نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: موسیقی ایرانی


farzanegi

خام و خالی

نویسنده: کامیار صلواتی

اگرچه محسن کرامتی هیچ‌گاه از آوازخوانان رده‌ی اول موسیقی کلاسیک ایرانی نبوده است، در کار خود وسواس و دغدغه‌مندی‌هایی داشت که به کارش ارجی می‌بخشید. بخشی از کارهای او جنبه‌ی آموزشی/پژوهشی داشته‌اند؛ آثاری چون جواب ساز، ۱۸۶ تصنیف قدیمی، آموخته‌های من، و ردیف آوازی عبدالله دوامی. این‌ها هر کدام از روی دغدغه و مسأله‌ای شکل گرفته بودند. در سوی دیگر، بخشی از آثاری که او اجرا کرده جزو آثار هنری هستند و معمولاً سطحی از وسواس یا دقت در گزینش را در خود داشته‌اند. از این دسته می‌توان به آثاری چون صبحگاهی یا پنجه‌ی دشتی اشاره کرد. در مرور کارنامه‌ی او اما به آلبومی به نام تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم برمی‌خوریم که شباهت قابل توجهی به اثر مورد بحث ما، یعنی فرزانگی دارد. آهنگساز هر دو یکی است (پیمان خازنی)، هر دو مجموعه‌ای از چند ترانه برای یک خواننده‌ی زن (در آن‌جا نوشین طافی) و کرامتی هستند، و سازبندی‌شان مشابه است. سوال این است که این مشابهت بر اساس کدام اهداف شکل گرفته است؟

فرزانگی به معنای واقعی اثری دم‌ِ دستی است. کم‌‌ترین نشانی از یک درگیری فعال فکری با فرآیند خلق موسیقایی در اثر دیده نمی‌شود. بافت صوتی خام و خالی است، کلام به پیش‌بینی‌شده‌ترین شیوه‌ی ممکن روی ریتم سوار شده، و ملودی‌ها عملاً ابتر و بدون پردازش رها شده‌اند. اگر صدای یکی از دو خواننده از کلّ کار حذف شوند، ترانه‌ها مطلقاً آسیبی نمی‌بینند. اگر فرض کنیم که هدف آلبوم معرفی خواننده‌ی زن (سپیده قضات) بوده، جایی برای نمایاندن توانایی‌های او، که البته به نظر می‌رسد چیزی بیش از زمزمه‌ و تحریرهای ساده نباشد، در آن وجود ندارد. در روی جلد آلبوم هم نه تنها نام و نشانی از آهنگساز نیست، بلکه نام کرامتی فروتنانه پس از خواننده‌ی زن جوان آمده است؛ همان‌طور که در روی جلد تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم نام و تصویر خواننده‌ی زن از نام و تصویر کرامتی چشم‌گیرتر هستند. این‌ها همه ما را به سوال پیشین بازمی‌گردانند: اساس و هدف تولید فرزانگی و تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم چه بوده است؟

برای خرید و دانلود آلبوم فرزانگی به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0
26 آذر 1398
Bikarane Abrha 1

از آغاز نگفتن و به پایان نرسیدن

نویسنده: امیر بهاری

سنتور در دو دهه‌ی اخیر جایگاه متفاوتی پیدا کرده و در تکنیک نوازندگی رشد قابل توجهی داشته است، اما آن‌چه که عمده‌ی نوازندگان نسل جوان از آن غافل هستند، آهنگ‌سازی و توجه به مسئله‌ی فرم است؛ موضوعی که در مورد آلبوم «بی‌کران ابرها» هم صدق می‌کند.

«بی‌کران ابرها» محصول کوشش جوانی است که تمام تلاش خود را کرده است تا جملاتش را با دقت زیادی اجرا کند، درحالی‌که به نظر می‌رسد مسائل دیگر، چندان اهمیتی نداشته‌اند. ساختار مستقل هر قطعه و ساختار کلی آلبوم دچار نقصان است؛ از این شاخه به آن شاخه پریدن‌ها آنقدر زیاد است که پیدا کردن نظرگاه مؤلف اثر و بررسی رویکردِ شخصی او به مسئله‌ی ساختار، امری محال جلوه می‌کند.

سهیل ملاحسینی متأثر از اردوان کامکار است. اردوان از شاخص‌ترین اعضای خانواده‌ی کامکارهاست و تأثیر بسزایی در نوازندگی سنتور در دو دهه‌ی اخیر داشته است. تأثیر او به‌قدری زیاد است که اغلب سنتورنوازان نسل جوان درگیر تکنیک‌هایش می‌شوند و به دو مشکل عمده به برخورد می‌کنند؛ اول این‌که از او پنجه و فرم مضراب زدن را می‌آموزند، در صورتی‌که مسئله‌ی مهم فرم‌شناسی و اصول آهنگسازی است که در این راه مغفول می‌ماند و دوم این‌که کامکار به جای این‌که برای آنان روزنه‌ای به سنتورنوازان متقدم‌تر باشد حکم اولین و آخرین را دارد. نتیجه این‌که نوازنده اعتماد‌به‌نفس لازم را برای خلق یک اثر پیدا و همه چیز را در نوازندگی خلاصه می‌کند و قافیه را می‌بازد.

در «بی‌کران ابرها»  قطعات، ترکیبی از نغمه‌هایی مَوّاج هستند که می‌توانند در هرکجای این آلبوم قرار بگیرند؛ یعنی حتا آن مُدگردی به شیوه‌ی کلاسیک موسیقی ایرانی هم رخ نمی‌دهد. تکنیکی که وقتی نوازنده استفاده می‌کند، حداقل می‌توان از روی انتخاب پاساژها برای چرخش به مایه‌ای دیگر، قدرت و تبحّر او را ارزیابی کرد.

«بی‌کران ابرها» در دنیایی خیالی در حال گشت‌و‌گذار است و با این‌که جزئیات تکنیکی را دقیق و شُسته‌‌رُفته اجرا می‌کند، اما جهان اثر، دچار فقدانی است که یافتن «مسیر» در آن را عملاً غیرممکن می‌سازد؛ مسیری که ساختار و جهان فکری مؤلف را برای مخاطب تبیین کند.

برای خرید و دانلود آلبوم بی‌کران ابرها به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.8
25 شهریور 1398
labkhandeh khial2

درویش‌خانِ الکترونیک

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

آلبومی ترکیب‌یافته از عبارت‌های «با توجه به درویش‌خان که خود یگانه‌ی زمانش در نوآوری بود» و «موسیقی الکترونیک»، «نگاهی نو به قابلیت‌های کمانچه و موسیقی الکترونیک» که یک نوازنده‌ی «جوان و خوش‌آتیه»* آن را فراهم آورده، چگونه می‌تواند باشد؟ این پرسش تنها تا زمان شنیدن اولین قطعه، یعنی لبخند خیال، می‌پاید و سپس نه آن که پرسش پاسخی بیابد بلکه آن عبارات اولیه تغییر می‌کند. شنونده ناگهان درمی‌یابد به مجموعه‌ای از قطعات درویش‌خان آهنگساز افسانه‌ای گوش می‌دهد که گویی برای کمانچه و ارگ در یک مجلس تفننی تنظیم شده یا به زبانی دقیق‌تر از تنظیم خارج شده است (چهار قطعه). و نیز قطعاتی به همان تعداد ساخته‌ی رضا طریقت که گرچه به دلیل نزدیکی تکنیک با محتوای ذهنی آهنگساز نسبت به تنظیم‌های بی‌سامانش، کمی منسجم‌تر و منطقی‌تر به نظر می‌رسد اما به دلیل سلیقه‌ی بسیار عامه‌پسند همچنان کوچک‌ترین ارتباطی با عبارات یادشده ندارد.

آلبوم لبخند خیال از آن آلبوم‌هایی است که شنونده پس از شنیدنش نیازمند تعریف مجدد ترکیب‌هایی چون «نگاه نو»، «موسیقی الکترونیک» و «قابلیت» می‌شود. شنونده‌ اگر آن عبارت‌ها را جدی بگیرد لاجرم باید با خود بیندیشد یا معنی آنها نزد موسیقی‌دان آفریننده‌ی آلبوم چیز دیگری است یا عبارت‌ها درباره‌ی آلبوم دیگری بوده و برحسب تصادفی نادر هنگام بسته‌بندی، سی‌دی دیگری درون قابش قرار گرفته یا برعکس و به همان اندازه نادر دفترچه‌ی آلبوم اشتباه درون قاب گذاشته شده است. راهی جز این نمی‌ماند که بتوان تناقض‌ تا این حد شدید میان آن نوشته‌ها و محتوای حقیقی صوتی را حل کرد.

مثل هر آلبوم دیگری در این یکی هم دست‌کم چند لحظه‌ای هست که اگر قدری با مراقبت بیشتر به آنها توجه می‌شد دست‌کم یکی دو قطعه بی‌ادعای نوآوری و غیره از آنها باقی می‌ماند. مثلاً بهار دلکشِ درویش‌خان که اگر با قدری دقت و ذوق بیشتر برای یک ترکیب سازی نوشته شده بود دست‌کم به یک تمرین کلاسی موفق تبدیل می‌شد یا ابتدای هیاهو که ممکن بود با اجتناب از همان هیاهو به یک قطعه‌ی رازآلود در حوزه‌ی موسیقی سبُک بدل شود. کمی بردباری بیشتر چیزی است که بخش‌هایی از محیط موسیقایی ما عمیقاً به آن نیاز دارد.


 *نقل از متن دفترچه.

برای خرید و دانلود آلبوم لبخند خیال به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0.6
12 شهریور 1398
soroud2

مرثیه‌ای برای یک رویا

نویسنده: کامیار صلواتی

گاه ناگزیریم به پذیرش شکست و ناممکنی حدوث یک رویا. رویای آرام گرفتن شعر نو در کنار موسیقی کلاسیک ایرانی انگار یکی از این رویاهای ناممکن است. آن چند استثنای نیمه‌موفق را هم که مثال بزنیم، می‌بینیم که آنچه باعث توفیق نسبی آن‌ها شده، تأکید بر جنبه‌های شبیه‌تر آن اشعار با شعر کلاسیک، و از سوی دیگردورتر شدن موسیقی کلاسیک ایرانی از ویژگی‌های مثالی خود بوده است.

در «سرود مرد سرگردان»، تا جایی که آواز وارد کار نمی‌شود، موسیقی آزادانه‌تر و در تناسبی بیشتر با فضای شعر شاملو جریان می‌یابد. چالش اصلی –درآمیختن خود شعر با آواز- که رخ می‌نمایاند، همه‌ی سرگردانی‌ها رخ می‌نمایانند. آواز اگر می‌خواهد «ایرانی» باشد، باید به همان ویژگی‌های رایج آواز ایرانی رجوع کند: تکنیک، نوع صداسازی، نوانس‌ها، و بالاخره تحریر، این عنصر فعلاً جداناشدنی آواز ایرانی. بنیان ریتمیک ملودی‌ها، هرچقدر زیر لایه‌ی چندصدایی و تنوع رنگ‌های صوتی نسبتاً نو و افه‌های غریب پنهان شوند، همگام با غزل و قصیده‌اند. شاید همین است که باعث می‌شود جملات آوازی به شدت به قرینه‌سازی در دل شعری متمایل شوند که از نظر ظاهری و فرمال چندان قرینه‌پرداز نیست؛ مانند تکرار «ای کاش که دست تو نوازش نبود/ پذیرش نبود/ و بخشش نبود» که باعث می‌شود حتی تعداد مصرع‌ها زوج شوند، یا بکوشند که شعر شاملو را به یک شعر کلاسیک نزدیک کنند؛ مانند وارونه کردن ترتیب یکی از شعرها و نزدیک کردن قافیه‌ها به هم و تأکید روی آن1، و درنتیجه از بین بردن تعلیق شعر اصلی با این جابه‌جایی؛ یا فرار از عدم تقارن وزنی یا قافیه‌ای با تحریرگذاری در انتهای مصرع‌هایی نا‌هم‌قافیه یا ناهم‌‌اندازه با مصرع‌ پس یا پیش‌شان، و در مقابل، اجرای مصرع‌های هم‌قافیه و کوتاه‌تر بدون تحریرگذاری؛ تا احتمالاً به نظم آشنای مصرع‌های متوالی شعر کلاسیک نزدیک‌تر شوند.

شاید باید پذیرفت که شعر نو، دست‌کم از آن‌گونه که در این اثر می‌شنویم، مشتاق هم‌آغوشی با یار وفاداری‌ست که به همان اندازه جسارت رهایی از دلبستگی‌های پیشین‌اش را داشته باشد.


1- این بند از شعر، به جای آنکه در انتها خوانده شود، در ابتدا خوانده می‌شود: میان خورشیدهای همیشه زیبایی تو لنگری‌ست/ نگاهت شکست ستمگری‌ست/ و چشمانت با من گفتند که فردا روز دیگری‌ست. 

برای خرید و دانلود آلبوم سرود مرد سرگردان به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.8
15 اسفند 1397
Gooshehaye Zaman 1

رو به آینده

نویسنده: امیر بهاری

«گوشه‌های زمان» تلاشی قابل تامل برای خلق در ساختاری متفاوت از رپرتوار آشنای موسیقی ردیف دستگاهی است که در عین حال به درونمایه این سنت هم پایبند می‌ماند.

گوشه‌های زمان شروع خوب و نامتعارفی دارد. فضایی می‌سازد و در دل این فضا به جای ملودی‌پردازی‌های آشنا در موسیقی ایرانی سعی می‌کند با ساختن و پرداختن ادوار ریتمیک متنوع مسیر جذابی را برای کلیت آلبوم طراحی کند ولی درست در جایی که آلبوم می‌توانست یک نقطه‌ی عزیمت اصیل و شخصی برای خود رقم بزند -ساختار کلی را با جذابیت معرفی و مابقی آلبوم را بر این ساختار بنا کند- به بازخوانی ملودی مشهور «نوایی» می‌پردازد. هرچند که تفسیر مازیار کنعانی و هم‌نوازانش از این قطعه سطحی و دم دستی نیست اما این ملودی آنقدر در جاهای مختلف تکرار شده و آنقدر آشنا و نوستالژیک است که عملا حرکت آلبوم در لایه‌های زیرین را مختل می‌کند و به نوعی بیراهه رفتن از مسیر اصلی است.   

«گوشه‌های زمان» حس و حال موسیقی ایرانی را حفظ می‌کند ولی در عین حال ساختار پر فراز و نشیبی را می‌رود که در برخی مواقع چندان هم ردیفی صدا نمی‌دهد و در این جنس از موسیقی چندان متعارف نیست. نقطه‌ی قوت آلبوم توجه ویژه به مسئله آهنگسازی و طراحی دورهای ریتمیکی است که در ساختن لحن آلبوم تاثیر زیادی دارند. جسارت اجرای پاساژ‌های پی در پی، تکرار هوشمدانه برخی موتیف‌ها که طعنه به موسیقی مینی‌مال هم می‌زند و همراهی آهنگسازی شده‌ی سه‌تار و عود که گاهی عود میان دار است و سه‌تار همراهی‌اش می‌کند و گاهی اوقات هم بلعکس، از جمله محسنات آلبوم هستند.

آلبوم به جهتی می‌رود که دچار خودنمایی‌ در زمینه نوازندگی نشود و یک ساختار منسجم را تداعی کند ولی در یک سوم پایانی، به سراشیبی تکرار می‌افتد و چند قطعه آخر اینگونه به نظر می‌آید که تنها واریاسیون‌هایی بر قطعات پیشین هستند ولی در مجموع «گوشه‌های زمان» یک شروع امیدوار کننده برای مازیار کنعانی است، آلبومی که کنجکاوی برای تجربه‌های بعدی را بر می‌انگیزد.

گوشه های زمان مازیار کنعانی دو نوازی امیر بهاری

برای خرید و دانلود آلبوم گوشه‌های زمان به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 2.2
13 اسفند 1397
Majnune Zamaneh 1

خشکسالی و دروغ

نویسنده: سعید یعقوبیان

هم باید اهل ریاضت و مراقبه باشی و هم بخواهی خود را به تنگنای صبوری بیازمایی. چنین اگر بود، یک بار چهل دقیقه آنچه را در «مجنونِ زمانه» موسیقی نامیده شده چله می‌نشینی، با سِیلی از پرسش‌ها در سر، آمرزیده برمی‌خیزی.

خواننده‌ای که تمام افتخارش، نام بردنِ محمدرضا شجریان از او سالها پیش در یک برنامه‌ی تلویزیونی‌ست چرا پس از سال‌ها نمی‌تواند تکلیف خودش را با ژانری که می‌خواند روشن کند؟ چگونه فراموش شده است که پس از اصلاحِ فالشی‌های تصنیف‌ها، فالشی‌های آوازها هم رفع شود؟ چگونه می‌شود تا این میزان و این نوعِ عجیب، سیال و انتزاعی، خارج خواند؟ چه عواملی سبب می‌شوند نوازنده‌ای که در حد کتاب اول هنرستان، تار و سه‌تار می‌نوازد و هنوز نمی‌تواند تارش را کوک کند، ساز و آواز منتشر کند و آهنگسازی کند؟! چند ساعت می‌توان برای گروه سازهای ایرانی قطعه و تصنیف سر هم کرد که تنها ایده‌ی موسیقاییِ به کار رفته در آن سوال و جواب‌های کوتاهِ یکی از سازها با گروه باشد؟ کجای وصله پینه کردنِ ماشین‌وار و سطحیِ چند ریتم و شعر کلیشه‌ای را کار هنری می‌توان نامید؟ این بختکِ هفت‌ضربی –که آلبوم، هم با آن شروع شده و هم در کمال شگفتی با آن خاتمه می‌یابد- تا کی بر نعش موسیقی ایران باقی خواهد بود؟ آیا بدصداتر و ناکوک‌تر از این هم می‌شود تار نواخت؟ ساز زدن چگونه می‌تواند باشد که بتوان آن را به تمامی از دایره‌ی هنر بیرونش دانست؟ انگیزه‌ی این‌همه تلاش و زحمت برای انتشار چنین صداهایی چیست؟ (شاید جابه جا کردن رکوردها!) در تولید آلبوم‌های موسیقی، یک نظارت کیفی اولیه و کاملاً ابتدایی، چگونه باید باشد؟ اساساً آیا می‌توان چنین نظارتی را تعریف کرد و موجه دانست؟ اینکه هر کسی با هر سطحی از توانایی می‌تواند آلبومی منتشر کند، آزادی‌ست یا خسران و بطالت؟ و پرسش‌های فراوانِ دیگر ...

پاسخ‌ها هر چه که باشند از دایره‌ی فنی موسیقی بیرون‌اند. باید به بنیان‌های آموزش و به اوضاع و احوالِ تولید موسیقی در ایران بازگشت. به جامعه و فرهنگ، به معناباختگیِ کنش‌ها، به تکثیر سرطانیِ دروغ، به عادت و رخوت و سکون، به سقوطِ عقلانیت و خِرد، به تهی شدنِ پدیده‌ها از اصالت و فکر.

سعید یعقوبیان انوش جهانشاهی سینا سرلک مجنون زمانه موسیقی ایرانی گروه نوازی سازهای ایرانی

برای خرید و دانلود آلبوم مجنون زمانه به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0.3
02 بهمن 1397
Bahare Ghamangiz 1

تا دوردستِ دمِ‌دست

نویسنده: فرشاد توکلی

بهار غم‌انگیز، که به استناد نوشته‌ی خالقش (علیرضا جواهری) در ابتدای دهه‌ی 1370 آفریده شده است و اکنون نزدیک به سه‌دهه بعد صورتِ انتشار می‌پذیرد، بیش از آن‌که فرصتی برای تجربه‌ی شنیداری متفاوتی باشد، درنگِ بازاندیشی در بنیادهای آن چیزی است که می‌توانیم گفتمانِ موسیقاییِ چاووش بنامیمش؛ نوعی جنبش موسیقاییِ عمیقاً متکی بر استعدادِ شخصی و درافتادگی در موقعیتِ اجتماعیِ چندرگه‌خواهِ پس از بهمن 57، که بی این هردو جز رُفتنِ راه‌های رَفته چیز زیادی برای هوادارانش نداشت. غم‌انگیزی این اثر نیز، از سویی، در دور بودن از این دو تکیه‌گاه است و، از سوی دیگر، در امیدهای بی‌پشتوانه‌ای که شاگردانِ چهره‌های این جنبش بر بنیادهای موسیقاییِ آن چهره‌ها بستند.

بازتاب‌های این غم‌انگیزی در کجاهاست؟ در قطعاتی مطول، که طویلند بی‌آن‌که ما را به چیزی دورتر از توالی گوشه‌های بیات‌ترک در ردیف میرزاعبدالله ببرند (قطعه‌ی 1، پیش‌درآمدی نزدیک به 10 دقیقه)؛ طولانی‌اند بی‌آن‌که ما را به بیش از خواندنِ یک غزلِ ضعیف توسط خود شاعرـ‌خواننده (آن‌هم گاه غلط) بر روی یک چهارمضرابِ متوسط برسانند (قطعه‌ی 4، 13 بیت در بیش از 19 دقیقه)؛ قطعاتی که انبوهی از هم‌نوازی‌ها را به‌کار می‌گیرند، بی‌آن‌که بر بافتِ صوتی چیز زیادی اضافه کنند (در چهارمضراب و تصنیف)؛ و سرانجام تصنیفی که شاعرـ‌خواننده‌اش هم از «قفس» و «آزادی» می‌سراید، هم از «هجرِ» مَهی که دل را دیوانه کرده و آهنگسازش همان روندهای تکراری پیش‌درآمد و چهارمضراب را، این‌بار فرسایشی‌تر از قبل، پیشِ روی کلمات می‌گذارد (نزدیک به 7 دقیقه).

آن درنگِ بازاندیشی که در بهار غم‌انگیز چهره می‌گشاید چیزهای بیشتری نیز به ذهن می‌آورد؛ گوشه‌هایی از پایان‌یافتگی و انسداد مسیرِ چاووش، که بعدها تقدیر همه‌ی موسیقی ایرانی خوانده و قلمداد شد. نشان می‌دهد چگونه یک جنبشِ ستاره‌محور می‌میرد: آن‌گاه که برای استعدادهای درراه جز تکرار و تقلیدِ چهره‌ها راهی نیست، چراکه برای آموزش نسخه‌ای جز شبیهِ دیگری شدن به‌دست نداده‌اند؛ و آن‌گاه که بافت صوتیِ یک آنسامبل ایرانی را به دهه‌ی ستاره‌ها می‌کاهند، در حالی‌که آن دهه دهه‌ی عدالت و برابری در اجرا و حضور و قضاوتِ هنری نیست؛ و آن‌گاه که باقی‌مانده‌ی ستاره‌ها ورود ستاره‌های جوان‌تر را بر نمی‌تابند، مگر تا سی‌سال بعد، به اکراه و صغیرنوازی و اغماض و اطمینان از بی‌اثریِ آمدنشان.

فرشاد توکلی علیرضا گلبانگ موسیقی ایرانی بهار غم انگیز علیرضا جواهری

برای خرید و دانلود آلبوم بهار غم‌انگیز به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.3
26 دی 1397
بالا