نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: مرور


Matn o Hashie7

آیا تحلیل دقیق به معنای ستایش اثر است؟

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

در جریان سخنرانی در یک مجموعه برنامه‌ برای نقد آثار آهنگسازان معاصر پس از آن که به دقت ساختار فرمی اثری را برای شنوندگان شرح دادم یکی از همکاران، نوید گوهری به سراغم آمد و ابراز نگرانی کرد که این توضیح مفصل و ریزبینانه ممکن است برای آهنگسازان کم‌تجربه شبهه‌ای پیش بیاورد که ارزش اثر هنری تنها در آن روابط ساختاری نهفته است و پیشنهاد می‌کرد به مخاطبان گفته شود دقت ما بر این جزئیات دلایل دیگری دارد. اگر به آنچه روایت شد دقت کنیم می‌بینیم اینجا به شکل پیش‌فرض تحلیل جزئیات یک اثر با ارزشمند بودن همان جزئیات و حتا ارزشمند بودن کل اثر یکی گرفته شده است. این خلطی است که اغلب پیش می‌آید.

نزد کسانی که آثار را بررسی دقیق و تحلیل می‌کنند ممکن است تجزیه‌وتحلیل خنثا باشد اما آیا مخاطبان هم همین‌طور فکر می‌کنند؟ خیر و اولین دلیلش در خود کار تحلیل نهفته است. از دید کسی که از بیرون به ماجرا نگاه می‌کند تحلیل موسیقی کار سخت و پیچیده‌ای است. پس باید به او حق داد اگر بیندیشد انتخاب یک اثر برای انجام کاری تا این حد پیچیده حتماً باید به زحمتش بیرزد یعنی از روی ارزش‌هایی بوده باشد که تحلیل‌گر پیشاپیش در آن دیده است. به همین ترتیب چنین مخاطبی ممکن است فکر کند آنچه به عنوان نتیجه می‌شنود حتماً چیزهایی است که ارزش دارد و بلکه همه‌ی آن چیزی است که ارزش گفتن و شنیدن درباره‌ی اثر دارد. روشن است که چنین فرض‌هایی درست نیست. فراوان می‌شود در نقضشان مثال آورد.

واقعیت این است که تشریح دقیق به ما تنها مواد اولیه‌ای برای درک ارزش آثار می‌دهد نه شواهد قطعی از وجود ارزش در آنها. به علاوه گاهی آن تصویر اشتباهی که مخاطبان ممکن است دریافت کنند به مسائل عملی پیش پا افتاده‌تری مربوط است. برای مثال وقت یک جلسه یا مجال نوشتاری یا الزامات دیگری مثل هدف‌گذاری نوشته یا سخنرانی و ... موجب شده باشد تحلیل‌گر تنها بر جزئیاتی اندک تمرکز کند و از باقی ویژگی‌های اثر فارغ از نیک و بدشان چشم بپوشد. این وضعیت چندان عجیب نیست. باید به یاد داشته باشیم حتا در کل‌نگرترین نقدها هم همیشه زوایایی از یک اثر ناگفته می‌ماند. درحقیقت آنچه ممکن است آن شبهه‌ی اولیه را پدید بیاورد نه اشکالی در خود تحلیل بلکه ناآگاه بودن ما نسبت به ویژگی‌های نقدی است که انجام می‌شود. اگر از آن آگاه باشیم شبهه‌ای نیز پیش نمی‌آید.

14 آبان 1398
Matn o Hashie4

درست یا غلط؟ زیبا یا نازیبا؟ - قسمت سوم و پایانی

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

ما ارزش موسیقی یا هنرهای دیگر را در ساده‌ترین حالت به زیبایی ربط می‌دهیم. به این ترتیب که اثر هرچه زیباتر باارزش‌تر. اغلب سعی می‌کنیم برای این زیبایی قواعدی کلی هم در نظر بگیریم تا بتوانیم براساس آنها متوجه شویم چه چیزی ارزش بیشتری دارد. اگر این طور بود کار راحت بود و اتفاقا موضوع تبدیل می‌شد به درست و غلط در موسیقی. اما در دنیای هنرها معمولا کار این‌طور پیش نمی‌رود. نه این که قاعده‌ای نباشد و نتوانیم بر اساس آن قضاوت کنیم. برعکس، همان‌طور که می‌دانیم گاهی چنین قاعده‌هایی وجود دارد. بااین‌حال چنین قواعد و محدودیت‌هایی مدام از طریق کار هنرمندان نقض و با قواعد و ضوابط تازه‌ای جایگزین می‌شود.

همین جابه‌جایی دائمی باعث می‌شود اطمینان پیدا کنیم که زیبایی لزوما از طریق انطباق بر هیچ قاعده‌ای به دست نمی‌آید و ارزش را هم براساس هیچ شکلی از درستی و نادرستی نمی‌شود به دست آورد. اگر جز این بود آثار خط‌شکن را باید خودبه‌خود نازیبا یا کم‌ارزش تشخیص می‌دادیم. تا آنجا که به تاریخ موسیقی مربوط است، می‌دانیم که چنین نیست بلکه تا حد زیادی برعکس هم هست. چنان آثاری اگر ارج و منزلت بیشتری از آثار منطبق بر قواعد (یا همان درست و غلط) نداشته باشند ارزش کم‌تری هم ندارند.

با‌این‌همه شرایطی وجود دارد که در آن درست و غلط معنی پیدا می‌کند. اولی آموزش موسیقی است. این چنان بدیهی است که از بحث ما کنار گذاشته می‌شود. دومی که برای بحث ما ضروری‌تر است وقتی است که ما سنت‌گرا باشیم. آن وقت یک سنت، یعنی یک مجموعه از قواعد داریم (مهم نیست از کجا به دست ما رسیده) که همه چیز را با آن می‌سنجیم. غلط و درست هم طبیعتا داریم و تخطی از آنها در نظرمان مشابه امور ناپسند اخلاقی است یا حتا گناه کردن. اینجا دیگر زیبا و نازیبا با درست و غلط یکی می‌شود و شکل حکم‌های ما هم مثل حکم‌های اخلاقی به باید و نباید تغییر پیدا می‌کند. یافتن ارزش با داشتن این نوع پیش‌فرض‌ها کار ساده‌ای به نظر سنت‌گرایان می‌رسد. آنها با اطمینانی مثال‌زدنی آثار ارزشمند را پیدا و معرفی می‌کنند. بدیهی است که فارغ از هر اشکال دیگری چنین سنت‌گرایانی فرصت دریافتن ارزش نهفته در گسست‌ها را از دست می‌دهند. پس حالا می‌توانیم ببینیم که چطور ممکن است تحت شرایطی خاص و برای کسانی که به آن شرایط باور دارند، موسیقی درست و غلط هم داشته باشد اما قطعا نه همیشه.

01 تیر 1398
Matn o Hashie3

درست یا غلط؟ زیبا یا نازیبا؟ - قسمت دوم

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

گاهی درست و نادرست را جور دیگری به کار می‌گیریم. وقتی به کارشان می‌بریم که داریم درباره‌ی ارزش موسیقی صحبت می‌کنیم. مثلا برای این که حرفمان را درمورد کم‌ارزشی یک قطعه به کرسی بنشانیم می‌گوییم «همه‌ی پاساژهایش را غلط ساخته بود». معلوم است که اینجا در مورد واقعیت‌ها حرف نمی‌زنیم، دست‌کم نه به آن شکلی که درباره‌ی ابری بودن آسمان حرف می‌زدیم. بعضی از کسانی که این جمله را می‌گویند فکر می‌کنند که این «درست» یا «غلط» از نوع اول است. یعنی راه ساده‌ای هست که از واقعیت‌های درون یک قطعه‌ی موسیقی بتوانیم مستقیما ارزش‌اش را نتیجه بگیریم. بعضی دیگرشان آن را طوری به کار می‌برند که بیشتر شبیه نوع دوم است. یعنی آدم احساس می‌کند دارند درباره‌ی یک امر اخلاقی صحبت می‌کنند. می‌گویند یک قاعده یا ضابطه وجود دارد که براساس آن موسیقی «باید» این‌طور باشد و وقتی نیست (غلط است) حتما ارزش‌اش هم کم است.

از قضا ما آدم‌ها اغلب مستعدیم برای چیزهایی که نمی‌شود خیلی ساده به درستی یا نادرستی‌شان پی برد قاعده و ضابطه درست کنیم و به باید و نباید حواله‌شان بدهیم. هیچکدام از ما برای این که بدانیم هوا ابری است یا نه، دست به دامن قاعده‌ای نمی‌شویم فقط بالای سرمان را نگاه می‌کنیم. اما برای این که بدانیم انفاق درست است یا نه نمی‌توانیم چنین کاری بکنیم پس به سراغ قواعد می‌رویم.

در موسیقی یا بهتر بگویم هنرها وضع از این هم بدتر است. اینجا نه با واقعیات به آن معنی سر و کار داریم نه با امور اخلاقی گرچه بعضی از ما گاهی طوری در مورد موسیقی صحبت می‌کنیم که انگار ارزش‌اش چیزی شبیه ارزش اخلاقی است. مثلا می‌گوییم این «موسیقی تحریف‌شده»، از «موسیقی غلط»، «انحراف» و «نادرستی» و ... و متضادهایشان صحبت می‌کنیم. به واسطه‌ی آنها به نظر خودمان پایه و اساسی برای ارزش چیزی که از آن صحبت می‌کنیم، درنظر می‌گیریم.

چرا خیلی از ماها این کار را می‌کنیم؟ چون می‌خواهیم به شکلی مطمئن شویم چیزی که می‌شنویم چقدر ارزش دارد. پیدا کردن چنین ارزشی اصلا کار راحتی نیست. جان کیج آهنگساز زمانی در جایی گفته بود: «اگر چیزی از نظر من زیبا نباشد اولین سوالی که از خود می‌کنم این است که چرا فکر کردم زیبا نیست و به زودی متوجه می‌شوم هیچ دلیلی برای آن ندارم.» نکته درست در همین‌جا نهفته است؛ پیدا کردن دلیل. اغلب برای باارزشی یا بی‌ارزشی دلیلی از جنس درست و غلط نمی‌توان پیدا کرد.

22 خرداد 1398
Matn o Hashie2

درست یا غلط؟ زیبا یا نازیبا؟ - قسمت اول

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

حتما بارها شنیده‌اید کسی درباره‌ی یک قطعه یا یک خصوصیت موسیقی بگوید «درست» یا «غلط» است. تابه‌حال از خودتان پرسیده‌اید موسیقی چطور می‌تواند درست یا غلط باشد؟ در زندگی معمولی وقتی می‌خواهیم بفهمیم چیزی درست است یا غلط، مثلا وقتی می‌خواهیم درست یا غلط بودن جمله‌ی «الان هوا ابری است» را تشخیص بدهیم کافی است به آسمان نگاه کنیم. یعنی آن جمله را با بعضی از واقعیت‌ها یا به بیانی اطلاعات درباره‌ی وضعیت بسنجیم. اگر تطبیق داشت می‌گوییم درست است و اگر نه حتما غلط است.

این تنها نوع درست یا غلطی که ما در زندگی روزمره با آن مواجهیم نیست. به جمله‌ی «آیا دزدی کار درستی است؟» دقت کنید. جواب اکثر ما به این جمله این است؛ «نه، کار غلطی است». اینجا روش فهمیدن درست یا غلط با نمونه‌ی قبلی فرق می‌کند. تطبیق با هیچ واقعیتی از نوع قبلی ما را به این نمی‌رساند که به این سوال جواب بدهیم «کار غلطی است». اینجا ما وضعیت موجود (دزدی) را نسبت به آنچه می‌دانیم (این که از کجا می‌دانیم فعلا موضوع مهمی نیست) باید باشد، یعنی نسبت به وضعیت مطلوب یا یک «قاعده» یا «معیار» یا «ضابطه» می‌سنجیم و به این نتیجه می‌رسیم که «غلط است». یا اگر خیلی بخواهیم از پیش‌فرض‌ها دوری کنیم از خودمان می‌پرسیم «آیا دوست دارم چیزی از من دزدیده شود؟» از جواب «نه» به این نتیجه می‌رسیم که «دیگران هم همین طور» و بعد به «غلط است».

مشخص است که «درست» و «غلط» را به یک معنی به کار نگرفته‌ایم. در اولی معنی درست و غلط با «است» و «نیست» پیوند دارد و در دومی «باید» و «نباید». اولی به حوزه‌ی دانش و دانستن به معنایی بسیار عام تعلق دارد و دومی به حوزه‌ی اخلاق. حالا که دو نوع عمده‌ی درست و غلط را دیدیم می‌شود پرسید موسیقی به کدام یک از این معنی‌ها می‌تواند درست یا غلط باشد؟ درست است. بستگی دارد که سوالمان چطور تنظیم شده و درباره‌ی چه چیزی باشد. گاهی درباره‌ی موسیقی حقایقی را بیان می‌کنیم. مثلا می‌گوییم «این یک سمفونی است» یا «در این قطعه ساز ویلن هست». اینجا می‌شود درست و غلط را به معنی اول به کار برد. اگر از نمونه‌های گمراه‌کننده (مثلا این که کسی صدای ساز ویلن را چنان تقلید کند که از اصل قابل تشخیص نباشد) صرفنظر کنیم می‌بینیم که این نمونه‌ها از دسته‌ی اول است. می‌توانیم درست یا غلط بودنشان را به طریقی احراز کنیم.

12 خرداد 1398
1 noise

به مناسبت پایان سال ۱۳۹۸


امسال نوروز به‌رغم خواسته‌ی ما رسید، چه منتظرش بوده باشیم چه نه. چه آماده‌ی آمدنش بوده باشیم و چه نه. نو شدن خصیصه‌ی هستی است و مرگ بر نظاره‌ی گذشته اصرار دارد. نقد را اگر مترادف برخورد بگیریم، که سال‌هاست مرتجعان گرفته‌اند، سویِ بِه ‌شدن و تغییر کارگاه هستی را به کورسوی خاموشی و فراموشی رانده‌ایم. که باشد آن‌که بگوید از من بشنوید اما با من سخنی از گفته‌ام نگویید؟ یادمان باشد ما به عنوان شنونده حق داریم راجع به شنیده‌های‌مان نظر بدهیم، بگوییم چه می‌پسندیم و چه به گوش‌مان ناخوش آمده، چه نکته‌های پنهانی در شنیده‌ها یافته‌ایم وچگونه رمز زیبایی‌هایش را گشوده‌ایم. نویز بستری است برای ابراز نظر، دریچه‌ای است به برزن موسیقی تا پژواک نواخته‌ها شنیده شود، تا وقتی چیزی منتشر کردی، سکوتی که دیگر علامت رضا نیست و نشانه‌ی نادیده انگاشته شدن است گریبانت را نگیرد، حرف‌های شفاهی‌-پنهانی به گوش‌ات نرسد و شب خواب از چشمانت نرباید، و صبح با دوستانی که گواه می‌گیری واگویه‌شان نکنی؛ راحت شوی، بگویی بروید بخوانید آشکار نوشته‌اند...

موسیقی ما امروز هرجا ایستاده باشد، در دو سوی موسیقی‌دان و منتقد نیاز به تمرین ارتقا دارد. سه زاویه‌ی ساختن و اجرا و انتقاد را نباید وانهاد و استقلال هر یک را نباید خدشه‌دار کرد. موسیقی وابسته همان‌قدر ناماناست که نقد وابسته. و نقد به توصیه همان‌قدر خنده‌آور است که تصنیف به وابستگی. همان‌طور که در آفرینش موسیقی ضعف و خطا هست در نقد هم ضعف و خطا هست و تحمل و مدارا برای ایجاد تعادل در این مثلث ناگزیر. هر کار- اثر تیری‌ است از کمان رهیده، که گوش و هوش ما را نشانه کرده است. هدف که گوش ماست را دنبال کنید تا برسیم به آنکه اثر، دیگر چسبیده به و در تملک آفریننده نیست، اثر با دقتی نسبی به سوی نشانی پرتاب شده است و این گوش‌های داور ماست که نزدیکی تیر- اثر را به مرکز نشان، می‌بیند.

نویز امیدوار بوده بی‌پرده‌تر از این باشد اما برآیند نوشته‌های نویسندگان در توازنی با جامعه‌ی پدیدآورندگان خود را خوددارتر از انتظار تعریف کرده است.

هر اثری که مزین به نقدی با ادبیات معیار باشد می‌تواند مفتخر باشد که دیده شده است و چشمانی نگرانش بوده‌اند. حسرت بماند برای آنها که گاهی و گاه همواره پنجره را به برزن باز می‌کنند و دهان کوچه را پرصدا می‌کنند و تحمل شنیدن از هیچ عابری را ندارند.

نُویز از ابتدای سال ۱۳۹۸ تا پایان آن، ۱۳۴ آلبوم موسیقی را مُرور کرد. ۲۸ کنسرت موسیقی و ۱۶ کتاب چاپ‌شده در حوزه‌ی موسیقی را نیز از نظر گذراند. همچنین، مقالات تخصصی تألیفی یا ترجمه‌ای بسیار و بیش از ۱۲۰ معرفی آلبوم موسیقی را در وب‌سایت خود منتشر کرد.
گاه‌شمار چندرسانه‌ای موسیقی ایران با ادبیاتی متفاوت را به فهرست محتوای رسانه‌ای خود اضافه و در این راستا و تا این لحظه، بیش از ۱۰۰ ویدئو ساخته و منتشر کرده است.

در سال ۱۳۹۸ بیش از ۴۰.۰۰۰ مخاطب از وب‌سایت نُویز بازدید کردند که ۷۲۰۰ نفر از آنان مخاطب منحصربه‌فرد بوده‌اند. آنان به طور میانگین و روزانه ۲ دقیقه و ۱۴ ثانیه در این وب‌سایت به مطالعه پرداخته‌‌اند.
صفحه‌ی اینستاگرام نُویز تا پایان اسفندماه سال نودوهشت، ۱۱۶۰۰ دنبال‌کننده‌ی فعال دارد و تعداد پست‌های این صفحه در همین سال نیز به ۱۰۲۴ پُست رسیده‌اند.

نُویز یک رسانه‌ی مُستقل ناسود‌ده است که به نقد بی‌پرده، صریح و کارشناسانه‌ی موسیقی رسمیِ روز می‌پردازد، تا مخاطبان حرفه‌ای دلگرم‌تر موسیقی را دنبال کنند، مخاطبان غیرحرفه‌ای، بر دانش و قوه‌ی تشخیص خود در حوزه‌ی موسیقی بیافزایند.

نُویز، محصول سه‌سال همکاری و فعالیت بی‌وقفه، مستمر و مداوم بیش از ۲۵ نفر از متخصصین حوزه‌ی مطبوعات، رسانه، فرهنگ و موسیقی است. از روز نخست هدفش این بوده که در حوزه‌ی تولید محتوای تخصصی موسیقی، پشتوانه‌ا‌ی قابل اتکا‌ء برای نقد، تحلیل و آگاهی‌رسانی بسازد؛ چرا که معتقد است نقد، مقاومت -دربرابر الگوها- است.



دبیران نُویز
علی صمدپور/ ارژنگ آقاجری
اسفندماه هزاروسیصدونودوهشت
نُویز، رسانه‌ی مُستقلِ مُرورِ موسیقی

01 فروردین 1398
بالا