اگرچه محسن کرامتی هیچگاه از آوازخوانان ردهی اول موسیقی کلاسیک ایرانی نبوده است، در کار خود وسواس و دغدغهمندیهایی داشت که به کارش ارجی میبخشید. بخشی از کارهای او جنبهی آموزشی/پژوهشی داشتهاند؛ آثاری چون جواب ساز، ۱۸۶ تصنیف قدیمی، آموختههای من، و ردیف آوازی عبدالله دوامی. اینها هر کدام از روی دغدغه و مسألهای شکل گرفته بودند. در سوی دیگر، بخشی از آثاری که او اجرا کرده جزو آثار هنری هستند و معمولاً سطحی از وسواس یا دقت در گزینش را در خود داشتهاند. از این دسته میتوان به آثاری چون صبحگاهی یا پنجهی دشتی اشاره کرد. در مرور کارنامهی او اما به آلبومی به نام تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم برمیخوریم که شباهت قابل توجهی به اثر مورد بحث ما، یعنی فرزانگی دارد. آهنگساز هر دو یکی است (پیمان خازنی)، هر دو مجموعهای از چند ترانه برای یک خوانندهی زن (در آنجا نوشین طافی) و کرامتی هستند، و سازبندیشان مشابه است. سوال این است که این مشابهت بر اساس کدام اهداف شکل گرفته است؟
فرزانگی به معنای واقعی اثری دمِ دستی است. کمترین نشانی از یک درگیری فعال فکری با فرآیند خلق موسیقایی در اثر دیده نمیشود. بافت صوتی خام و خالی است، کلام به پیشبینیشدهترین شیوهی ممکن روی ریتم سوار شده، و ملودیها عملاً ابتر و بدون پردازش رها شدهاند. اگر صدای یکی از دو خواننده از کلّ کار حذف شوند، ترانهها مطلقاً آسیبی نمیبینند. اگر فرض کنیم که هدف آلبوم معرفی خوانندهی زن (سپیده قضات) بوده، جایی برای نمایاندن تواناییهای او، که البته به نظر میرسد چیزی بیش از زمزمه و تحریرهای ساده نباشد، در آن وجود ندارد. در روی جلد آلبوم هم نه تنها نام و نشانی از آهنگساز نیست، بلکه نام کرامتی فروتنانه پس از خوانندهی زن جوان آمده است؛ همانطور که در روی جلد تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم نام و تصویر خوانندهی زن از نام و تصویر کرامتی چشمگیرتر هستند. اینها همه ما را به سوال پیشین بازمیگردانند: اساس و هدف تولید فرزانگی و تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم چه بوده است؟
برای خرید و دانلود آلبوم فرزانگی به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.