نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: ماهی


farhad

یک موزه‌ی خصوصی آشفته

نویسنده: کامیار صلواتی

کتاب «چون بوی تلخ خوش کندر»، آن‌چنان که نویسنده‌اش گفته است، در پی بررسی آثاری نیست که فرهاد مهراد خوانده است، بلکه در پی معرفی او «در مقام یک انسان» است. سوال این‌جاست: معرفی کدام روی این انسان؟ با کدام خوانش؟ و اصولاً برای چه؟

جواب این سوال‌ها را با خواندن کتاب نخواهیم یافت. ساختار و نحوه‌ی روایت کتاب آشفته و بلاتکلیف است. اگر این اثر تحقیقی‌ست، چرا در یکی از تکه‌های واپسین بخش خود ناگهان در قالب راوی سوم شخص محدود فرو می‌رود و از تخیلات فرهاد در حین استارت زدن ماشین می‌نویسد؟ اگر داستانی برپایه‌ی داده‌های تاریخی است، چرا جایی دیگر راوی‌اش دانای کل است و جای دیگری اول شخص؟

از غایب بزرگ این کتاب، -موسیقی- که بگذریم، اثر حتی در معرفی درست و کامل فرهاد و زندگی‌اش –به‌ویژه زندگی حرفه‌ای‌اش- نیز موفق نیست. مثلاً نحوه‌ی آشنایی و آغاز همکاری فرهاد با منفردزاده و واروژان و شهیار قنبری –که قاعدتاً باید جزو مهم‌ترین بخش‌های کتاب باشد- تقریباً مسکوت گذاشته شده است. در عوض با خواندن کتاب به طور مبسوط و عمیق با عادات و فعالیت‌های شخصی فرهاد آشنا می‌شویم.

کتاب مملو از داده‌هایی است که منبع‌شان نامشخص است که ظاهراً طبق مقدمه «غالباً محصول گفت‌و‌گوی نگارنده با همسر فرهاد» هستند؛ حال مرز این «غالباً» با «تماماً» کجاست بر خواننده روشن نمی‌شود، اینکه این مصاحبه در چه سالی انجام شده‌ است نیز همین‌طور. نه فقط این مصاحبه، که مصاحبه‌ی نویسنده با افرادی چون خسرو لاوی و شهبال شب‌پره هم بی‌نام و نشان است؛ مثلاً وقتی شب‌پره می‌گوید «منوچهر اسلامی در حال حاضر استاد دانشگاه تهران است» منظور کدام «حال حاضر» است؟

«چون بوی تلخ خوش کندر» البته ساده‌خوان و سرگرم‌کننده است. همچنین شناختی نسبی از شخصیت غریب فرهاد مهراد به خواننده می‌دهد، هرچند گه‌گاه در دام مدایح عجیب غریب و اغراق‌آمیز می‌افتد. این کتاب همچنین موزه‌ای است از اسناد گوناگون مرتبط با فرهاد مهراد؛ نامه‌های او، عکس‌هایش، بریده‌مطالب روزنامه‌ها و مجلات درباره‌ی او، مکاتبات اداری‌اش و اسنادی از این قبیل. این‌ها ماده‌های خام بسیار ارزشمندی هستند، همان‌طور که بسیاری از مطالب کتاب این‌چنین‌اند؛ اما نباید فراموش کرد: موزه‌ها دست‌مایه‌ی پژوهش‌ها و تفسیرها و تحلیل‌های هدفمند قرار می‌گیرند، نه اینکه خود برجای آن‌ها بنشینند.   

09 مرداد 1398
بالا