نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: موسیقی معاصر


NOS.New Covers.990222 20

مسلک معاصریت

نویسنده: کامیار صلواتی

گاه به‌نظر می‌رسد که موسیقیِ معاصر و مناسبات پیرامونش، در ایران، شبیه به نوعی «مذهب» یا «فرقه» (Cult) است. نشانه‌های این «کالت» شدن چندان پنهان نیست. یکی از واضح‌ترین‌های‌شان شکل‌گیری و استفاده از نوعی زبانِ غریب، بیهوده‌مغلق، ابهام‌آمیز، اسرارآمیز و، گاه کمابیش، بی‌معناست، که گویی تنها پیروان و روندگانِ این «آیین» با آن آشنایند و با آن زبانِ مشترک هویت می‌یابند؛ زبانی که در دفترچه‌ها و بروشورها و صحبت‌های مربوط به این آثار خودنمایی می‌کند و، در برخی موارد، هرچه در آن بیشتر عمیق می‌شوی کمتر می‌فهمی. علاوه بر این، فاصله‌گیریِ حیرت‌آورِ این ژانرِ موسیقی در ایران با آنچه در جامعه‌ی مخاطبان و دست‌اندرکارانِ غیرحرفه‌ای و حرفه‌ایِ موسیقی در جریان است، به نوعی، «درخودبودگی» و «فرقه‌ای شدن» آن را تشدید می‌کند؛ و البته نگاهِ غریبه‌انگار و، گاه، از بالای دست‌اندرکارانِ این ژانر به دافعیّتِ آن نزدِ «اغیار» دامن می‌زند. از این رو، همواره احتیاطی شدید هست در مواجهه با این آثار؛ احتیاطی پس‌زننده از ترسِ عقوبت سردادنِ فریادِ لختی پادشاه.

نیز، صحبت کردن از موسیقی معاصر دشوار است، شاید به این دلیل: کارهای معاصر می‌توانند آن‌قدر گشوده به تفسیر شوند و معیارهای‌شان متکی به خود و سیال باشد که عملاً هر نوع خوانشی را هم معتبر و هم نامعتبر کنند. یک‌سرِ این وضعیتِ متناقض‌نما به شکوهی بی‌انتها می‌رسد، که می‌تواند هر بار شنونده را به غور در دنیایی تازه فرابخواند و سر دیگرش به فریب و پوچی. «گشودگی» و «ابهامِ» چنین آثاری ممکن است به وضعیتی منجر شود که در آن «ماهیتی» ناموجود و رازآمیز عامدانه وجودش را فریاد کند، بی‌آنکه واقعاً وجود داشته باشد. به بیان دیگر، گاه مؤلفه‌های گوناگونِ کارهای موسیقی معاصر چنان به سوی ابهام و رازآمیزی می‌روند که شنونده احساس می‌کند با چیزی مواجه است که حضور تردیدناپذیرش به فهم و در دست نمی‌آید. عناصری که به هیچ‌وجه محدود به صوت نیستند: از متنی به‌شدت مبهم، رازآمیز و صرفاً توصیفی‌ـ فنی گرفته، تا ترکیب‌ها و کلاژهای صوتیِ غریب؛ ترکیب‌هایی که جابه‌جا شنونده را به کشفِ رابطه‌ی موجود میان خود می‌خوانند و هربار او را ناامید می‌کنند. روابطی گاه آن‌قدر نامعلوم (ناموجود؟) که ممکن است این سؤالِ کفرآمیز را در شنونده برانگیزانند که «اصلاً چه ”چیزی“ پسِ این بازی‌ها وجود دارد؟»

گاه باید کافرِ این مسلک باشیم و جرئت کنیم و بگوییم «شاید هیچ».

07 اردیبهشت 1400
jahan

معناهای گوناگون معاصر بودن

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

هنگامی که بر پیشانی کنسرتی عبارت «موسیقی معاصر ایران برای ابوا و آنسامبل» نقش بسته باشد نمی‌شود لحظه‌ای تأمل نکنیم و از خود نپرسیم «موسیقی معاصر ایران» چگونه موسیقی‌ای است یا از دیدگاهی دیگر معاصربودن چیست؟ چنین پرسشی مختص یک کنسرت خاص و رپرتوارش نیست. آن را می‌توان درباره‌ی تمام کنسرت‌ها و آلبوم‌هایی که با این برچسب مُد روز آراسته شده‌اند پرسید. دست‌کم اگر نه از همه‌شان، یکی در میان باید بپرسیم معاصربودن چیست که می‌تواند شامل همه‌ی این چیزهای متفاوت بشود؟

گرد هم آمدن ۷ آهنگساز با زمینه‌های آموزشی و سبکی متفاوت در یک پروژه‌ی آهنگسازی بیش از هر وقت دیگری ما را در وضعیت مشت نمونه‌ی خروار قرار می‌دهد. این امر پرسیدن آن پرسش را ناگزیرتر از هر زمان دیگر خواهد کرد. از سوی دیگر امکان‌ناپذیری جواب عمومی و درنتیجه رسیدن به جواب‌های متفاوت برای رویکرد هر یک یا بعضی از آهنگسازان، آنها را بیش از آن که پاسخ‌هایی نظری باشند در نقش وصف جزئی کنسرت می‌نشاند.

از همین رو با شنیدن قطعات می‌توان دید که نزد محمدرضا تفضلی پاسخ «خودِ تازه»اش است زیرا او را در پاستورال چنان در حال ترک جهان امن سابقش می‌یابیم که پیش از آن کم‌تر یافته بودیم. برای آرمین صنایعی و کَرَک‌اش بازی با موسیقی ایرانی و خرد کردنش در یک ساختمان موزاییکی که هر بار در مرز آشنایی و آشنازدایی مانند بندبازی بازیگوشی می‌کند و باز همچنان بدون افتادن از یک سو روی خط باریک خودش می‌ماند. برای روزبه رفیعی و شروین عباسی تا آنجا که گوگریو و سَهَستن اجازه‌ی دیدن می‌دهد با تفاوت‌هایی (یکی درآشفتن روابط ساختاری و دیگری در نسبت با ادبیّت) پاسخ در سرگشتگی فرم نهفته است. برای کارن کیهانی و «و خزان تو چه آبادتر است از بهار من» همچون بسیاری اوقات دیگر کشف جهان صوتی-شاعرانه‌ی منحصر به خود او است (این بار مکاشفه‌اش برای ساز ابوا) و نزد حسام‌الدین دارابی و «سور»ش تعیین نسبت با آنچه آهنگساز هویت‌بخش تشخیص می‌دهد (ابوا و نسبت نمادین‌شده‌ در قطعه با نیای گذشته‌اش سرنا). و سرانجام در کرد و کار حمید عسکری رابُری کم‌تر پاسخ واضح و یک‌دستی به آن پرسش مهم می‌توان یافت.

19 آبان 1398
photo 2019 06 26 11 07 03

مکان‌مندی ناقص

نویسنده: کامیار صلواتی

آخرین برنامه‌ی بخش الکترونیک جشنواره‌ی موسیقی معاصر تهران، به اجرای سهیل سهیلی اختصاص داشت. هرچند تغییر چینش سالن و بهبود صدادهی در سالن سبب شده بود تا صداهای محیطی کم‌تر به گوش برسند، در این اجرا خود این صداهای محیطی تقویت‌شده‌ی واقعی جزئی از اجرا بودند.

در حقیقت اگر دو ایده‌ی این اجرا را بخواهیم بازگو کنیم، یکی بهره‌گیری از صداهای تقویت شده‌ی زنده‌ و واقعی محیط، و دیگری پخش کردن چهار منبع صوتی (بلندگو) در چهار طرف سالن بود. این چهار بلندگو، با پخش کردن خطوط صوتی در چهار نقطه‌ی مختلف و متفاوت، حسی زنده‌تر به صداهای ضبط شده، غیرانتزاعی و محیطی اجرا می‌دادند و به نوعی اجرا را مکان‌مند می‌کردند. این نگاه بی‌شباهت به بعضی تجربه‌های مشابه در حوزه‌ی موسیقی کلاسیک معاصر نبود؛ به‌ویژه اثری چون »پرسپولیس» زناکیس که در آن نوازندگان با فواصل بسیار دور نسبت به هم می‌ایستند، شنونده در میان نوازندگان پرسه می‌زند و درنتیجه اثر را بسته به موضع‌اش به انواع مختلفی می‌شنود. اجرای سهیلی اما به این وجه مهمِ از پخشایش منابع صوتی کم‌توجه بود.

علاوه بر صداهای محیطی، که تقریباً به تمامی متشکل از صدای خودروها و ترافیک خیابان حافظ بودند، از صداهای ضبط شده‌ی طبیعی –به‌ویژه صدای پرندگان- نیز استفاده شده بود. این دو شخصیت صوتی با شخصیت سومی هم همراه بودند که برخلاف آن دو انتزاعی و موسیقایی بود؛ یعنی تکه‌ای پرجنب‌و‌جوش، الکترونیک و ملودی‌وار (نه دقیقاً‌ ملودیک)؛ شخصیتی که البته به‌درستی معلوم نبود که چه نسبتی با دیگر شخصیت‌ها دارد. استفاده از صداهای طبیعت محتوای برنامه را به موسیقی نیو-ایج یا حتا بیوموزیک نزدیک می‌کرد، در حالی‌که استفاده از صدای ماشین‌ آن را به همان نسبت از این دو نوع موسیقی دور می‌کرد.

با این شخصیت‌پردازی، و جابه‌جایی مداوم میان صداهای طبیعی با صدای خودروها، از همان دقایق اول تقریباً واضح و زیاده «رو» بود که سهیلی چه روایتی در سر دارد: ماشین‌ها آمده‌اند و جای پرندگان را گرفته‌اند. حتا همین روایت ساده نیز می‌توانست بیانی هنرمندانه‌تر داشته باشد اگر پرداخت‌اش فکر شده و پیچیده‌تر می‌بود. مثلاً، پخش صداها و جابه‌جایی مداوم میان صدای پرندگان و خودروها نظم و منطق مشخصی نداشت، در حالی که می‌شد از ظرفیت بالقوه‌ی چهار بلندگوی سالن برای نظم و معنا دادن به این جابه‌جایی‌ها، یا بیان گسترش تفوق ماشین بر پرنده استفاده کرد.

اجرای سهیل سهیلی پرداختی ناقص و خام از ایده‌هایی جذاب بود.

 



Incomplete spatiality

On the Soheil Soheili’s concert in Tehran Contemporary Music Festival

by Kamyar Salavati

The last program in the electronic section of the Tehran Contemporary Music Festival was the performance of Soheil Soheili. Although rearrangement of the seats in the hall and improvements in the sound quality caused the ambient sounds to be limited, in this performance real amplified ambient sounds were part of the performance.

If we want to note the tow ideas of this concert, one is the using of real, live amplified sounds of the environment, and the other is placing the four speakers at the four corners of the hall. By playing sonic lines from four different spots, these four speakers would give a move live feeling to the recorded, un-abstract and ambient sounds. This approach, to some extent, was similar to certain similar experiences in contemporary classical music; especially to Persepolis by Xenakis, in which musicians stand far from each other and the audience wanders between them and hears the piece differently based on his or her location. Soheili’s performance though had not paid enough attention to this aspect of distributing audio sources.

In addition to ambient sounds, almost exclusively consisted of traffic noises of Hafiz street, natural recorded sounds -especially bird songs- were used. These two personalities were accompanied by a third one which in contrast was abstract and musical: a dynamic, electronic melody-like (not exactly melodic) piece, which its relation with other parts was not clear. Using natural sounds moved the concert a bit close to a new-age or even bio-music program. while, car and traffic noises moved it away from it.
With this personification, and their constant replacement between bird songs and car noises, it was clear from the first few minutes that what narrative Soheili has thought about: cars have come and replaced the birds. if it would have had a more thought out and complicated expression, even this simple narrative could have had a more sophisticated manifestation. For example, there wasn’t any logic or reason to replacement of sounds and the constant replacement of the bird songs and the car noises. While, the placement of four speakers could be used for regulating and interpreting these replacements or indicating the domination of cars over birds.

Soheili’s performance was a half-baked execution of interesting ideas.

This review is written for The Fourth Tehran Contemporary Music Festival. All rights reserved for www.noise.reviews

05 تیر 1398
photo 2019 06 26 11 03 50

ظلمت

نویسنده: مهدی سیدی‌نژاد

روز پایانی جشنواره موسیقی معاصر تهران با اجرای محمدرضا گواهی در بخش الکترونیک/تجربی آغاز شد. چرخش نود درجه‌ای چینش صندلی‌های کارگاه دکورِ تالار حافظ (کارگاه دکور رودکی) نسبت به اجراهای روزهای قبل در بدو ورود جلب نظر می‌کرد. اجرا با نغمه‌های بم که رنگ صوتی تیره و مخوفی داشتند آغاز شد. در همان ابتدا کیفیت نسبتاً مطلوب صداهای بم نسبت به اجراهای روزهای پیشین‌ نشان می‌داد که تغییرات در چینش بر کیفیت صدا تأثیر مثبت داشته است. پس از گذشت چند ثانیه از آغاز، گواهی مقداری آب درونِ «واترفون» می‌ریزد و صدای تغییریافته‌ی ریزش آب را به خطوط صوتی بم اضافه می‌کند. امتداد همان صداهای بم تیره در ادامه حال و هوای دارک امبینت را برای‌مان تداعی می‌کند. سبکی که پیش از این گواهی در آثار پیشینش نیز به آن علاقه نشان داده بود. اضافه شدن صداهای دیستورت شده‌‌ی خشنِ مشابه گیتار الکتریک و همچنین اضافه شدن صدای آژیرها برای‌مان روشن می‌کند که چرا قسمت اول اجرا به یاد آتش‌نشانان حادثه‌ی آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو تهران ساخته شده است.

قسمت دوم اجرا اما در تضاد نسبی با قسمت قبل تقریباً تماماً موزون بود. بدن و چهره‌‌ی محمدرضا گواهی که تا پیش از این در قسمت اول تنها با کاهش و افزایش شدت‌وری‌ از خود نمایشی نشان می‌داد حالا با ظهور وزن با ضربان‌ها همراهی می‌کرد. هرکدام از الگوهای ریتمیک توسط پَدها به طور زنده ساخته و لوپ می‌شد. اضافه شدن این الگوها و خطوط صوتی دیگر به تدریج بافت را ضخیم‌تر و تنش را در موسیقی بالا می‌برد و این تنش در نقطه‌ای به ناگاه به سکوتی در میان صداهای بم به آرامش می‌رسید. هرچند تمهیداتِ قسمت دوم انرژی اجرا را به تدریج بالاتر از قسمت اول برده بود اما در نهایت تکرار الگوی افزایش تنش و ختم ناگهانی آن به یک آرامش و سکوت نسبی اجرا را از نقطه‌ای قابل پیش‌بینی و یک‌نواخت می‌کرد و آن را به ورطه‌ی تکرار می‌انداخت. با این حال جذابیت این ریتم‌های پویا، موفقیت اجرا در تداعی حال و هوای مخوف و تاریک، و همچنین سرزندگی بدنی محمدرضا گواهی توانست این اجرا را نیز به یکی دیگر از اجراهای موفق جشنواره تبدیل کند.

 



 

Darkness

On the Mohammadreza Govahi’s performance in the Tehran Contemporary Music Festival

by Mehdi Seyedinejad

The last day of the Tehran Contemporary Music Festival in the electronic/experimental section began with Mohamadreza Govahi’s performance. 90 degrees rotation in seats compared to yesterdays’ performances in the Hafiz set hall would catch the attention. The performance began with bass tones with dark horror inducing timbre. From the beginning, relatively acceptable sound quality compared to previous performances showed that this change in the formation of seats had a positive effect on the sound quality. After a few seconds from the beginning, Govahi put some water in waterphone and adds the transformed sound of the falling water to the bass line. Continuation of those dark bass sounds brings dark ambient music to mind; a genre that, considering his previous works, he is interested in. addition of distorted, violent, electric guitar like sounds and also the addition of siren sounds makes it clear that why the first part is composed in the memory of the firefighter of the tragedy of Plasco building fire.

This review is written for The Fourth Tehran Contemporary Music Festival. All rights reserved for www.noise

.reviews

05 تیر 1398
photo 2019 06 26 17 01 24

شب خواب‌های آشفته

نویسنده: کامیار صلواتی

سه‌شنبه شب، تالار رودکی میزبان آخرین اجرای جشنواره‌ی موسیقی معاصر تهران، یعنی اجرای ارکستر زهی نیلپر بود.

رپرتوار این ارکسترشامل پنج قطعه بود؛ اولی اثری از نیما عطرکار روشن با نام «طرحی [سیاه‌مشقی] برای ارکستر زهی». هرچند سخن گفتن از هرگونه محتوای بازنمایانه در موسیقی باید به غایت محتاطانه باشد، اما سیر کلی قطعه به غایت سیاسی می‌نمود: پس از غلبه‌ی همهمه‌ی آرام، نسبتاً طولانی، سست و رخوت‌آلوده‌ی ویلن‌ها و ویولاهای –طبعاً- پرتعدادتر ارکستر، ناگهان ویلن‌سل‌ها با مهیبی کوبنده و مردانه –با شدت‌وری بالا- خواب آن‌ها را آشفته می‌کردند و تنش و آشوبی را می‌آفریدند که تدریجاً فزونی می‌یافت. قطعه‌ی عطرکار روشن راوی این تقابل و تأثیر و تأثیر نیروها بود: ویلون‌سل‌های معدود اما قدرتمند، و ویلون/ویلولاهای پُرشمار اما به آسانی شکل‌پذیر. در نهایت، از پس فرونشستن گردوخاک این تقابل، باز ناله‌ی ضعیف ویلون‌ها بود که چون ققنوسی سربلند ‌می‌کرد.

قطعه‌ی دیگر،‌ اثری کم‌تر شناخته شده از روشن‌روان با نام «کنسرتو برای فلوت و ارکستر زهی» (۱۳۵۰) بود. در نگاهی کلّی به نظر می‌رسید که این اثر مناسبت کم‌تری با سایر قطعات دارد و یک‌دستی رپرتوار را برهم می‌زند. فرم کلّی آن نیز بی‌شباهت به توالی موومان‌های آلگرو-آداجیو-آلگروی سمفونی نبود. اجرای سولیست فلوت در بعضی فرازهای پرفشار دینامیک این اثر تحسین‌آمیز بود.

از دیگر قطعات نخست‌ْاجرای رپرتوار یکی اثری بود از جین اشترایدر که بیشتر در کار موسیقی متال و راک است؛ اثری مملو از دیسونانس‌ها، و گلیساندوهای در‌هم‌تنیده و گاه بالارونده‌ی تنش‌آفرین. جز این سه، ارکستر اثری از کوسسکا (نخستین‌اجرا) و اثری از ارکی سْوِن‌تور استونیایی (جزیره‌ی فراموش‌شده) را اجرا کرد.

در نهایت و بیش از هرچیز، باید همت اعضای ارکستر نیلپر را ارج نهاد؛ ارکستری که با وجود قلّت مخاطبان و در نتیجه آورده‌ی مالی اندک‌اش، مصرانه و متعهدانه، هنوز فعال است. شاید این واقعیت که از یک طرف، اجرای ارکستر نیلپر یکی از پرشنونده‌ترین اجراهای جشنواره بود، و از طرف دیگر، بیش از نیمی از رپرتوارش منحصراً برای اجرا توسط این ارکستر نوشته شده بودند، نتیجه‌ی این مداومت و سرسختی باشد.

 



 

The night of the disturbed dreams

On the concert of Nilper orchestra in the Tehran Contemporary Music Festival

by Kamyar Salavati

Tuesday night the Roudaki hall hosted the final concert of the Tehran Contemporary Music Festival, the concert of Nilper orchestra.

The repertoire consisted of five pieces. 

The first one was a piece by Nima Atrkar Rowshan named “Sketch for String Orchestra”. While speaking of any representational content in music should be with extreme caution, the general development of the piece seemed heavily political: after the dominance of the soft, relatively long, lazy and drowsy hum of -obviously- more numerous violins and violas of the orchestra, suddenly Cellos come and disturb their dream with a crushing and masculine call -with high intensity- and create a tension and confusion that would gradually increase. Atrkar Rowshan’s piece was the story of this opposition and confrontation of forces: outnumbered but forceful cellos, and numerous but easily malleable violins and violas. In the end, after the settlement of this confrontation, again it was the weak cry of the violins that would rise again like a phoenix.

Another piece was a lesser known work of Kambiz Roshanravan named “Concerto for Flute and String Orchestra” (1972). On a general take, it seems that this piece is not so relevant to the rest of the repertoire and disrupts its harmony. It’s general form too, was not so dissimilar to succession of allegro-adagio-allegro of a symphony. Flute soloist’s performance in certain phrases with continuous dynamic intensity was admirable.
Of the other premier pieces of the concert, there was a piece by Jeanne Strieder who is more of a rock-metal musician. A work filled with intertwining and sometimes rising and tension inducing dissonant and glissando.
In addition to these three pieces, Nilper performed a piece by Kosecka (premiere) and a work by the Estonian Erkki-Sven Tüür (Insula Deserta for String Orchestra).

In the end and more than anything we should appreciate the efforts of the members of Nilper, an orchestra that despite the limited audience and consequently its modest financial resources, continues to work with persistence and commitment.

Maybe the fact that this performance of Nilper had one of the biggest audiences of the festival, and also more than half of its repertoire was written exclusively for performance by this orchestra, is a result of this persistence and perseverance.

This review is written for The Fourth Tehran Contemporary Music Festival. All rights reserved for www.noise.reviews

05 تیر 1398
photo 2019 06 26 10 47 48

راه دراز پیشِ رو

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

آنسامبل بادی فستیوال موسیقی معاصر تهران با همه‌ی خجستگی تشکیل‌اش راه زیادی پیش رو دارد. این امر را از همین کنسرت جمع و جور و سه قطعه‌ای که در آن نواختند نیز می‌شود به راحتی دریافت. اعضای آنسامبل هنوز به شکل کامل و در جریان تمرین و اجراهای زیاد با یکدیگر خو نگرفته و به اصطلاح همدیگر را پیدا نکرده‌اند.

نخستین و تنها قطعه‌ی رپرتوار که برای همین ترکیب نوشته شده، موسیقی برای پرندگان مهاجر Music for the Fleeting Birds اثر پِتریس وَسکس Pēteris Vasks، که مملو از جابه‌جایی فیگور‌های کوچک موسیقایی میان سازهای مختلف گروه است به دلیل همین عدم هماهنگی –فارغ از کُندی نامتعارف اجرا- انسجامش مدام تهدید می‌شد. مخصوصا در لحظاتی که تعداد و چگالی جابه‌جایی‌ها افزایش می‌یافت همه چیز در هم فرومی‌رفت و ساختار قطعه را مبهم می‌کرد.

قطعه‌ی پنج Five اثر جان کیج –که قطعه‌ای مستقل از ترکیب سازی یا آوازی است- به دلیل ساختمان لایه لایه، حرکت سنگین‌تر و وجود نت‌هایی ایستا با پهنه‌ی زمانی گسترده که موجب آسانی انطباق می‌شد، کم‌تر از قطعه‌ی نخست تحت تاثیر قرار گرفته بود. گرچه در اجرای همین قطعه نیز ناهماهنگی در حل‌ شدن رنگ صدای سازها در یکدیگر خود را نشان می‌داد اما ساختار قطعه چندان دگرگون‌شده به گوش نمی‌رسید زیرا عناصری که در اثر نوپایی گروه جابه‌جا شده بود عناصر کلیدی ساختار قطعه نبودند.

در اجرای قطعه‌ی آخر، در دو In C اثر تِری رایلی Terry Riley، اما مشکلات مربوط به سازگاری و هماهنگی خود را در شکلی حداکثری به نمایش گذاشت. تمپوی غیرمعمول و پایین که باعث از میان رفتن بخشی از ویژگی‌های متکی به ادراک در این قطعه‌ی مثالی مینیمالیستی شد به جای خود، اینجا هیچ خبری از درآمیختن رنگین‌کمان طیف صدا و دینامیک دگرگون‌شونده‌ی ساختار زیرانداز ثابت قطعه و تعامل‌ دائمی‌اش با بقیه‌ی فیگورهای گذرا نبود. به همین دلیل به جای آن که فیگورها به شکل یک جریان روان از رخدادهای زودگذر در برابر یک جریان نسبتا ثابت منسجم‌کننده -که بدون ایجاد سکته به درون می‌خزند و خارج می‌شوند- شنیده شوند، به شکل پاره‌هایی بدون ارتباط با یکدیگر و البته بدون ارتباط با یک کل شنیده می‌شدند.

 



 

A Long way to go

On The wind ensemble of Tehran Contemporary Music Festival

by Arvin Sedaghatkish

The wind ensemble of Tehran Contemporary Music Festival, as auspicious as its institution, has a long way ahead. This can easily be seen from this moderate three-piece concert too. Members of the ensemble have not used to each other in the long journey of practice sessions and performances.

The first and only piece of repertoire written for this band, Music for the Fleeting Birds, by Pēteris Vasks full of replacement of small musical figures between different instruments of the band and that incoordination -despite the unusual low tempo of the performance- constantly threatens its coherence. Especially in the moments that number and density of these replacements would increase, everything would collapse and obscure the structure of the piece.

Compared to the first piece, Five by John Cage- which is a piece independent from an instrumental or vocal combination of the band- due to its multi-layer structure, slower movement and more static notes with wide time span -which made coordination easier- was less affected by this incoordination. Although in performing this same piece a certain amount of unease could be heard in the mixing of the instrumental timbres, the structure wouldn’t be heard seriously altered, as the elements changed by this new band was not the key structural elements.

In performing the last piece, In C by Terry Riley, this problem of synchrony and coordination showed itself most vividly. Unusual slow tempo resulted in some of the perception-based elements being lost. Besides, here there was no sign of that rainbow spectrum of sounds, developing dynamic and constant underlying structure and its interaction with other fleeting figures. As a result, instead of figures to be heard as a moving flow of fleeting events against a relatively stable and stabilizing movement, that moves in and out without any interruption, it sounded like unrelated parts and irrelevant to the Whole.

This review is written for The Fourth Tehran Contemporary Music Festival. All rights reserved for www.noise.reviews

05 تیر 1398
photo 2019 06 25 10 59 06

شأنِ حضورِ هنرمند

نویسنده: مانی جعفرزاده

یک نوازنده به تنهایی با «ترومبون»‌اش روی صحنه، همین؟ بی‌شک متقاعد کردن شنونده به این‌که بنشیند و یک ساعت گوش بدهد آسان نیست. به باورِ نگارنده اما «ایوو نیلسون»‌ِ سوئدی از عهده‌ی این کار نه‌چندان آسان به‌خوبی برآمد. در همان نخستین لحظه‌‌ی حضورش وقتی برای نواختن قطعه‌ی «سکوئِنزا، شماره‌ی پنج» اثر «بِریو» رو به شنوندگان -در این مورد باید خواند تماشاچیان- ایستاد، پیدا بود با شیوه‌ی بازی به‌خوبی آشناست. تا جایی که صاحب این قلم به‌یاد می‌آورَد در بیش‌تر موارد مرسوم است که در اجرای این قطعه‌ی «بِریو» نوازنده با لباس و صورتکِ یک دلقک بر صحنه حاضر می‌شود. «نیلسون» اما چنین نکرده بود. شاید به این دلیل که این شمایل اجرای دیگر قطعاتِ کنسرت را تحت تأثیر می‌گرفت و حذف آن هم برای قطعاتِ بعدی زمان‌بر می‌بود(؟) لیکن درست در لحظه‌ی حضور «نیلسون» بر صحنه بی‌هیچ آرایشِ بیرونی، دلقک رؤیت شد و مخاطبان را متقاعد کرد که نه‌فقط با یک نوازنده‌ی زبده که هم‌چنین با یک پرفورمَنس‌آرتیستِ توانا روبه‌رو هستند. در دیگر قطعاتِ این کنسرت هم حضورِ پُررنگِ رفتار از سوی هنرمند بُعدی به آثار اضافه کرده بود که همه‌ی آن‌ها را از موسیقیِ محض بودن قدمی، قدم‌هایی فراتر می‌بُرد.

در انتخابِ قطعاتْ سلیقه، هوش و دانش دست‌به‌دست هم داده بود. دو قطعه‌ی آغازین یکی از «بِریو» و دیگری از «شِلسی» با استادیِ تمام اجرا شدند. گمان می‌کنم که اگر در نزد دوستانِ «رادیکال» موسیقیِ معاصرِ ایران، نام این دو آهنگ‌ساز را بگوییم بی‌درنگ خواهند گفت: این‌ها «کلاسیک» هستند و موسیقیِ معاصر محسوب نمی‌شوند! لیکن «نیلسون» با دانشی ستودنی قطعاتی از این دو آهنگ‌ساز را در کنارِ آثاری از خود و یک آهنگ‌ساز هم‌وطن‌اش و هم‌چنین قطعه‌ای از آیدین صمیمی‌مفخّم چنان چیده بود که تو به خوبی می‌توانستی سِیرِ تکوینیِ آن‌چه را که «موسیقیِ معاصر» می‌خوانیم، ببینی و حظ بَری.

«سونوریته»ی دقیق و فکر شده، اِشرافِ کامل بر موضوعِ «میزانسِن» (یعنی جای‌گیریِ هنرمند در نقاطِ متفاوتِ صحنه) و ارتباط آن با اجرای هریک از قطعات، هم‌راه با تفسیرهای شخصیِ بسیار درخشان از آثار، کنسرتِ «نیلسون» را به کلاس درسی بدل کرده بود که شاگردانِ غایب کم نداشت.

 



 

Esteem of the artist’s presence

On Ivo Nilsson’s performance in Tehran Contemporary Music Festival

by Mani Jafarzadeh

One man and his Trombone on the stage? That’s it? Surely persuading an audience to sit down and listen for an hour is not an easy feat. But the writer believes that the Swedish Ivo Nilsson raised well to this not so easy task. From his first moment on the stage when he stood facing the listeners -though in this case the watching audience is more appropriate- to perform Sequenza by Luciano Berio, it was clear that he knows his game. As far as I remember, in most cases it is common for the performer of Berio’s piece to appear on the stage with a clown’s clothing and makeups. But Nilsson didn’t do this. Maybe because such an appearance would affect the rest of the performance and changing the cloths and makeup would take some time. But right from his first moment on the stage, without any external makeup, the clown was visible and he persuaded the audience that they are at the presence of not only a skillful trombone player, but a competent performance artist. In other pieces of this concert too, the spectacular presence of the artist’s manner and act added such an extra dimension to the works that -to some extent- moved them away from being absolute music.

In choosing the repertoire taste, intelligence and knowledge had worked well hand in hand. The two first pieces by Berio and Scelsi were performed with total mastery. In my estimation, if you name these two composers in front of our more “Radical” contemporary music enthusiast friends, without any hesitation they would declare them “classic” and not contemporary music! But Nilsson, with an admirable command, had placed these pieces next to some of his own works and one other fellow Swedish composer and also a piece by Idin Samimi Mofakham that in a way that you could clearly see and appreciate the evolution of what we call contemporary music.

The clear and thought-out sonority, complete awareness of Mise-en-scène in relation to each piece, together with extremely brilliant personal interpretations of the works made Nilsson’s concert a master-class though with not so little students missing.

This review is written for The Fourth Tehran Contemporary Music Festival. All rights reserved for www.noise.reviews

04 تیر 1398
بالا