نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: موسیقی متن


lovely trash

...خون؛ درونِ رگِ گیاه

نویسنده: سعید یعقوبیان

جدیتِ آغاز فیلم از جایی که گوینده‌ی شبکه‌ی ماهواره‌ای، خبری درباره‌ی «منیرخانوم» می‌گوید به یکباره رنگ عوض می‌کند و بیننده وارد خیالات او می‌شود. این اولین نمود موسیقی در فیلم است: یک هفت‌ضربیِ سرخوشانه‌، با پایه‌ای روی سه‌تار به‌صورتِ خفه (Mute) که به یاریِ تغییر فضایِ فیلم می‌آید. روی همین ملودی، طنز فیلم پررنگ‌تر می‌شود. منیر چندین بار با تغییر کانال‌های ماهواره، گیتارنوازی را می‌بیند که ترانه‌ای با کلیدواژه‌ی نام او می‌خواند. این ملودی چند بار دیگر در لحظاتی که بار کمدی فیلم بیشتر است حضور می‌یابد: صحنه‌ای که منیر دنبال بغلیِ شوهر می‌گردد یا آنجا که همه به توصیه‌ی شوهر، ظاهرِ خود را درست می‌کنند تا برای ورود مأمورین آماده باشند.

اساسِ ایده‌های موسیقی فیلم پیش‌تر در فیلمنامه نوشته شده‌اند. رامین پسر کوچک خانواده، دهه‌ی شصت برای تحصیل به خارج از کشور رفته‌است. او وقتی در ایران بوده گیتار می‌نواخته اما در غربت سه‌تار دست گرفته‌است. سه‌تار -که رامین در صحنه‌هایی در قاب عکس نیز می‌نوازد- دستمایه‌ای شده‌است تا در پیچ‌های مختلف فیلمنامه، حضوری متأثر از داستان داشته‌باشد. مثلاً «بهاران خجسته‌باد» را که شاعرش چپ بوده، ابتدا با سه‌تار در تنهاییِ منصور (برادر چپ‌گرا) می‌شنویم‌ و در ادامه، خواندنِ گروهی‌اش، به حقه‌ای برای حرف کشیدن از منصور بدل می‌شود. وقتی امیر (فرزند رزمنده‌ی خانواده) می‌فهمد که شهید شده، ملودی «ممد نبودی» نواخته می‌شود. در برخی لحظات عاشقانه یا غم‌بار نیز بیات اصفهانی با سه‌تار نواخته‌شده: خلوتِ منیر در زیرزمین با قاب عکس همسر که «رختخواب مرا مستانه بنداز» می‌خواند، وقتی سیما قاب عکس منصور را به دست می‌گیرد، وقتی منیر نامه‌ی عاشقانه‌ی پسر شهیدش را می‌خواند، یا هنگام مطلع شدنِ رامین از مرگ پدر. سه‌تار اغلب تنها استفاده شده و در لحظات معدودی با بم‌تار و یک بخش زهی نحیف همراه شده‌است.

دیگر عنصر صوتیِ تکرارشونده‌ی فیلم صدای آونگ ساعت است. مانند آنجا که شوهر می‌فهمد دیگر مرده، یا زمانیکه مادر قاب عکس امیر و منصور را که هر دو جان در راه ایدئولوژی داده‌اند، رو به هم می‌چسباند تا هم را در آغوش گیرند، یا به عنوان نشانه‌ای از نزدیک شدن به صبح.

وقتی صحبت از ایران معاصر در گذر زمان است سه‌تار و آونگ، انتخاب‌هایی متأثر از فیلمنامه، ساده و منطقی بوده‌اند. با چنین خوانشی‌ست که انتخاب «خونه‌ی مادربزرگه» برای پایان‌بندیِ فیلم نیز که در اجرای گروه پالت با «یادگار خون سرو» درآمیخته، توجیه می‌شود.

موسیقی متن موسیقی فیلم آشغال های دوست داشتنی افشین عزیزی سعید یعقوبیان محسن امیریوسفی

14 اسفند 1397
bomb yek asheghaneh

والس با صدام یزیدِ کافر

نویسنده: امیر بهاری

فیلم «بمب؛ یک عاشقانه» عاشقانه‌ای در بستر جنگ است. یک وجه ماجرا چالش ذکایی و همسرش است. وجه دیگر، ماجرای عاشقانه‌ی آن کودک دبستانی است و این حکایت‌ها همه زیر سایه‌ی سنگین موشک‌باران سال 1366 تهران روایت می‌شوند؛ یعنی وجه سوم بستر تاریخی‌ـ‌جغرافیایی فیلم است. آنچه تاریخ سینما به ما آموخته است حکایت از این دارد که در ساخت موسیقی این نوع فیلم‌ها مدنظرداشتنِ سه وجه روایت، کاری جذاب‌تر و حتی صحیح‌تر است. رویکردی که مدنظر آهنگ‌ساز فیلم «بمب» نبوده است.

تیتراژ آغازین فیلم «بمب» یک سکانس-پلان طولانی است. این صحنه را قطعه‌ای موسیقیِ رمانتیک با سبک آشنای کاریندرو، همراهی می‌کند. در خیابان‌های تهران دهه‌ی 1360 که آبستن حوادث بی‌شماری است، یک ناظم بدعُنُق درحال بازگشت به خانه است. از همان ابتدای فیلم این پرسش پیش می‌آید که این موسیقی رُمانس چه ارتباطی با این تصاویر دارد؟ فیلم یک «عاشقانه» است، اما این عاشقانه در بند حاشیه‌هایی است که جنگ برایش به ارمغان آورده است. وقتی تصاویر یک شهر جنگ‌زده برای تیتراژ انتخاب می‌شود، این تلقی برای مخاطب پیش می‎آید که بسترِ روایت، اهمیت زیادی دارد.

نوشتن یک موسیقی رمانتیک و گوش‌نواز روی صحنه‌ای که آدم‌های هراسان به سمت زیرزمین می‌دوند، واقعاً سنخیتی با محتوای فیلم ندارد/ حداقل با این فیلم ندارند. با درنظر‌داشتن این‌که زاویه‌‌ی روایت بینِ ذکایی (پیمان معادی) و کودکِ عاشق، در رفت‌وآمد است، می‌توان نتیجه گرفت که راوی، سوم شخص است. اما حتی اگر تسامح به خرج دهیم و بپذیریم راویِ فیلم، ذکایی، عاشق‌پیشه‌ی سنتی و زمختی است چرا در صحنه‌ی حمله‌ی هوایی و هجوم آدم‌ها به زیرزمین باید یک موسیقیِ رمانتیک و شاعرانه بشنویم؟ صحنه‌ای که ذکایی هم در آن حضور ندارد. این موسیقی و حتی افکتِ اسلوموشن چه ارتباطی به تِمِ فیلم و نظرگاه روایت دارد؟

این روند متناقض تا انتهای فیلم ادامه دارد. شاید این‌که کاریندرو برای فیلم‌های بعضاً تلخِ آنجلوپولوس۲ این چنین موسیقی ساخته است، باعث شده تولیدکنندگان این فیلم نیز این جنس موسیقی را بخواهند. اما نکته‌ی مهمی در همکاری این دو هنرمند وجود دارد: موسیقی آن فیلم‌ها بیشتر وام‌دار نگاه فرمال آن ‌فیلم‌هاست، پلان‌های طولانی و قصه‌هایی که آرام روایت می‌شوند، شبیه یک مثنوی مواج، اغلب زیبا و طولانی. حتا وقتی «عاشقی و دلدادگی» تم روایت نیستند، به واسطه‌ی شیوه‌ی کارگردانی خاص آنجلوپولوس، نُت‌های کشیده و به‌هم‌پیوسته‌ی ملودی‌های کاریندرو روی آن فیلم‌ها به خوبی می‌نشیند. دیدگاه معادی در کارگردانی بسیاری متفاوت است، ولی موسیقی کاریندرو در اینجا متفاوت نیست و ارکستراسیون و هارمونیِ موسیقیِ این فیلم همان چیزی است که ما همیشه در فیلم‌های تئو آنجلوپولوس از اِلِنی کاریندرو شنیده‌ایم.

عجیب نیست آهنگسازی با آن جایگاه و آن توانایی به این نکته توجه نکند که ساخت موسیقی برای این فیلم با مثلاً ساخت موسیقی برای فیلم «دشت گریان» می‎تواند متفاوت باشد؟


۱ـ اِلِنی کاریندرو(Eleni Karaindrou) آهنگساز معاصر یونانی است که به خاطر موسیقی فیلم‌هایش مشهور است. او که برای عمده‌ی فیلم‌های تئوآنجلوپولوس -کارگردان یونانی- موسیقی ساخته است، برای اولین‌بار با یک فیلم‌ساز ایرانی همکاری کرده و برای یک فیلم سینمایی ایرانی موسیقی ساخته است.
۲ـ تئودوروس آگلوپولوس (۱۹۳۵-۲۰۱۲) معروف به آنجلوپولوس، نویسنده و کارگردان فقید سینمای یونان است. از فیلم‌های او می‌توان «گام معلق لک‌لک»، «نگاه خیره‌ی اولیس» و «ابدیت و یک‌روز» را نام برد. آنجلوپولوس در سال ۱۳۸۳ به ایران سفر کرد و برای فیلم «دشت گریان» از بیست‌وسومین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر جایزه‌ی ویژه‌ی هیئت داوران بخش سینمای معناگرا را دریافت کرد.

30 بهمن 1396
Rahgozar 00

رمزگشایی از هزارتوی شرقی

نویسنده: امیر بهاری

اجراهای هنرمندان ایرانی با تریو رامبرانت از منظر رسیدن به یک زبان مشترک دو سوی متفاوت دارد. اعضای تریو خیلی خوب به سمت موسیقی شرقی (هم‌چنین موسیقی ایرانی) حرکت می‌کنند تا به شیوه‌ی بیانی مورد نظر این همکاری دست پیدا کنند در نقطه مقابل اما هنرمندان وطنی به کار خویش مشغول‌اند و شاهدی بر این مدعا هستند که هنر نزد ایرانیان است و بس! آلبوم «رهگذر» اثر تونی اورواتر که نوازنده‌ی کنترباس تریو رامبرانت است هم شاهدی بر دقت نظر این نوازندگان در تلاش برای فهم موسیقی و هارمونی‌های شرقی است.

«رهگذر» که حاوی ۳۰ قطعه و ۷۴ دقیقه است، در مسیر پر فراز و فرودی در شرق قدم بر می‌دارد. از بالکان وارد می‌شود و به خاور میانه می‌رسد. نه تلاش می‌کند خیلی عمیق وارد جزئیات تکنیکی شود و نه مانند یک توریست چشم‌اندازی مبهم را ترسیم می‌کند. رهگذر بیشتر در تلاش است تا ماهیت هارمونیک موسیقی این مناطق را بیازماید.
از سوی دیگر همین تنوع باعث می‌شود آلبوم انسجام لازم برای مجموعه‌ای مدوّن را نداشته باشد. در برخی قطعات ویلن ملودی اصلی را می‌نوازد. برخی قطعات برای عود و برخی برای کلارینت و کنترباس ساخته شده‌اند. آلبوم با والسی بالکانی آغاز می‌شود؛ به هارمونی‌های عربی ورود می‌کند و گذاری هم بر موسیقی اورشلیم دارد.

با توجه به اینکه این اثر موسیقی متنِ یک سریال مستند هلندی است شاید ایرادهای فوق قابل اغماض به نظر برسند زیرا امکان دارد هنگامی که موسیقی با تصاویر همراه می‌شود با اثری منسجم و سالم روبه‌رو باشیم اما به عنوان یک اثر مستقل شنیداری این تنوع علی‌رغم گوش‌نواز بودنش به انسجام آلبوم لطمه زده است.

به سادگی می‌توان در این آلبوم شنید که شاخه‌ای از هنرمندان نسل نو موسیقی اروپا در حال تغذیه از موسیقی هزار رنگ شرق هستند. به خاطر بیاورید اجرای کیهان کلهر با تریو رامبرانت را که همین دو ماه پیش برگزار شد. نواختن آن ریتم یازده ضربی مشهور کردی در انتهای اجرا نشان از تلاش‌های این تریو برای برخوردی خردمندانه با موسیقی شرق بود. چیزی که در «رهگذر» هم نمود دارد. ظاهراً آن‌ها رفتار متفاوتی با افراط و تفریطِ ما در پیش گرفته‌اند.

برای خرید و دانلود آلبوم رهگذر به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 3.3
10 آبان 1396
بالا