نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: محمدرضا ابراهیمی


Firoozeh 1

نیشابور در بالکان

نویسنده: امیر بهاری

«فیروزه» پالوده و تمیز اجرا شده و از انسجام در فرم و ساختار بهره‌مند است اما آن چه که در مواجهه با این اثر کمی غریب به نظر می‌آید فضای غالب بالکانی-آناتولی است هرچند که پیشینه‌ی آهنگساز و ناشر بیشتر توقع اثری ایرانی-ردیفی‌ در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند.

این نکته را نباید از نظر دور داشت که ناشر هم با انتخاب آثاری که نشر می‌دهد در ذهن مخاطب انتظاری ایجاد می‌کند؛ تغییر این تصویر در ذهن مخاطبان شاید به راحتی صورت نگیرد.

موسیقی بالکان در ایران طرفداران بسیاری دارد و گروه‌های تلفیقی و پاپیولار بسیاری از این موسیقی بهره برده‌اند. مسئله‌ی مهم این است که آهنگساز با ابزار این جنس موسیقی در ایران چه محتوایی تولیدمی‌کند؟ آیا با ترکیب‌های بدیع ما را با زاویه‌ی دید متفاوت خود از این موسیقی مواجه می‌کند؟ اگر چنین نکند پرسش اصلی بی‌پاسخ می‌ماند: آیا نکته‌ی پنهان و رمزآلودی در این رویکرد باید باشد؟ این سوال پررنگ صرفاً به‌جهت توقعی است که آهنگساز با گزیده‌کاری و پشتوانه‌اش در ما ایجاد کرده است.

آن چه از کلیت آلبوم به مخاطب منتقل می‌شود همکاری یک تیم حرفه‌ای و با دقت است و در قطعاتی این حرفه‌ای‌گری منجر به خلق نغمه‌ای گوش نواز و توامان هنرمندانه شده است که محمدرضا ابراهیمی خود را آزاد گذاشته تا آن جهان شخصی‌اش بروز پیدا کند مثل قطعه «نیشابور» و «خُم» که در دومی «کلارنیت باس» به خوبی وارد می‌شود و موتیف‌های زیبایی می‌نوازد. کلارینت به‌رغم بادی بودنش چندان بوی بالکان نمی‌دهد و اتفاقاً درهمین قطعه‌، «خُم»، نوازندگی ابراهیمی به زیبایی خودش را نشان می‌دهد، مجالی که چندان در قطعه‌های دیگر پیش نیامده است.

نکته‌ی دیگر که نباید در مورد این آلبوم از نظر دور داشت فضای خاص آن است که به دور از جهان پر هیاهوی موسیقی ایران تولید شده. چیزی که در دفترچه‌ی آلبوم هم متواضعانه به آن اشاره می‌شود. موسیقی بدون کلام با سازبندی جسورانه و نوع آهنگسازی که فارغ از قوت و ضعفش امضای شخصی دارد و به هیچ وجه نظر به بازار ندارد.

 

برای خرید و دانلود آلبوم فیروزه به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0
06 اردیبهشت 1399
chand shab ood

گذارِ ناپلئونی

نویسنده: سعید یعقوبیان

شاید اگر با چند جابه‌جایی یا اضافه‌کردن شب چهارم، اجرای نوازندگانی همچون حمید خوانساری، شهرام غلامی، مریم خدابخش، سیاوش روشن و امیرفرهنگ اسکندری و... را در چنین برنامه‌ای می‌شنیدیم، می‌شد سنجه‌های دقیق‌تری از عیار عودنوازیِ امروز ایران بدست داد. با اینحال آنچه در این سه شب رخ داد چنین بود:

شب نخست، یک اجرای شاخص داشت: نیما داوودی نمایشی جذاب از توفیقِ خود را در رسیدن به لحن و زبان عودنوازی عرب و تأثیرپذیری از نوازندگان نسل جدید همچون محمد ابوذکری در کنار آمیختن این آموزه‌ها به موسیقی دستگاهی نشان داد. بااینحال «تغییر مد»های مُفصل در اجرای داوودی هنوز با «مدگردی» فاصله داشتند. مدها همانند رفتن از ترَکی به ترَک دیگر، متمایز بودند و یک مقام از دل مقامی دیگر برنمی‌آمد.

اجرای شاخصِ شب دوم، نمایشِ جوان‌ترین نوازنده‌ی این سه شب، یاسمین شاه حسینی بود از یک موسیقیِ «خِرَد»مندانه و دقیق؛ با خلسه‌ای غم‌آلود در چالشِ هم‌زیستیِ مدرنیته و سنت.

وزنِ موسیقی در آخرین شبِ این مجموعه کنسرت بیش از دو شب دیگر بود. نکته‌ای که تغییر مدهای داوودی داشت، جزو نکات مثبت اجرای استادش سعید نایب محمدی بود که در عین انتخاب مسیرهای خلاقانه، نشان از توان این نوازنده در جمله‌بندی و جمله‌پردازی داشت اما خشونتِ کمترِ مضراب‌ها و دقت بیشتر در آمدوشد به مناطق صوتی مختلف ساز، می‌توانست اجرای بهتری را رقم بزند.

با اینکه اجراهای این سه شب، رگه‌هایی از چندفرهنگیِ تاریخی-جغرافیاییِ حاکم بر عودنوازی در خود داشتند، انتخاب‌های نگار بوبان و بابک غسالی برای این اجرا، از این نظر متمایز بودند. تنیدن تصنیف امیرجاهد بر تار و پودِ مخالف و سه‌گاه، و چهارمضرابِ علیزاده‌وارِ پایانی از نکات جالب توجه اجرای بوبان بود. ماهورِ شنیدنیِ غسالی نیز، نشان از پیشرفت و تحول در کار این نوازنده در سال‌های اخیر داشت. تکیه‌ی هوشمندانه‌ی او به موسیقی ایران در عین اجرای فنی و جسورانه، انگشتانِ ژوست و سونوریته‌ی یگانه‌اش، پایانِ خوشی برای این مجموعه کنسرت بود؛ برنامه‌ای که در قرنِ رو به پایانِ ما نخستین تجربه بود در شنیدنِ یکجایِ کارِ چندین عودنواز ایرانی. تجربه‌ای که حتی در دهه‌ی هفتاد نیز امکانپذیر نبود و هنوز عود، تنها نام یکی دو نفر را به ذهن‌ها می‌آورد.

02 دی 1396
بالا