره‌ی این آثار از سازبندی و ترکیبِ جدیدی کمک می‌گیریم، باید تلاشی باشد برای مشخص‌تر کردن و یا تعمیق زیبایی‌های آن و، نیز، باید به تغییراتی که موجب رسیدن به بیانِ امروزی می‌شود از پیش فکر کرد: آیا قرار است جمله‌های بدیع این آثار را جلوه ببخشیم؟ آیا قرار است گروه سه‌تار، تمبک و عود در راستای ایجاد ترکیبات صوتی مشخص‌تر، از طریق امکانات جدیدِ صوتی، عمل کند؟ یا صرفاً تلاشی است برای ایجادِ حجم صوتی مناسب؟ و چه بهتر اگر همه‌ی این خصوصیات را یکجا داشته باشیم.

«در بهاران» به دنبال بیانی امروزی است، اما -با وجود اجرایی تمیز و کم‌نقص- نتوانسته‌ در این راه قدم بگذارد. آنچه در مواجهه با آلبوم کمترین تاثیرگذاری را دارد، احساس است؛ تعمیق و تدقیقی شکل نمی‌گیرد و می‌توان به راحتی به آلبوم گوش سپرد و از آن گذر کرد؛ بی هیچ نقطه‌ا‌ی تأثیر گذار، به یادماندنی و شایسته‌ی بازشنیدن.

 

 

برای خرید و دانلود آلبوم در بهاران به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 3.5
06 مرداد 1400
The Sense Of Nava 1

تاشِ کمرنگی از نوا

نویسنده: فاطمه فرهادی

تکرارِ کورِ رسوم و سنّت‌ها و سرخوشیِ ناشی از این تکرار هرچقدر هم رایج و عمومی شده باشد، باز نباید غافل بود که میراث را باید به پیش راند و نباید نگرانِ حفظ ریشه‌ها بود؛ باید به فکر خلق بود؛ همچون درخت که، در هربار نو شدن، از ریشه‌ی پنهان در خاک جان می‌گیرد و دیگر گیاهِ گذشته نیست. در خلق، ساختارِ درست و منسجمْ نیازی بنیادین است و، به تبعیت از آن، در هر اثرِ هنری داشتن استخوان‌بندی شرط است. دید، با داشتن استخوان‌بندی، به جسمیت می‌رسد و می‌شود خلقت.

رادمان توکلی در آلبومش به سراغ نوا رفته است؛ «نوای» آشنا که بسیاری به آن پرداخته‌ و در این بداهه‌پردازی‌ها الگویی مشابهِ الگوی او در پیش گرفته‌ بوده‌اند و پرداخته‌های منسجم‌تری، حتا از الگوهای ردیف، پیشِ چشم گذاشته‌اند.

«به رنگ نوا»، پیش از هرچیز، استخوان‌بندی منسجمی ندارد. عدم انسجامش از عدم تناسب می‌آید. رادمان، در برداشت‌های خود از یک الگوی موفق (ردیف)، انتخاب‌های مناسبی نداشته و دیدی در ساختن و پرداختنِ الگوی کارش نمایان نیست. قطعاتِ پازل او، که نه به درستی کنار هم قرار می‌گیرند و نه در زمان مناسب حضور پیدا می‌کنند، به نارس بودن ملودی‌ها و در نهایت گم شدنِ آنها منجر شده‌ است. اگر آلبوم را در دو پاره‌ی ردیف‌نوازی و ساخته‌های نوازنده مورد بررسی قرار دهیم، در پاره‌ی اول، با اثری که صاحب بیان شخصی نوازنده و یا واجد ویژگی خاصی باشد مواجه نمی‌شویم؛ چه بسا که خودِ ردیف در ساختار اولیه‌اش بسیار منسجم‌تر عمل کرده است؛ در پاره‌ی دوم، یعنی ساخته‌های رادمان توکلی، «شهرزاد قصه گو» غایب است. ملودی‌ها از گیرایی، پویایی و روندگی برخوردار نیستند. این ضعف‌ها از عدم تناسب و عدم تسلطِ تکنیکی و نداشتن تکنیک بیانی نشأت گرفته است. در ساختن و پرداختنِ یک مدل، که سال‌ها به دلیل همین استحکام حفظ شده، تقویت ویژگی‌ها و ارتقای آن است که می‌تواند آن را به نقطه‌ای روشن تبدیل کند.

در پرده‌گردانی از نوا به آوازِ بیات‌ترک، آن هم در یک سومِ پایانی آلبوم که گوش در جستجوی یک اوج و پایان‌بندی داستان است، تحولی اتفاق نمی‌افتد، در حالی‌که، هدف از مدگردی و پرده‌گردانی -قاعدتاً- ایجادِ تحول احساسی (با رفتن یا برگشتن به مد اصلی) در شنونده است.

برای خرید و دانلود آلبوم به رنگ نوا به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 2.5
14 تیر 1400
بالا