قریب به پنجاه سال است که موسیقی کلاسیک ایرانی در کنار دیگر مسائل مربوط به روزآمدی و تحولاش، درگیر «مسأله»ای دیگر هم شده است: شعر نو. این مسأله به معنای دقیق کلمه یک «مسأله» است: چگونه این دو موجودیت متفاوت و برآمده از دو ذهنیت مختلف را میتوان با هم بر یک سفره نشاند؟ این سوال وجوه گوناگونی دارد؛ مواجههی متفاوت شعر نو با وزن و عروض، و از آن مهمتر، جهانبینی یکسر متفاوت شعر نو در قیاس با اشعاری که به طور سنتی همنشین موسیقی دستگاهی بودهاند. داروگ لطفی، در گلستانهی کامکار، زمستان درویشی، و بسیار آثار دیگر از این دست طرح مسألهشان بر همین مبنا بوده است؛ اما لااقل هریک راه حلی -اگرچه نه لزوماً موفق- پیش نهادهاند.
آلبوم «برای نیما» هم طرح مسألهاش چنین تعریف شده است. «برای نیما» آلبومی است در دستگاه سهگاه، بدون آنکه از سهگاه سنتی چندان تخطیای کند. انتخاب سهگاه برای اجرا در این آلبوم میتوانست انتخابی بس جسورانه باشد، چنانکه در تلاشهایی که برای چندصدایی کردن یا ارکسترال کردن موسیقی ایرانی انجام شده، معدود کسانی جرأت کردهاند به سراغ سهگاه بروند. با وجود این، نه تنها «برای نیما» پاسخ یا راهحلی برای آن مسألهی چند ده ساله ارائه نداده است، بلکه گویی حتی در درک مسأله هم عاجز مانده است و برای ارائهی راه حل هم دست به کوششی نزده است؛ این را میتوان از مطلقاً بیایده بودن اثر، وفاداری کمابیش همهجانبهی آلبوم به مختصات یک اثر بهاصطلاح سنتی دستگاهی، و انعطافناپذیری محتوای موسیقایی آن دریافت. به عبارت دیگر، انگار حضور شعر نیما در این برنامهی دستگاهی هیچ تأثیری بر مادهی موسیقایی آن نداشته است؛ چنانکه اگر غزلی از سعدی جایگزین آن میشد، بسیار خوشتر بر آن مینشست. اینها را که بگذاریم کنار عوامل پیراموسیقایی اثر مانند کاشیهای هفترنگ قاجاری روی جلد که به همان سعدی و مویه و درآمد سهگاه نزدیکترند تا نیما و شکسته نستعلیق بروشور، بیش از هرچیز شعر نیما در این اثر چون میهمانی ناخوانده جلوه میکند؛ اثری که «برای نیما» آوردهای درخور ندارد.
نیما یوشیج فرخی یزدی برای نیما کامیار صلواتی محمدعلی خودشناس کلاسیک ایرانی محمد صالح غلامی دیلمی
برای خرید و دانلود آلبوم برای نیما به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.